“پشت میز، شما بدترین دشمن خودتان هستید.” -اStu Ungar ، یکی ازبزرگترین بازیکنان پوکر جهان.
روانشناسی در معاملهگری
خیلی وقتها در محافل خصوصی و خانوادگی و دوستانه صحبت از شغلهای گوناگون و سختی بعضی شغلها می شود . در مورد سختی مشاغل مختلف هر کس نظری دارد . برخی شغل کار در معدن را ( به علت شرایط سخت کار ) ، برخی جراح مغز را ( به خاطر مسئولیت زیاد و احتیاج به دقت و تبحر زیاد ) و برخی کار در کوره های ذوب آهن ( به خاطر خطرات حین انجام کار و حتی عوارضی که بعد ها دامنگیر افراد می شود ) را سخت ترین شغل ها می دانند . اما واقعا شغل سخت چیست و چه شغلهایی سخت محسوب می شوند . به یک تعریف ساده مشاغلی که فرد طی سالها فعالیت در آن دچار مشکلات جسمی و روحی و بیماری می شود شغل سخت محسوب می شوند و دارای تقسیم بندی های خاصی هستند . معیار سختی یک شغل میزان آسیب هایی است که ممکن است شغل برای شاغلین داشته باشد ( حتی اگر تمام مواردی ایمنی هم رعایت شود ) .
اما صرف نظر از مبحث بالا آیا شغل آسان هم داریم ؟ خوب در این خصوص هم نظرات متفاوتی وجود دارد و افراد در مقایسه با شغلهای سخت ، برخی شغلها را آسان می دانند . ممکن است کسی طلافروشی یا کارهای دفتری را شغلی آسان بداند . اما واقعیت این است که هیچ شغل آسانی وجود ندارد و هر شغل دارای ریسکها ، مشکلات و سختی های خود هست هرچند برای کسانی که تجربه آن را ندارند ممکن است شغل آسانی به نظر برسد . خوب در این مقاله قرار نیست به بررسی حرفه ها مختلف و بررسی سختی کار بپردازیم . ما در اینجا یک سوال اساسی داریم :
آیا شغل معامله گری در بازارهای مالی ، آسان است ؟
این مقاله را زمانی می نویسم ( مرداد 1399 ) که تب بورس همه جامعه را فرا گرفته و تقریبا در همه جا صحبت از آن است و به جرات می توان گفت که بورس تابحال چنین روزهایی را به خود ندیده است و ورود حجم پول و مردم جامعه به آن بی سابقه است . بسیاری از مردم با فروش اتومبیل ، گرفتن وام و …. به هر طریقی می خواهند از قافله سود های سرشار این روزها عقب نمانند . اما اینجا یک نکته خیلی مهم خودنمایی می کند . آیا این مردم هیچ تجربه ای در این کار دارند ؟ آیا در این زمینه تحصیلات دارند و آموزش دیده اند ؟ تقریبا اکثر کسانی که در حال ورود به این بازار هستند هیچ تجربه و تخصصی ندارند و صرفا با دیدن سود زیاد و این فکر که معامله گری کار راحتی است وارد گود می شوند .
حال یک سوال دیگر :
اگر به شما بگویند شغل برقکار صنعتی ( یا هر شغل دیگر ) درآمد فوق العاده ای دارد ، شما فورا شال و کلاه می کنید و می روید به عنوان یک برقکار استخدام شوید ؟ به فرض اینکه حتی شرکتی که قرار است در آن کار کنید ادعای شما را پذیرفت و بدون هیج آزمونی به شما اجازه فعالیت داد آیا شما این ریسک را قبول می کنید که در کاری که هیچ تجربه و تخصصی ندارید شروع به کار کنید ؟ نتیجه چنین کاری چه خواهد شد ؟ بی شک در همان ساعات اول جان خود و دیگران را به خطر خواهید انداخت یا حداقل خسارت مالی به بار خواهید آورد . خوب وقتی ما در شغلی مهارت نداریم عقلا از ورود بدون آموزش به آن خودداری می کنیم اما واقعا چرا اکثر مردم در مورد ورود به حرفه معامله گری بدون هیچ تردیدی ( بدون داشتن تجربه و تخصص ) اقدام می کنند و انتظار دارند موفق هم باشند . واقعا چرا ؟
حال مسئله را با دقت بیشتری بررسی می کنیم . کلا برای موفقیت در یک حرفه دو مرحله وجود دارد :
- مراحل راه اندازی یک کسب و کار و یا موفقیت در آزمون ورودی و استخدامی و جلب نظر کارفرما برای به دست آوردن یک کار
- توانایی های فکری و جسمی برای ادامه آن کسب و کار یا موفق بودن در انجام شغلی که در یک سازمان به دست آورده ایم ( در یک دسته بندی کلی ما یا برای خودمان کار می کنیم یعنی یک کسب کار شخصی داریم و یا برای دیگران کار می کنیم مثلا کارمند یا کارگر یک شرکت هستیم ). در هر دو صورت پس از ورود به هر حرفه ای توانایی برای غلبه بر مشکلات و سختی ها و داشتن توان لازم برای موفقیت در ادامه کار بسیار مهم است .
مرحله اول :
معمولا برای اینکه در یک شغل استخدام شویم لازم است که قبلا در آن زمینه مهارت و تخصص لازم را بدست آوریم که برای این منظور باید در دانشگاه یا مراکز مشابه علمی و فنی آموزش دیده باشیم . معمولا شرکت ها برای استخدام افراد ، از آنها مدارک تحصیلی مرتبط و سوابق کاری می خواهند و از آزمونهای کتبی ، عملی و مصاحبه برای ارزیابی و انتخاب بهترین افراد استفاده می کنند . پس هیچ شرکتی حاضر نیست بدون ارزیابی و اطمینان از مهارت و تخصص افراد آنها را بکارگیرد و برای داشتن یک شغل معمولی در یک سازمان باید سالها تحصیل کنند و آموزش ببینند و حتی بعد از استخدام نیز آموزشهای مرتبط با شغل همچنان ادامه دارد .
از طرف دیگر برای راه اندازی یک کسب و کار کوچک به غیر از تخصص و تجربه ( که برای به دست آوردن آن احتیاج به ساعتها آموزش به صورت رسمی ( مثلا در مراکز فنی حرفه ای ) و سنتی ( مثل شاگردی کردن ) و کسب تجربه در بازارهای کار احتیاج به مجوزهای همچون پروانه کسب ، مدرک فنی حرفه ای ، تایید سلامت فردی و بهداشت محل کار ، نداشتن سوء سابقه و بسیاری موارد دیگر دارد .
سوال : برای ورود به شغل معامله گری چه مدارک و مجوزهایی لازم است ؟
پاسخ : یک کد بورسی و شارژ حساب . والسلام
همانطور که می بینید وارد شدن به هیچ شغلی به اندازه معامله گری بورس آسان نیست و شاید به همین خاطر است که به محض رسانه ای شدن سودآور بودن بورس ، همه برای ورود به آن هجوم می آورند .
مرحله دوم :
در یک حرفه پس از راه اندازی آن یا استخدام در یک شرکت ، مهم ادامه آن برای رسیدن به اهداف و موفق بودن است . بعضی کارها ممکن است مرحله اول آسان باشد ( راه اندازی ) ولی ادامه دادن سخت باشد و یا بالعکس شغلهایی هستند که ورود به آنها مشکل باشد ولی ادامه آن زیاد سخت نباشد .
همانطور که دیدید ورود به دنیای بازارهای مالی آسان است اما آیا ادامه آن و رسیدن به سود آوری مستمر در بلند مدت نیز آسان است .
طبق آمار ( منبع ش را نمی دانم ولی زیاد شیده ایم ) بیش از 90% کسانی که وارد جرگه معامله گران می شوند پس از مدتی با از دست دادن قسمت زیادی از دارایی خود ( حتی همه آن ) با سرخوردگی این بازار را ترک می کنند . تاثیرات این شکست تا مدتها بعد گریبانگیر خود و خانواده شان خواهد بود .
نکته مهمی که در اینجا قابل ذکر است این است که اشتباهات و خطاهایی که ما در حرفه خود انجام می دهیم ممکن است به دیگران آسیب مالی یا جسمی وارد کند ولی در این شغل تنها خودمان هستیم که در معرض آسیب های احتمالی خواهیم بود .
پس نتیجه ای که تا اینجا گرفتیم این است که معامله گری ، حرفه ای است که ورود به آن آسان است و به علت احتمال بدست آوردن سودهای زیاد در آن ، مردم وسوسه می شوند که بدون آموزش و تجربه وارد آن شوند و به راحتی سرمایه خود را در خطر بیاندازند ، غافل از اینکه این دریا به آن اندازه که آرام به نظر می رسد بی خطر نیست .
دنیای بازارهای مالی ، دنیایی متفاوت
همه ما از کودکی در محیط هایی بزرگ شده ایم که تحت نظارت دیگران بوده ایم . در خانه ، مدرسه ، محل کار و محیط جامعه تحت کنترل و نظارت والدین ، معلم ، مدیر ، پلیس و قانون بوده ایم و برای هر خطایی مورد مواخذه قرار گرفته ایم . همیشه باید طبق قوانین و هنجارهای محیط هایی که در آن بودیم ، رفتار می کردیم و به این گونه زندگی عادت کرده ایم . اما وقتی وارد محیط جدید ( بورس ) می شویم دوباره همان ذهنیت را داریم ولی اینجا دنیای متفاوتی است .
دنیای جدید دنیایی است پر از سود ، پر از ریسک و پر از احساسات و البته بدون هیچ ناظری . اینجا می توانی هر وقت ارده کردی خرید و فروش کنی هر اندازه سرمایه که داری وارد معامله کنی . سود کنی ، ضرر کنی و البته کسی شما را به علت اشتباهاتتان و ضررهاتان مواخذه و تنبیه نخواهد کرد . شما آزاد هستید . آزاد آزاد .
دقیقا یکی از مهمترین تفاوتهای دنیای جدید با محیط های قبلی همین است و البته این نکته بسیار تعیین کننده است .
در محیط جدید تنها کسی که ناظر ماست خودمان هستیم . کنترل ترس ، طمع ، احساسات ، هیجانات ، پایبند بودن به استراتژی و قوانین کاری ( مدیریت سرمایه – مدیریت ریسک و … ) کلید موفقیت ماست و البته کسی نیست که ما را مجبور کند که به قوانین خود ( قوانینی که خودمان بر اساس علم و تجربه شخصی پذیرفته ایم و کسی به ما را ملزم به قبول و رعایت آنها نکرده است ) پایبند باشیم . کسانی بوده اند که سالها طبق اصول کاری خود معامله کرده اند ولی به علت اینکه فقط در یک یا چند معامله از قوانین خود پیروی نکرده اند ، کل سرمایه خود را از دست داده اند .
منظبط بودن شرط موفقیت در بازارهای مالی است .
انسانهای موفق در بازارهای مالی باید انسانهای خودساخته ای باشند . شاید پایبند بودن به چند قانون ساده کار ساده ای به نظر آید اما در عمل ، کاری است بسیار دشوار . به عنوان سرخوردگی در معامله گری مثال یکی از قوانین مهم خروج از بازار بعد از رسیدن به حد ضرر است . اما به علت اینکه ذهن ما ذاتا آمادگی پذیرش ضرر را ندارد و به هر طریقی سعی می کند که آن را توجیه کند و تمام علایم آشکار ریزش قیمت را نادیده می گیرد و حتی وقتی قیمت از حد ضرر عبور می کند هم به امید بازگشت قیمت ، از معامله خارج نمی شود و به قولی وارد باتلاق ضرر می شود . این قانون بر روی کاغذ بسیار ساده است اما همه کسانی که در بازار مالی کار کرده اند می دانند که چقدر اجرای آن سخت است . بقیه قوانین هم به همین صورت در ظاهر ساده اند اما در عمل اینگونه نیست . کنترل احساسات بخش مهم کار است . کنترل ترس و طمع ( که برخی اساتید طمع را هم نوعی ترس می دانند . در واقع ترس از دست دادن سود بیشتر ) کار انسانهایی است که ذهنی آرام و قوی و روحیه ای محکم دارند .
کسانی که تجربه ای در معامله گری ندارند کار را ساده می پندارند . خرید در کف و فروش در سقف قیمتی . به همین راحتی . و به همین خاطر است که به سادگی وسوسه می شوند تمام سرمایه خود را وارد این کار کنند و حتی با فروش خانه و اتومبیل و گرفتن وام وارد این میدان شوند و البته ممکن است در ابتدا هم سودی ببرند اما در بلند مدت تمام داشته های خود را بر باد می دهند . امروز که در حال اتمام این نوشته هستم ( 22مرداد 99 ) چند روزی است که بازار در حال اصلاح و یا شاید ریزش باشد . در این روزها می توان براحتی ترس را در نوع معاملات دید . واقعا استرس این شغل در این روزها خصوصا برای کسانی که بدون تجربه و رعایت قوانین حرفه ای وارد آن شده اند ، کشنده است . کار ، کار ساده ای نیست . و این را به تجربه یافته ام و واقعا انسانهای موفق در این کار را انسانهایی خود ساخته می دانم . زمانهایی که همه در حال خرید هیجانی هستند تو باید بر اساس استراتژی خود بر طمع خود غلبه کنی و خرید نکنی و ممکن است در زمانی که دیگران هیجان زده می فروشند تو بر ترس خود غلبه کنی و بخری . در واقع معامله گری یک کار سنگین ذهنی است که فشار آن با فشار روانی فینال مسابقات جهانی برابری می کند .
مارک داگلاس در کتاب معامله گر منظبط می گوید ” مردم معامله گری را کار آسانی می دانند در صورتی که اینگونه نیست ” یا کورتیس ام.فیث در کتاب معامله گری از عمق وجود می گوید : “معامله گری کار آسانی است ولی برخی آنرا پیچیده می کنند چرا که فکر می کنند با کار راحت نمی شود پول درآورد و حتی برای رسیدن به درآمد زیاد باید کار سخت انجام داد برای همین معامله گری را برای خودشان پیچیده می کنند و در آخر در کتاب ذهن زیبا در بورس ( نویسندگان توماس ویتنر / أندرتاس فریچ ) می خوانیم :” معامله گری کار ساده ای است ولی آسان نیست .” این بزرگان که همه در حوزه مسائل روانشناسی معامله گری تحقیق می کنند و خود از معامله گران با تجربه و وموفق هستند هر یک از نقطه نظر خود معامله گری را بررسی کرده اند و هر سه البته درست می گویند . مارک داگلاس معتقد است که مردم معامله گری را کار راحتی می دانند ، که در این زمینه مفصل صحبت کردیم و علل آن را بیان کردیم اما نکته جالب در کتاب مورتیس ام.فیث این است که وی معامله گری را کار راحتی می داند . نظر ایشان این است که اگر کسی اصول معامله گری را درست یاد بگیرد ( استفاده از نیم کره سمت چپ مغز ) و معامله گری را با اصول درست آن انجام دهد پس از مدتی تواند قدرت استفاده از شهود ( استفاده از نیمکره سمت راست ) در معامله گری را پیدا کند و باید به شهود خود اطمینان کند و آنرا پرورش دهد و بتواند در معاملات به سرعت تصمیم گیری کند (خصوصا در معاملات کوتاه مدت روزانه) و کم کم توانایی استفاده از هر دو نیمکره مغز را بدست آورد . وی معامله گری را بعد از طی کردن همه مراحل یعنی یادگیری اصول و به کاربردن و تکرار آنها تا به دست آوردن تجربه در استفاده از قدرت شهود ( حذف کردن جزئیات و مدل سازی با یک نگاه کوتاه به نمودار و تصمیم گیری سریع ) کاری ساده می داند نه اینکه این شغل برای افراد بدون تجربه و تخصص کار ساده ای باشد .
و در نهایت در کتاب ذهن زیبا در بورس به جمله ای می رسیم کامل و ساده : “معامله گری کار ساده ای است ولی آسان نیست ” . بسیاری افراد هستند که همیشه دنبال اندیکاتورهای پیچیده ، نرم افزارهای تخصصی و تکنیکهای خاص ( که البته من منکر فواید و کاربرد آنها نیستم ) می گردند و فکر می کنند برای موفقیت در معامله گری احتیاج به علمی خاص هست که فقط افراد خاصی از آن اطلاع دارند در حالی که واقعا اینگونه نیست . بسیاری از موقعیت های معامله با یک تحلیل ساده و بدون استفاده از انبوه اندیکاتورها و تحلیل های پیچیده قابل دستیابی هستند واتفاقا سود خوبی هم می دهند . به گفته هری کارپنتر در کتاب غول درون ” وقتی تئوری های زیادی برای برای توضیح یک پدیده در دسترس باشند ، به احتمال زیاد ساده ترین آنها ، صحیح ترین آنهاست . طبیعت در جستجوی ساده ترین راه هاست ” .
این اصل در معامله گری نیز صدق می کند .
در واقع قوانین کار ساده اند ولی اجرای به موقع و درست آنها آسان نیست . پیدا کردن یک یا چند استراتژی که با روحیات فرد سازگار باشد و اطمینان به سودآوری آنها در بلند مدت و داشتن مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک کار سختی نیست اما مهم پایبند بودن و اجرای دقیق و به موقع آنها می باشد .
در پایان بد نیست نگاهی بیندازیم به شکل زیر که چرخه روانشناسی در بازار را نشان می دهد . این شکل برای افرادی که سهمی را خریده اند ترسیم شده است ( پوزیشن buy) . همانطوری که می بینید وقتی بازار در راستای خرید ما در حال رشد می باشد احساساتی مانند خوش بینی – شور و شوق – هیجان و رضایتمندی وجود ما را فرا می گیرند و هنگامی که کم کم بازار در نزول قرار می گیرد هیجاناتی مانند اضطراب تا افسردگی ما را درگیر خود می سازند . دو نکته مهم در این خصوص وجود دارد . نکته اول اینکه هر معامله گر توان کنترل این احساسات را در وجود خود داشته باشد و نکته دوم اینکه یک معامله گر بتواند احساسات معامله گران دیگر را در هر زمان تشخیص داده و بازار را پیش بینی کند و برای ورود یا خروج از آن به موقع اقدام نماید .
نتیجه گیری
هیچ کاری سخت نیست و هیچ کاری ساده نیست . برایان تریسی معتقد است برای رسیدن به مهارت و موفقیت در یک شغل باید روزی حداقل 2 ساعت وقت برای یادگیری آن اختصاص دهید و برخی محققین 10000 ساعت کار برای سرامد شدن در یک حرفه را لازم می دانند . یادگیری و تجربه اندوزی مستمر ، کلید موفقیت هستند . معامله گری هم از این قاعده مستثنی نیست . اگر بدون آموزش و کار توانستید در شغل دیگری موفق باشید در معامله گری هم می توانید . شغلی لذت بخش و پر از هیجان و سود که اگر بدون تجربه وارد آن شوید زندگی خود و خانواده تان را تباه خواهید کرد . آموزش و کار کردن در محیط های مجازی ( دمو ) و سپس تجربه اندوزی با پول کم در دنیای واقعی و پرورش و آماده کردن ذهن برای کار با پول های بزرگتر ، کلید کار است . بهترین معلم بازار است و البته سخت گیرترین آنها . بزرگترین درسها را وقتی می آموزیم که ضرر می دهیم . ضرر دادن جزء کار است و هزینه شغل مان . باید آن را بپذیریم و به موقع برای توقف آن اقدام کنیم . هر شغلی هزینه هایی دارد و هزینه این شغل ضرر دادن است . پرورش جسم و ذهن ، آرامش روح ، تمرکز لازمه موفقیت در این حرفه اند . برای داشتن ثروت ابتدا باید ذهنی ثروتمند داشت . سالم و پرسود باشید.
کنترل احساسات در ترید چگونه است؟
ریسک در ذات بازارهای مالی وجود دارد چراکه هرجا سودی در کار باشد، معمولا به همان اندازی ریسک نیز به همراه خواهد داشت، به این خاطر است که کنترل احساسات در ترید بسیار اهمیت پیدا می کند. کنترل احساسات در ترید بدین معنی است که در زمان هایی که بازار قصد دارد ما را به اشتباه بیاندازد و احساساتی مثل ترس، هیجان، طمع و حس هایی از این دست در روند انجام معاملات و به صورت کلی در ذهن ما جاری شده است، بتوانیم همه این حواس و هیجانات را مدیریت کنیم و بهترین تصمیم را اتخاذ نماییم. وقتی که روی حواس خود در هنگام معامله در بازارهای مالی کنترل کافی را داشته باشیم، دیگر اثرات طمع، ترس، امید، حرص، پشیمانی، احساس جاماندگی از بازار و … در معاملات ما به شدت محدود می شود و این موضوع در روند سودآوری، کنترل ضررها و همین طور مدیریت آرامش در زمان معامله تاثیر بسزایی خواهد داشت.
کنترل احساسات در ترید
تهیه و گسترش یک برنامه مدیریت ریسک موفقیت آمیز برای کاهش نتایج غیرمنتظره بسیار حائز اهمیت است، به این خاطر که در آخر باعث کاهش سطح کلی ضررهای مالی شما خواهد شد. یک برنامه مدیریت ریسک موفق باید موازی و هم مسیر با سوابق تجارت ارز دیجیتال وجود داشته باشد، تا بتوان از هر دو جهت مهار رفتارهای ضعیف تجاری و در عین حال توجیه انتظارات اساسی شما استفاده کرد. بعضی اوقات وسوسه باعث می شود تا انتخاب های ضعیفی را انجام دهید، که لذا یک بازار پر از ترس و حرص و طمع و رسیدن به ضرر مالی و سقوط آنی پیش رو دارید. با کاهش عادات تجاری مضر و منفی، می توانید امیدوار باشید که بدون به خطر انداختن بخش زیادی از دارایی، به سود و درآمد قابل توجه دست پیدا کنند.
در صورتی که تمایل دارید در ارزهای دیجیتال مثل بیت کوین ، اتریوم و … سرمایه گذاری امن کنید و از امتیاز ۱۰ درصد تخفیف کارمزد در معاملات رمزارزها بهره مند شوید، میتوانید از طریق لینک زیر اقدام به ثبت نام نمایید؛
تریدرها و کاربران تازه کار صنعت ارز دیجیتال، معمولا موفق به انتخاب یک استراتژی خروج مناسب نمی شوند. این کاربران به صورت معمول پس از مراجعه به کامپیوترهای شخصی خود متوجه می شوند که سبد ارزهای دیجیتال تحت مدیریت آن ها با کاهش ۲۰ درصدی روبرو شده و امروزه در یک روند نزولی جدید گرفتار شده اند. استفاده از یک استراتژی خروج مناسب نه تنها باعث کاهش خطر و ریسک می شوند، بلکه این امکان را در اختیار شما قرار می دهد تا کنترل بیشتری بر روی ضرر مالی احتمالی داشته باشید.
بنابراین استفاده از یک استراتژی خرید و نگهداری که در آن شما بر روی یک ارز دیجیتال سرمایه گذاری کرده و برای مدت طولانی آن را به فروش نرسانید، می تواند فریب دهنده باشد. این رویکرد منفعلانه به صورت معمول به خاطر سادگی، برای تریدرهای مبتدی وسوسه انگیز به نظر می رسد و غالبا با کاهش ریسک همراه است. با این حال بعید است که با استفاده از این استراتژی و خطر نکردن در بازار ارز دیجیتال به سود چشم گیر دست یابید. لذا وارد بازار شوید، از ریسک و خطر ترسی نداشته باشید و از برنامه ریزی مناسب برای انجام مبادلات مطمئن شوید، به این خاطر که در صورت اجرای صحیح مبادله ارز دیجیتال، این فعالیت تجاری می تواند سرگرم کننده و سودآور باشد.
۱) امید
امید حس خطرناکی برای معامله گر محسوب می شود! شاید درک و تشخیص این حس کار آسانی برای معامله گر نباشد، به این خاطر که به صورت کلی حس امید، حس خوبی است. ولی در حرفه معامله گری حس امید میتواند کشنده باشد. امید بدین معنی است که شخص انتظار دارد که اتفاقی بالاخره بیفتد. زمانی که معامله گر تحت تأثیر حس امید معامله می کند، اغلب به این نتیجه می رسد که حتما سود می کند. شاید این حس موجب گردد تا معامله گر دستور حد ضرر را تغییر دهد و یا اصلا دستورات حد ضرر را حذف کند! به این خاطر که معامله گر امید دارد که بازار به نفع او تغییر می کند. حس امید می تواند به حس طمع تغییر یابد و معامله گر به سودهای سریع یا غیر واقعی امیدوار شود. در بهترین حالت معامله گری که به آینده امید دارد با سودهای کمتری از بازار خارج می شود.
در حقیقت زمانی که معامله سود خوبی دارد، معامله گر به امید سودهای بیشتر از بستن آن خودداری می کند! این که معامله گر امیدوار باشد هر معامله ای که باز می کند با سود بسته خواهد شد، دیدگاه غلطی است. امیدوار بودن به معاملات می تواند احساسات دیگری را هم زنده کند. معامله گری که به یک معامله امید دارد، چنانچه با زیان از بازار خارج شود، دچار سرخوردگی می شود. ناراحتی، خشم و پشیمانی از پیامدهای امید واهی است. معامله گر باید همواره دیدگاه واقع بینانه داشته باشد و کاملا درک کند که هر معامله ای قرار نیست در بهترین سناریو به اتمام برسد در عملکرد معامله گران موفق و حرفه ای همیشه شاهد ترکیبی از معاملات سودده و زیان ده هستیم. این برآیند معاملات است که حائز اهمیت است، نه نتیجه تک تک معاملات.
۲) طمع
تمامی افراد مفهوم طمع را می شناسند. تمایل بیش از حد انسان به تصاحب پول یا ثروت در واقع نامش طمع است. در حرفه معامله گری، طمع می تواند در ظاهر انتظارات غیر واقعی از بازار نمود پیدا کند. بدین شکل که تریدر خواسته غیر واقعی از معاملات داشته باشد. چنانچه شما هم در حین فعالیت در بازار احساس کنید که از معامله انتظار سود غیرمعمولی دارید و یا قصد دارید سود خوبی را در زمان کم به دست آورید، اطمینان داشته باشید که طمع به سراغ شما آمده است. از اولین پیامدهای طمع، تغییر حجم معاملات است، بدین صورت که شما ریسک معاملات را افزایش می دهید. تشخیص چنین حسی کار آسانی نیست، چنانچه حس کردید مشکلی با افزایش ریسک معاملات ندارید، بدانید که طمع باعث زیان و ضرر شما خواهد شد.
هر چقدر هم که استراتژی شما سفت و سخت باشد، حس طمع می تواند شما را متقاعد کند که سیستم معاملاتی و استراتژی معاملاتی خود را بی خیال شوید! هر چند حرف زدن از تشخیص طمع کار آسانی است، ولی در عمل شاید معامله گر حتی متوجه این حس هم نباشد. به عنوان مثل شاید معامله باز با سود خوبی داشته باشید و به آن نگاه کنید و فکر کنید که با باز نگهداشتن آن چقدر دیگر هم می توانید سود به دست آورید. ولی حتما فراموش می کنید که سود معامله باز قطعی نیست! یعنی این سود اگر تثبیت نشود، می تواند به سادگی نابود شود و حتی معامله سودده به معامله زیان ده تبدیل شود. یعنی تا وقتی معامله بسته نشده، سودده یا زیان ده بودن آن مشخص نیست! بسیاری از معامله گران با نگاه کردن به لیست معاملات باز خود دچار اشتباه می شوند. آن ها فکر می کنند که سود یا زیان معاملات قطعی است.
همین تصور غلط موجب می شود تا معامله گران با زیر پا گذاشتن سیستم معاملاتی خود دست به تغییر دستورات حد ضرر و حد سود بزنند. همین حس طمع به سادگی عملکرد معامله گر را تحت الشعاع قرار می دهد. بسیار مشاهده کردیم که معامله گر با نزدیک شدن بازار به حد سود خود، طمع کرده و حد سود را دوباره تغییر داده و در فاصله دور تری از اهداف قبلی قرار داده است. در بیشتر اوقات چنین کاری فقط موجب دستیابی سود کمتر خواهد شد! خروج از معامله ای که سود خوبی را نشان می دهد، کار آسانی نیست. در واقع معامله را باید دقیقا زمانی بست که سود خوبی دارد و وضعیت معامله هم امیدوار کننده است. بسیاری از معامله گرانی که با سود کم تری از بازار خارج می شوند، افرادی هستند که معامله را بیش از حد معمول باز نگه داشته اند، حد سود را تغییر داده اند و یا اهداف غیر واقعی برای معامله تعیین کرده اند. همه این عوامل نتیجه حس طمع است!
۳) ترس
تمامی معامله گران حرفه ای و تازه کار در دوره ای از کار خود ترس را حس می کنند. ترس می تواند اثرات خوب و بد داشته باشد، بر خلاف حس طمع که همواره به ضرر معامله گر خواهد بود. ترس حس قوی تری است. در واقع ترس یک واکنش غریزی برای حفظ بقاست. ترس از دست دادن پول می تواند هم خوب باشد و هم بد، از همین روی در مواجه با حس ترس، معامله گر بایستی به دنبال حفظ توازن باشد.
ترس از دست دادن حساب معاملاتی واقعی موجب می شود تا معامله گر در همه معاملات خود از حد ضرر استفاده نماید. در این مورد ترس به نفع معامله گر عمل می کند. ولی ترس می تواند به ضرر معامله گر هم تمام شود. معامله گری که ترس دارد احتمالا از ورود به بازار خودداری می کند و فرصت ها را از دست می دهد. یکی از عوامل دیگری که باعث ترس معامله گر می شود، ریسک بیش از حد در معاملات می باشد.
به صورت کلی به منظور مدیریت حس ترس باید دو کار انجام دهید؛ در گام نخست باید درک کنید که معامله قبلی شما تاثیری بر نتیجه معامله بعدی ندارد. و دوم این که باید میزان حجم معامله ای که با آن راحت هستید را پیدا کنید. گوش دادن به اخبار یا گزارش های اقتصادی هم می تواند معامله گران را بترساند. اخبار و گزارش های اقتصادی می توانند معامله گر را متقاعد کنند که وارد معامله جدیدی شود، یا معامله فعلی را ببندد، بدون این که اصلا توجهی به وضعیت تکنیکال بازار داشته باشد. در واقع بررسی اخبار و گزارش های اقتصادی بسیار لازم است، ولی چنین اطلاعاتی برای ورود لحظه ای به بازار یا بستن معاملات فعلی کاربردی ندارند.
۴) پشیمانی
حس پشیمانی وقتی به سراغ معامله گر می آید که معامله ای را با زیان بسته باشد و یا این که فرصت معاملاتی خوبی را از دست داده باشد. اغلب حس پشیمانی نتیجه احساساتی مانند طمع و ترس است که در بالا آن ها را مورد بررسی قرار دادیم. معامله گران مبتدی بیش از حد به معاملات قبلی خود تمرکز می کنند. هر معامله گری باید این را در نظر داشته باشد که هیچ گاه دو معامله یکسان نستند، از همین روی توجه بیش از حد به معاملات قبلی کار سودمندی نیست. در واقع نتیجه معامله پیشین، تأثیری بر معاملات بعدی شما نخواهد داشت.
شما هیچ وقت قادر نیستید نتیجه معاملات قبلی خود را عوض کنید، ولی می توانید با ارزیابی آن ها از اشتباهاتی که پیش از این انجام داده اید، خودداری نمایید. همواره معامله گر می بایست در لحظه زندگی کند و به معاملات بعدی تمرکز نماید. حس پشیمانی می تواند موجب شود تا معامله گر پس از دست دادن فرصت معاملاتی وارد بازار شود. چنانچه فرصت از دست رفت و وارد بازار شدید، احتمالا نسبت ریسک به ریوارد غیرمنطقی خواهد بود. در حقیقت زمانی که فرصت معاملاتی از دست رفت، ورود به معامله کار را کمی سخت خواهد کرد و سود کردن از چنین معامله ای کار آسانی نخواهد بود. معامله گران حرفه ای به جای این که حسرت فرصت از دست رفته را بخورند، منتظر می مانند و بازار را رصد می کنند، تا شاید فرصت معاملاتی دیگری را برای ورود پیدا کنند.
۵) احساس جاماندگی از بازار
احساس جاماندگی از صعودها و سودهای بازارهای مالی نیز یکی دیگر از مواردی است که در مبحث کنترل احساسات در ترید جای می گیرد. به عنوان مثال کنترل احساسات در ترید در این مورد به شما کمک می کند تا در روند صعودی بازار وارد هر سهم حبابی نشوید و در روند های نزولی بازار نیز هر سهام آینده داری را برای فروش نگذارید. یا مثلا به واسطه هجوم سرمایه گذاران به سمت بازار کریپتو و سودهایی که بیت کوین، اتریوم و سایر ارزهای دیجیتال داده اند، به بازار ارزهای دیجیتال ورود نکنیم در حالی که هیچ گونه دیدی نسبت به ریسک های این بازار نداریم!
به بیان دیگر احساس جاماندگی از بازار موجب می شود که تصمیمات ما محدودتر شود و بخواهیم خودمان را قانع کنیم که همچنان مثلا بیت کوین ۱۰۰ هزار دلاری ارزش خرید را دارد و این در حالی باشد که قیمت بیت کوین قدرت عبور مجدد از این سقف قیمتی را پیدا نکند و به سطوح ۶۰ یا ۷۰ هزار دلار بازگردد و ما متضرر شویم! این را در نظر داشته باشید که فرصت های سرمایه گذاری و خرید و فروش همواره در بازارهای مالی وجود دارند و اصلا نباید فکر کنیم که اگر فرصت سودآوری را از دست دادیم، دیگر فرصت مناسبی پیدا نخواهیم کرد و چرا از افرادی که سرمایه گذاری های پرسودی دارند عقب تر هستیم!
راهکارهای طلایی کنترل احساسات در ترید
- ورزش کنید.
- شما میزبان باشید.
- تلفن تان را کنار بگذارید.
- با احساسات مقابله کنید.
- طمع خود را سرکوب کنید.
- کارها را تقسیم بندی کنید.
- مدیریت زمان را تمرین کنید.
- اولویت های خود را مرتب کنید.
- زمانی برای استراحت در نظر بگیرید.
- ضررها فرصتی برای یادگیری هستند.
- ارزش زمان بیشتر از ارزش پول است.
- برنامه ریزی کنید و به آن وفادار بمانید.
- منبع اصلی درآمد شما نباید از معاملات باشد.
- ساعت های خاصی برای انجام معاملات تعیین کنید.
- برای یادگیری مطالب بیشتر، زمان مشخصی در نظر بگیرید.
نتیجه گیری و کلام آخر
وضعیت ذهنی و روانی معامله گر تاثیر زیادی بر نتیجه معاملات و عملکرد او در بازار دارد. احساسات و غرایز انسانی به سادگی می توانند عملکرد معامله گر را تحت تاثیر قرار دهند و حتی بهترین استراتژی ها و تحلیل های معاملاتی را بی اثر سازند. هر معامله گری باید در نظر داشته باشد که چگونه احساسات خود را تشخیص دهد و در سریع ترین زمان ممکن آن ها را کنترل نماید. شما به عنوان معامله گر همواره با چهار حس مخرب درگیر هستید و حتی اگر به سطح حرفه ای معامله گری هم دست یابید، باز هم با این چهار حس روبرو می شوید.
ترس/عصبی بودن : دلیل عمده ترس، تجارت بسیار بزرگ است. تجارت با اندازه نامناسب بی ثباتی را افزایش خواهد داد. موجب می شود که اگر تحت فشار قرار نگیرید که خطر ضررهای بزرگ تر از حد طبیعی را نداشته باشید، به میزان قابل قبولی که معمولا انجام نمی دهید، نخواهید رسید. مقصر دیگر ترس این است که شما در یک تجارت اشتباه هستید، بدین معنی که با برنامه تجارت شما متناسب نیست.
محکومیت/هیجان : محکومیت و هیجان احساساتی کلیدی هستند که قصد دارید آن ها را تغذیه کنید. این احساسات را باید در هر معامله ای که انجام می دهید، احساس کنید. محکومیت قطعه نهایی هر تجارت خوب است. چنانچه سطح هیجان یا محکومیتی ندارید، احتمال دارد که در تجارت مناسب خود نباشید. منظور ما از درست تجارت صحیح بر اساس برنامه تجارت شما است. معاملات خوب می توانند بازنده باشند همانطور که معاملات بد می توانند برنده باشند. ایده این است که تنها در معاملات خوب، برنده و باخت باشید. اطمینان از محکومیت در تجارت به اطمینان از این امر کمک خواهد کرد.
طمع/اعتماد به نفس بیش از حد : حرص را کنار بگذارید. حرص و طمع شما امکان دارد در نتیجه کار خوب باشد، اما چنانچه مواظب نباشید این امکان وجود دارد که بلغزید و در نهایت به سقوط کشیده خواهید شد. همیشه این را در نظر داشته باشید که از مکانیک تجارت مناسب استفاده می کنید. معامله شلخته در نتیجه اعتماد به نفس بیش از حد می تواند روند قوی را به پایان برساند.
همان طور که قول داده بودیم، همه راهکارهای کنترل احساسات در ترید را به به زبان ساده به شما یاد دادیم.
همچنین اگر دوست دارید بدانید معیارهای مهم برای خرید سهام در بورس ایران چیست، می توانید این مطلب را مطالعه نمایید.
اگر هم هرگونه سوالی در مورد نحوه کنترل احساسات در ترید در بازارهای مالی مختلف داشتید، میتوانید آن را در بخش نظرات عنوان کنید تا به آن پاسخ دهیم.
ذهنیت معامله گری (Trading mindset)
“پشت میز، شما بدترین دشمن خودتان هستید.” -اStu Ungar ، یکی ازبزرگترین بازیکنان پوکر جهان.
این جمله در بازار فارکس و ترید کردن هم صدق میکند. ذهنیت یک معاملهگر در نهایت برد یا باخت او را مشخص میکند.
اگر به ۱۰۰ نفر یک استراتژی یکسان بدهیم تنها ۲ نفر از آنها سود میکنند و ۹۸ نفر دیگر حسابهای خود را از بین میبرند. این حقیقت محض معاملهگری است و همچنین دلیل اینکه هیچ جام مقدسی وجود ندارد.
شما خودتان جام مقدس هستید، همچنین شما کسی هستید که میتواند از تبدیل شدن به جام مقدس با ذهنیت معاملهگری اشتباه باز دارد.
در واقع یک کتاب عالی در این زمینه وجود دارد که توسط روانشناس دکتر آلن شونمایکر نوشته شده است، به نام “بدترین دشمن پوکر شما”. من میتوانم آن را به معاملهگران نیز توصیه کنم. با خواندن آن، برای اولین بار آموختم که چگونه ذهن ما هنگام فشار بر تصمیمات ما اثر منفی میگذارد، بسیاری از ما به محض باز شدن معامله تحت فشار هستیم. بسیاری از ما حتی قبل از اینکه معاملهای را انجام دهیم تحت فشار هستیم زیرا میخواهیم هزار دلار را درست در اینجا، در حال حاضر، بدست آوریم. بدیهی است که دقیقاً این ذهنیت شما را از گرفتن حتی یک سنت در معاملات باز می دارد.
دو دلیل اصلی ذهنیت معامله گری اشتباه
- انتظارات غیرواقعی
- عدم توازن بین کار و زندگی
این دو مادر همه مسائل روانی هستند که در معاملات خود دارید. بیحوصلگی، عصبانیت، ناامیدی، ترس، اضطراب و حرص. همه آنها از انتظارات غیر واقعی نشأت میگیرند و از همان ابتدا دارای ذهنیت بدی هستند. بدیهی است که انتظارات غیر واقعی ناشی از بازاریابی دروغین و ادعاهای افرادی است که میگویند ۱۰۰۰ دلار را به یک میلیون دلار تبدیل کردهاند و شما نیز میتوانید این کار را انجام دهید. نه، شما نمیتوانید.
حتی اگر ادعاهای آنها درست باشد، انجام این کار بسیار دور از ذهن است. اول، شما باید از هر راهی به سودآوری برسید. سپس میتوانید در مورد چگونگی کسب درآمد از این سودآوری فکر کنید. اما شما نمیتوانید معامله را با هدف ایجاد ثروت از هیچ شروع کنید.
هدف شما در ابتدا باید ضرر نکردن در این بازار باشد و سپس در صورتی که به سود دهی رسیدید، کسب ۱۰% سود در ماه برابر با استاندارد جهانی میباشد.
احساسات مخرب در ذهنیت معامله گری
عجول بودن:
عجول بودن زمانی پیش میآید که شما میخواهید سود زیادی را در مدت زمان کمی بدست آورید. اگر شما مجبور شوید که ۲۰% یا بیشتر در ماه برای پوشش دادن هزینههایتان بدست آورید، این کار باعث معامله زدن بیش از حد (over trade) و بزرگتر کردن حجم معاملات میشود که در نهایت منجر به عدم رعایت مدیریت سرمایه و از دست دادن سرمایه میگردد.
عصبانیت:
عصبانیت نتیجه انتظارات غیر واقعی و عدم تعادل بین کار و زندگی شخصی است. اگر تمام رضایت شما به این بستگی داشته باشد که در معاملاتتان موفق شوید و شبانه روز برای آن وقت بگذارید،به مرور زمان خسته و عصبانی میشوید که منجر به ذهنیت معاملهگری اشتباه و شکست میشود.
نا امیدی:
سرخوردگی حتی زمانی که شما سودآور هستید به شما دست میدهد. زیرا با وجود اینکه از ۹۹ درصد معاملهگران بهتر هستید، اما هرگز راضی نیستید زیرا نمیتوانید به اهداف پولی خود که بسیار بالا تعیین شده است برسید. این منجر به سرخوردگی و در نهایت از دست دادن تمرکز ذهنی شما میشود.
ترس و اضطراب:
ترس و اضطراب و میتواند بهترین عملکرد شما را تحت تاثیر قرار دهد. اگر شما به عنوان یک معاملهگر به این موضوع واقف باشید که این کار یک بازی احتمالات است پس باید برای هر نتیجهای آماده باشید. ضرر در معاملهگری اجتناب ناپذیر است. دلیل ترس و اضطراب این است که شما فکر میکنید به نتیجه رسیدهاید، اما در معامله بعدی ضرر میکنید و بار دیگر رویای شما را نابود میکند.
اما اگر از قبل به این موضوع آگاه باشید که باید در بلند مدت نتیجه بدست آمده را بررسی کرد و قرار نیست که همه ی معاملات با سود بسته شوند، میتوان از این ذهنیت معاملهگری اشتباه اجتناب کرد.
حرص و طمع از داشتن انتظارات غیر واقعی از بازار ایجاد میشود. طمع زیاد باعث میشود شما پوزیشنهای زیادی بگیرید و یا سایز معاملاتتان را افزایش دهید که تمام این موارد خلاف قوانین معاملهگری است.
نکته پایانی
در معاملات چیزهای زیادی وجود دارد که میتوانیم کنترل کنیم و ما باید روی آن ها تمرکز کنیم. همواره باید انتظارات واقعی از بازار داشته باشیم تا دچار سرخوردگی نشویم.
و به یاد داشته باشید، هر زمان که در موقعیت سختی قرار گرفتید، اجازه ندهید که ذهن شما از شما بهترین استفاده را ببرد زیرا در واقع بدترین دشمن شماست. اما میتواند بهترین متحد شما نیز باشد. نحوه کنترل آن و ذهنیت معاملهگری مثبت را با تمرین بیاموزید.
قطعا برای هر تریدری این اتفاقات رخ داده است. تجربیات خود را با پارسی فارکس در میان بگذارید تا افراد دیگر با خواندن آن با چشمی باز وارد معامله شوند.
معامله گر موفق و 4 عادت بد دنیای معامله گری که جلوی او می ایستند
معامله گری یک بازار مالی ممکن است برای بسیاری از افراد یک رویا به نظر برسد. اما در حقیقت، به نظم، ثبات و هوش هیجانی نیاز دارد.
در حالی که بسیاری از مردم رویای یک معامله گر موفق را دارند. اما واقعیت تأسف بار این است که اکثر مردم هرگز به سوددهی نمی رسند.
اما خبر خوب این است که دلیل عدم موفقیت اکثر افراد بدشانس بودن آنها نیست.
بلکه این است که چند عادت بد دارند که آنها را عقب می اندازد. در اینجا موانع عمده ای وجود دارد که اکثر معامله گران را متوقف می کند.
در معامله گری به قوانین خود پایبند نیستند.
نظم و انضباط برای هر معامله گر کلیدی است و بزرگترین اشتباه معامله گران ناموفق این است که به قوانین خود پایبند نیستند.
از قبل یک استراتژی تهیه کنید، مطمئن شوید که آن را حداقل برای چند ماه سودآور روی کاغذ آزمایش کرده اید. سپس به آن پایبند باشید.
حداکثر مبلغ ضرر خود را مشخص و از آن پیروی کنید. ضرر زیاد کار را برای شما سخت خواهد کرد. آیا می دانید قرار است چه میزان از یک معامله سود یا ضرر دریافت کنید؟
مهم نیست چه اتفاقی می افتذ، مهم این است که هر اتفاقی افتاد به برنامه خود پایبند باشید.
در معامله گری قوانین داشته باشید، این قوانین می تواند از طریق تجربه و یا مطالعه به دست آمده باشد. و تا زمانی که قانون شما هستند باید به آن پایبند باشید.
بسیار مهم است که دنبال سهامی بروید که به شما اجازه رعایت قوانین تان را می دهند. سهامی که از نظر نقد شوندگی و حجم معاملات پایینی دارند برای خرید و فروش مناسب نیستند.
بی حوصله بودن در هنگام معاملات.
حتی اگر شما یک استراتژی معاملاتی و یک برنامه خوب اجرا شده دارید. دومین مورد رایجی که معامله گران را به خود جلب می کند عدم صبر است.
اکثر معامله گران بسیار مشتاق هستند که وارد عمل شوند و از روی اشتیاق، معاملات با کیفیت پایینی را انجام می دهند.
با این حال، سریع وارد شدن در معاملات ضعیف تر، شانس شما برای ضرر را افزایش می دهد. در عوض، معامله گران باید مایل باشند تا قبل از ورود به بازار منتظر فرصت مناسب باشند.
مانند ماهیگیرانی که منتظر صید کامل هستند. معامله گران باید مایل باشند که منتظر سیگنال های با کیفیت بالای استراتژی خود باشند. نه این که سرمایه خود را در معاملاتی که به دلیل بی حوصلگی بهترین نیستند به خطر بیندازند.
بسیاری اوقات، این بدان معناست که هیچ معامله ای در یک روز انجام نمی شود. و این امکانی است که معامله گران موفق آن را پذیرفته اند.
فعالان بازارهای مالی از این موضوع به عنوان “ترس از دست دادن” یاد می کنند. با رد کردن معاملات کمتر از ایده آل و با کیفیت پایین، آنها احساس می کنند. که تمام سودهایی که دیگران به دست آورده اند را، از دست می دهند.
در واقع FOMO دامی است که بسیاری قربانی آن می شوند. اجازه نده تو هم قربانی این ترس شوی و نتوانی تبدیل به یک معامله گر موفق شوی.
احساساتی شدن شما را تبدیل به معامله گر موفق نخواهد کرد.
معامله گری استرس زا است و به راحتی می توان تصور کرد که اگر روز بدی را پشت سر گذاشته اید یا به دلیل یک روز عالی که داشته اید. معامله گر فوق العاده ای هستید، دنیا به پایان می رسد. با این حال، حقیقت معمولاً در جایی بین این دو قرار دارد.
داشتن اعتماد به نفس بیش از حد و هیجان انگیز می تواند باعث شود تا شما نظم و انضباط کمتری داشته باشید و از انجام تکالیف خود چشم پوشی کنید.
شاید از دست دادن پول زیادی که خارج از کنترل شما بود شما را از تلاش مجدد در روز دیگر بترساند.
اما مسلماً بدتر از همه، عصبانیت و سرخوردگی می تواند شما را وادار به انجام کارهای احمقانه کند. مانند دو برابر شدن در موقعیت بازنده به امید این که بتوانید ضرر خود را سریع تر جبران کنید و یا خیلی زود نا امید شده و مواضعی را که در غیر این صورت اتخاذ نمی کردید، داشته باشید. مانند خروج کامل از بازار خود برای رفتن به یک بازار جدید.
احساسات دشمن معامله گر موفق است. معامله گران حرفه ای افرادی هستند که می توانند احساسات خود را تحت کنترل درآورند و با بی رحمی به بازارها نگاه کرده و فقط به فکر انجام کار درست هستند نه کسب سود، چون می دانند رویای کسب سود می تواند آنها را احساساتی کند.
فراموش کردن نسبت ریسک / سود.
معامله گران غیرحرفه ای اغلب بیش از حد بزرگ معامله می کنند و بیش از حد ریسک می کنند تا در عوض سود بسیار کمی داشته باشند. غالباً سودهای ناچیزی کرده در حالی که در معاملات زیان ده خود به دلیل امید سود کردنن اجازه می دهند ضرر زیادی را تحمل کنند.
در عوض، معامله گران باید اهمیت رابطه ریسک به سود را هنگام معامله به صورت کامل و درست درک کنند.
به ازای هر تومانی که به خطر می اندازند، آنها باید در عوض 2 تا 3 تومان سود کنند.
در غیر این صورت، حتی اگر آنها در کمتر از نیمی از معاملات خود ضرر کنند، باز هم شکست می خورند یا پول زیادی را از دست می دهند.
اگر نسبت سود به ضرر شما بسیار پایین باشد، برای سوددهی باید دقت بسیار بیشتری داشته باشید، که غیر واقعی است. معاملات برنده باید یک صعود بزرگ و یک محدوده منفی داشته باشند.
اگر به تاریخ معاملات خود نگاه کنید، می توانید خودتان نسبت های خود را دریابید و اگر به اندازه کافی خوب نباشند، می توانند دلیل اصلی مشکل شما و دلیل برای تغییر استراتژی شما باشند.
پیشنهاد نهایی برای تبدیل شدن به معامله گر موفق.
اگر قبلاً توجه نکرده اید، همه این موارد ذهنی و احساسی هستند. بزرگترین مشکلاتی که یک معامله گر را از موفقیت باز می دارد خود آنها و نحوه واکنش آنها است.
برعکس اکثر افرادی که در بازارهای مالی فقط دست و پا بزنند. معامله گر موفق خود را می شناسد. می داند چگونه واکنش نشان دهد. احساساتش را می شناسد و به استراتژی اش کامل تسلط دارد.
آنها قوانین استراتژی خود را نوشته اند و بدون توجه به احساسی که دارند، آنها را دنبال می کنند. پایبندی به این موارد می تواند تفاوت سودآوری معامله گران را نشان دهد.
چالش های معامله گری در بازار مالی
چالش های معامله گری در بازارهای مالی همواره به عنوان یکی از دغدغه هایی می باشد که فعالان بازار مالی دست و پنجه نذم میکنند. برخی از فعالان بازارهای مالی قادر به حل کردن این چالش ها هستند و برخی دیگر خیر. آنهایی که توانایی عبور از این چالش ها را دارند قاعدتا تبدیل به سرمایه گذاران موفقی در آینده خواهند شد و آنهایی که توانایی مدیریت این چالش ها را ندارند عموما دچار سرخوردگی شده و خیلی زود از این بازارها خارج می شوند. یکی از مهم ترین این چالش ها مربوط به رفتارهای سرمایه گذار در هنگام معامله گری می شود. رفتارهایی مانند ترس و طمع و عدم اعتماد به نفس لازم در معامله گری از جمله مهم ترین عوامل این چالش ها می باشد که البته میزان آن در افراد مختلف متفاوت می باشد و نوع این چالش ها هم در بین سرمایه گذاران متفاوت است به گونه ای که نمی توان نسخه ای واحد برای همه چیست. ما در ایتن مقاله سعی میکنیم برخی از چالش های معامله گری و نحوه مدیریت آن را به طور کامل همراه با مثال توضیح دهیم. پس تا انتهای مقاله با من همراه باشید.
انواع چالش های معامله گری در بازارهای مالی
قرارگیری در مسیر صحیح آموزش: یکی از چالش های معامله گری قرار گرفتن در مسیر صحیح آموزش می باشد. در روزهایی که تبلیغات اثر به سزایی در جذب مخاطب پیدا کرده است و افراد در رویارویی با تبلیغات متنوع در فضای مجازی جذب موضوعی خاص می شوند، به پدیده ای با عنوان (خود استاد پنداری) در زمینه ی بازارهای مالی مواجه می شویم که فعالان اینستاگرامی با سابقه فعالیت بسیار کم و عدم بازدهی مناسب در معاملات خود، اقدام به تحلیل می کنند و مخاطبان آنها را افراد تازه وارد به بورس تشکیل می دهند که مبنا و صحت تحلیل آنها نیز تعداد فالوورهای آن صفحه است یعنی هر چه تعداد فالوورهای آن صفحه اینستاگرامی و یا تعداد ممبرهای تلگرامی فرد بیشتر باشد اعتبار ان فرد به لحاظ تحلیل بیشتر می شود. حال جالب است بدانید که در حال حاضر ممبرهای فیک و حتی لایک های فیک نیز توسط ربات ها ایجاد و مدیریت می شود و کمتر کسی میتواند متوجه این موضوع شود؛ یعنی زرق و برق این صفحات به گونه ای مباشد که افراد مبتدی ناخواسته به دام این افراد می افتند.
در هین راستا متاسفانه افراد تازه وارد جذب این صفحات می شوند و در مواجهه با تبلیغ درآمدهایی راحت و کسب سودهای چند صد در صدی از بازارهای مختلف تاب نمی آورند و با خرید پکیج های اموزشی آن هم با نام هایی دهن پرکن که عمدتا حاوی یکسری مطالب پیش پا افتاده و سطحی است حاضر به پرداخت قیمت هایی گزاف می شوند چرا که با آن سطح از تبلیغات رنگین، رمز موفقیت خود را در همین بسته های آموزشی می بینند. این در حالی است که کسانی که خاک بازار را خورده اند و چالش های بازار را در برهه های حساس لمس کرده اند به انزوا کشیده شده اند، چرا که دیگر در میان سیل عظیم پکیج هایی که معامله گران با آن ها به نتیجه نرسیده اند، دیگر توانی برای اثبات خویش ندارند و رفته رفته همه با یک چشم دیده می شوند.
تجربه من از حل کردن چالش آموزش در مسیر معامله گری
زمانی که تصمیم گرفتم به بازارهای مالی وارد شوم، نمیدانستم از کجا باید شروع کنم، ذهنیتی مشخص از مسیر پیش رو نداشتم. طبعاً چون اطلاعات کافی نداشتم در این زمینه ساده و زود باور بودم. با شخصی آشنا شدم که معامله گری و سود آوری را بسیار ساده جلوه می داد، به طبع کسی نمی تواند ادعا کند که در مقابل کسب درآمد راحت و آن هم به دلار تحت تاثیر قرار نمی گیرد. من هم از این قاعده مستثنی نبودم و با یک مبلغ گزاف در کلاس های آن فرد شرکت کردم. به جرات می توانم بگویم که نه تنها مطلبی در راستای بازارهای مالی نیاموختم بلکه من را از مسیر درست خارج کرد. به بن بست رسیده بودم گمان می کردم کسب سود از بازارهای مالی دروغی بزرگ است که به مردم گفته اند که به اهداف مالی خودشان برسند. زمانی که به خودم آمدم متوجه شدم دو سال از عمرم را هدر داده ام و این مدت مسیر را اشتباه رفته ام. چند وقتی از بازار دور بودم مجدد شروع کردم. شروع به مطالعه ی کتاب های مختلف کردم تا چراغ راهم شوند و خدا رو شکر در این مسیر با کسانی آشنا شدم که توانستم مسیر درست را از بیراهه تمییز دهم. اصلا قصد ندارم در این مقاله شعار دهم چرا که گوش همه ی ما پر شده است از حرفای کلیشه ای. اما با تجربه های تلخ و شیرینی که کسب کردم عرض میکنم، به هیچ عنوان مطالعه کتاب را کنار نگذارید چرا که قطعا یکی از گزینه هایی است که می تواند شما را در مسیر صحیح آموزش قرار دهد. به سراغ هر شخصی که برای یاد گیری می روید رزومه ی کاری آن شخص را مورد بررسی قرار دهید نه تعداد لایک و فالورو و……… کسی که کسب سود از بازارهای مالی را راحت جلوه می دهد و شما را تشویق می کند به کسب درآمدهای آنچنانی سرخوردگی در معامله گری بدون هیچ زحمت خاصی، مطمئن باشد آن شخص یا شیاد است و یا نادان.
دومین چالش معامله گری در بازارهای مالی
پیش بینی روند بازار، قبل از اینکه ستاپی کامل شود یکی از مواردی است که به شدت معامله گرانی عجول را متضرر می سازد. به طور مثال ورود در پولبک ها یکی از ستاپ هایی است که میزان موفقیت بالایی دارد اما طمع از دست دادن حداکثر میزان سود و ترس از ریسک بیش از حد دو مقوله ای هستند که موجب می شوند قبل از کامل شدن ستاپ، معامله گران به نماد مورد نظر ورود کنند. اساسا حرص برای کسب سود بیشتر و ترس از ریسک بیشتر موجب ورود زود هنگام معامله گران می شود که در اکثر موارد باعث متضرر شدن آن ها می گردد.
زمانی که وارد بازار فارکس شدم تمامی فکر و تمرکزم این بود که معامله ای را با ضرر نبندم و سعی می کردم که در پایین ترین قیمت ممکن وارد معامله شوم. به همین دلیل همیشه ترس از جا ماندن داشتم غافل از اینکه لزوما پایین ترین قیمت نمی تواند بهترین قیمت باشد. از آن جایی که نوسانات بازار فارکس شدید است، پوزیشن هایی که وارد سود می شد، از ترس اینکه آن حداقل ها را از دست ندهم با کمترین سود ممکن معامله را می بستم و اجازه ی رشد در جهت سود را نمیدادم. بعد از چند وقت که به استیتمنت حساب نگاه کردم متوجه شدم که تبدیل به معامله گری شده ام که سودهای کوچک با ضررهای نسبتا بزرگ را ثبت کرده ام. ترس در بازار فارکس و طمع در بورس ایران دو عاملی هستند که غالبا معامله گران در ابتدای فعالیتشان با آن دست و پنجه نرم می کنند. در کتاب استراتژیست به نقل از نیما آزادی، ترس و طمع دو واژه ای است که به طور کامل باید از فرهنگ لغت معامله گری ما حذف بشوند. ما بایستی در سیستم معاملاتی با تدوین بخش های مهم و کلیدی خود را از اسارت این دو احساس منفی برهانیم.
سومین چالش معامله گری در بازارهای مالی
خروج زود هنگام از معامله سومین چالش معامله گری می باشد. اغلب معامله گران آماتور صبر و تحمل کافی در موقعیت های معاملاتی رو به رشد را ندارند. مدام تابلو را زیر نظر دارند و با هر رنج مثبت و منفی تحت تاثیر قرار می گیرند. با وجود اینکه هنوز قیمت فاصله ی زیادی با تارگت مشخص شده دارد اما به محض مشاهده ی رنج منفی به سود کم رضایت می دهند و از معامله خارج می شوند. بدیهی است که بعد از مدتی جنبه ی تریدری شخص به خطر می افتد. برای رفع چنین مشکلی علاوه بر حد سود قیمتی می توان زمان رسیدن قیمت به هدف را هم تعیین کرد و تا رسیدن قیمت به تارگت در زمان مشخص شده به معامله فرصت داد (set and forget). چنانچه در زمان مشخص شده به تارگت مد نظر نرسید از معامله خارج شد. بنابراین با کمک گرفتن از پارامتر زمان می توان از شناسایی سودهای ریز در صورتی که سهم پتانسیل رشد دارد اجتناب کرد. البته در برخی از اوقات هم ممکن است معامله ای که با هدف رشد خوب وارد آن شده ایم پس از مدتی وارد زیان شود. در این حالت باید به دنیال علت بود. معمولا در بازار سرمایه ایران که دستخوش تغییرات سیاسی و یا دستکاری های زیاد در بازار می باشد این موضوع بیشتر به چشم می خورد. البته این نکته را هم باید در نظر داشت که مهنم برایند معاملات است و صرفا نباید با قرار گرفتن در این موقعیت ها که گاها اتفاق می افتد اصل موضوع را زیر سوال برد.
چهارمین چالش معامله گری در بازارهای مالی
اجازه ندهیم زیان های کوچک به ضررهای بزرگ تبدیل شوند: هیچ کسی حق ندارد که برای بازار تعیین تکلیف کند. تعصب بیش از حد بر روی تحلیل باعث می شود که وقتی معامله گر وارد ضرر می شود از بستن آن امتناع کند و با بزرگ کردن حد ضرر، دست به دعا به دنبال روزنه های امید برای برگشت به نقطه ی صفر می گردد. غافل از اینکه با این عمل در باتلاق ضرر فرو می رود.
چند هفته ای بود که برآیند معاملاتم مثبت بود و اعتماد به نفس بالایی پیدا کرده بودم این باعث شده بود که هر هفته نسبت به هفته قبل مغرورتر شوم. کار به جایی رسیده بود که اگر بازار در راستای تحلیل من پیش نمی رفت حرکت بازار را غیر طبیعی می دانستم. در یکی از معاملاتم روی یورو دلار گواه های زیادی را مبنی بر ریزش یورو جمع کرده بودم. اتفاقا از همیشه هم مطمئن تر بودم. اما هر چه بازار پیش می رفت یورو دلار رشد می کرد و حساب من افت. نمی خواستم که اشتباهم را بپذیرم، زیر لب میگفتم حتما هنوز معامله گران سازمانی وارد نشده اند و این هیجان به خاطر حضور معامله گران خرد در بازار است. با این تفکرات و تفاسیر و صد البته تحت فشار، تصمیم به بزرگ کردن استاپ گرفتم اما بازار درسی به من داد که هیچ وقت فراموش نخواهم کرد.
در کتاب به بورس خوش آمدید به نقل از مهدی افضلیان: بهتر است با رسیدن قیمت به حد زیان، واقعیت را بپذیرید و بدون هیچگونه غرور از معامله خارج شوید و به دنبال فرصت های معاملاتی بهتر در بازار باشید، چرا که در نهایت برآیند معاملات یک سرمایه گذار در میان مدت باید مثبت و روبه بالا باشد و ضررهای این چنینی نیز بخشی از فعالیت در بازار سرمایه به حساب می آید.
شک و تردید پنجمین چالش معامله گری در بازارهای مالی
نبود استراتژی و پلن معاملاتی شخصی همراه با عدم اعتماد به نفس معامله گر موجب می شود که پس از شناسایی یک فرصت معاملاتی مناسب وارد بازار نشود. اندکی بعد مارکت در جهت تحلیل پیش می رود و ثابت می کند که تجزیه و تحلیل معامله گر صحیح بوده است، و بعد از اینکه معامله گران حاضر در بازار سود خود را شناسایی کردند، تصمیم به ورود می گیرد و بلافاصله جهت مارکت عوض می شود. برخی معامله گران به توانایی خود در تحلیل اطمینان ندارند که این موضوع ناشی از روشی است که برای تحلیل انتخاب کرده اند. واضح است که استفاده ی همزمان از ابزارها و اندیکاتورهایی که ماهیت و نحوه ی به کار گیری آن ها را درک نکرده است اعتماد به نفس را از معامله گر می گیرد.
تجربه من از حل کردن چالش شک و تردید در مسیر معامله گری
تازه با تکنیکال آشنا شده بودم، هر چارتی که باز میکردم هر آنچه که بلد بودم را روی چارت پیاده میکردم. ابزار و اندیکاتوری نبود که من نحوه ی استفاده آن را بلد باشم اما روی چارت من قرار نگرفته باشد. زمانی که قصد معامله داشتم درگیر بودم با کلی ابزار که الان در این ناحیه بخرم یا بفروشم؟ چرا یک تعداد از ابزارها سیگنال خرید می دهند و یک تعداد فروش؟ من مانده بودم با یک چارت شلوغ و سردرگم و یک ذهن پریشان که الان به کدام ابزار اعتماد کنم و حرف کدام را را گوش کنم؟ تمامی این آشفتگی ها به این خاطر بود که من ماهیت آن ابزارها را درک نکرده بودم و نمی دانستم که هر کدام از آن ها در کجای چارت کاربرد دارد. به همین دلیل اغلب معاملاتم با شک و تردیدی همراه بود که همیشه از آن رنج میبردم. سعی کنید در وهله ی اول ماهیت و ذات ابزار را بفهمید و بعد با مکتوب کردن یک پلن معاملاتی که روی دیتای زیادی امتحان خود را پس داده است تصمیم به معامله بگیرید. وقتی پلن و استراتژی را نوشتید تحت هیچ شرایطی از آن تخطی نکنید همانند رباتی عمل کنید که به طور ثابت الگوریتم مورد نظر را مو به مو اجرا میکند.
در کتاب سهام نخرید مگر با شناخت رفتار و روانشناسی بازار به نقل از مهدی افضلیان: همواره در معاملات سهام، قاطعیت کافی داشته و از استراتژی تدوین شده پیروی کنید و حتی الامکان در انجام معاملات تردید نداشته باشید. در این صورت می توانید به یک معامله گر موفق و خبره در بازارهای مالی تبدیل شوید.
سندروم دست بی قرار ششمین چالش معامله گری در بازارهای مالی
برخی معامله گران بر این باورند که همیشه و در هر شرایطی باید معامله کنند چرا که ممکن است هر لحظه از رشد بازار عقب بمانند. با وجود موقعیت های نامناسب در چارت، این افراد دست به معامله می زنند. در واقع موضوعی که بیشتر برای این افراد اهمیت دارد ترشح آدرنالین است. حس انتقام جویی از دیگر حالات روحی است که معامله گر جهت جبران ضررهای خود دست به معاملات پی در پی و بدون تمرکز حواس می زند. بدیهی است که این سبک از معاملات به جز ضرر بیشتر دستاوردی برای معامله گر نخواهد داشت. در چنین شرایطی فاصله گرفتن از مارکت بهترین پیشنهاد است.
در ابتدای فعالیتم در بازار فارکس اگر معاملاتم به سود منجر می شد بسیار ذوق زده و خوشحال می شدم اما تحمل این را نداشتم که بازار پول من را بگیرد و اغلب مواقع اگر معامله ام با ضرر بسته می شد دست به یک تلاش نافرجام میزدم. سعی میکردم که بلافاصله و سرخوردگی در معامله گری تحت هر شرایطی ضرر وارد شده به حساب را سریعاً جبران کنم و چون دیگر تمرکز حواس هم نداشتم تند و تند معامله میکردم و مارکت هم تند و تند با استاپ از من پذیرایی می کرد. و هر بار برگرداندن حساب سخت تر می شد. به هیچ عنوان معاملات احساسی انجام ندهید احساسات خود را قبل و بعد از هر معامله کنترل کنید همانند یک کارمند بانک باشید که وقتی پول را در حساب بانک می گذارید خوشحال نمی شود و هر زمان که پول خود را از حساب بانک بر می دارید، کارمند ناراحت نمی شود. در بازار کاملا ربات گونه رفتار کنید و به استراتژی که در بک تست امتحان خود را پس داده است پایبند باشید.
در کتاب استراتژیست به نقل از نیما آزادی، هر موقعیت معاملاتی مستقل بوده و کوچکترین وابستگی به معاملات دیگر ندارد. تک تک موقعیت های معاملاتی ما در راستای رشد حساب و سرمایه ما هستند و اگر در این بین برخی منجر به زیان شوند، موقعیت های دیگر در صدد جبران آن زیان نیستند، بلکه به شکل مستقل باید به آن نگریست.
اگر قصد دارید از تجربه های یک معامله گر با تجربه بازار به صورت کاربردی اطلاعات کسب کنید
دیدگاه شما