تعریف نسبت‌ های سودآوری


تکنیک های تجزیه و تحلیل نسبت های مالی

این افراد برای اینکه نهایت استفاده را از صورتهای مالی بکنند، باید توانایی تجزیه و تحلیل مالی را از روی ارقام مندرج در صورتهای مالی را داشته باشند. بنابراین در این پست این نسبتها و نحوه استفاده از آنها را به کوتاهترین شکل ممکن بیان میشود .

برای تجزیه و تحلیل نسبت های مالی چهار روش وجود دارد :

  1. روش تجزیه و تحلیل داخلی : که شامل مقایسه اقلام مندرج در یک صورتحساب با یکدیگر است .
  2. روش تجزیه و تحلیل مقایسه ای : که شامل مقایسه اقلام مندرج در صورتحسابهای چند دوره با یکدیگر است .
  3. روش تجزیه و تحلیل سرمایه در گردش : که شامل شناسایی عوامل موثر در تغییرات وضعیت مالی و کاهش و افزایش پول مورد نیاز موسسه است .
  4. روش تجزیه و تحلیل خطر : که شامل سنجش خطراتی که سرمایه گذاری موسسه با آن مواجه است، می باشد .

بنابراین نسبتهای زیر برای تجزیه و تحلیل صورتهای مالی از نوع روش تجزیه و تحلیل داخلی هستند .

اما برای تجزیه و تحلیل وضعیت مالی شرکتها چهار نوع نسبت مالی وجود دارد :

۱ . نسبتهای نقدینگی :

نشان دهنده توانایی شرکت برای پاسخگویی به تعهدات کوتاه مدت است :

نسبت جاری : از تقسیم داراییهای جاری بر بدهی های جاری بدست می آید .

هر چقدر این نسبت بزرگتر باشد، قدرت بازپرداخت بدهی جاری افزایش می یابد و طلبکاران با اطمینان خاطر بیشتر وام یا خدمات یا کالا در اختیار شرکت قرار خواهند داد. نسبت جاری به تنهایی ملاک تحلیل قرار نمی گیرد و نسبت مزبور همیشه با نسبت آنی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد .

نسبت آنی : از تقسیم دارایی های جاری منهای موجودی ها بر بدهی های جاری بدست می آید. این نسبت توانایی انجام تعهدات کوتاه مدت، با استفاده از دارایی های با نقدینگی بسیار زیاد را اندازه گیری می کند. زیرا در مقایسه با سایر دارایی های جاری، از نقدینگی کمتری برخوردارند .

این نسبت با متوسط صنعت مقایسه می شود تا تجزیه و تحلیل شود

۲ . نسبتهای ساختار سرمایه

نسبت هایی که نشان دهنده توانایی شرکت برای بازپرداخت بدهی های بلند مدت و کوتاه مدت است .

نسبت کل بدهی به ارزش ویژه : در محاسبه این نسبت کل بدهی اعم از جاری و بلند مدت را بر ارزش ویژه تقسیم می کنند. تجاوز این نسبت از ۱۰۰ درصد حکایت از آن می کند که حقوق مالی طلبکاران برسهامداران فزونی گرفته است .

نسبت بدهی جاری به ارزش ویژه : برای بدست آوردن این نسبت بدهی جاری را بر ارزش ویژه تقسیم می کنند. هرگاه میزان این نسبت از ۸۰ درصد تجاوز کند موسسه را مبتلای به مشکلات اقتصادی تشخیص می دهند .

نسبت بدهی بلند مدت به ارزش ویژه : این نسبت میزان ظرفیت وامگیری از منابع وام دهندگان را بیان می کند هر قدر این نسبت کوچک باشد، امکان اخذ وام برای موسه بیشتر خواهد شد .

نسبت دارایی ثابت به ارزش ویژه : از تقسیم دارایی ثابت خالص بر ارزش داراییهای مشهود حاصل می شود. معمولا حد بالای این نسبت را در صنایع ۱۰۰ درصد و در سایر موسسات تجاری ۷۵ درصد می دانند .

نسبت توان پرداخت بهره : از تقسیم سود قبل از بهره و مالیات (EBIT) بر بهره بدست می آید. این نسبت معرف قدرت شرکت در پرداخت بهره از محل سود شرکت است .

۳ . نسبتهای فعالیت :

این نسبتها، کاربرد منابع مالی یا دارایی های در اختیار مدیران را نشان می دهند .

نسبت دوره وصول مطالبات : معیار اندازه گیری مدت زمان لازم برای جمع آوری وجه نقد حاصل از فروش مشتریان است. ابتدا فروش خالص سالانه را بر ۳۶۵ روز سال تقسیم کرده و متوسط فروش روزانه را به دست می آوریم. سپس جمع مطالبات را اعم از حسابها و اسناد دریافتنی ( ولو این که تنزیل شده باشند) بر متوسط فروش روزانه تقسیم نموده و حاصل را حاکی از چگونگی وصول مطالبات می دایم. عده بسیاری معتقدند که دوره وصول مطالبات نباید ده تا پانزده روز بیشتر از مهلتی باشد که معمولا در فروش کالا به نسیه اعطا می شود. در مقایسه دوره وصول مطالبات شرکت ها مسلما می باید اختلاف شرایط فروش آنان را از لحاظ مهلت هایی که در فروش قائل می شوند، در نظر گرفت .

نسبت دوره گردش کالا و دفعات گردش کالا : برای محاسبه دفعات گردش کالا، اطلاعات لازم از صورتحساب سود وزیان (عملکرد سود و زیان) استخراج می شود. موجودی کالای اول دوره و موجودی کالای پایان دوره و بهای تمام شده کالای فروش رفته اطلاعاتی هستند که لازم می باشند. ابتدا از تقسیم مجموع موجودی کالای اول و آخر دوره بر عدد دو، میانگین کالا را مشخص می کنند و سپس بهای تمام شده کالای فروش رفته را بر متوسط موجودی کالا تقسیم می کنند تا دفعات گردش کالا معین شود. از تقسیم نمودن ۳۶۵ روز بر دفعات گردش کالا، دوره گردش کالا حاصل می گردد .

دوره گردش عملیات : موسسات فروشنده کالا دو نوع هستند. نوع اول موسساتی هستند که کالا را از منابع دیگر خریداری و به مشتری عرضه می کنند که این موسسات صرفا بازرگانی یا تجاری هستند. در این قبیل موسسات دوره گردش عملیات عبارتست از مجموع دوره گردش کالا و دوره وصول مطالبات .

دوره گردش عملیات در موسسات تجاری= دوره گردش کالا + دوره وصول مطالبات

دسته دوم موسسات فروشنده کالا، موسساتی هستند که کالاها را راسا می سازند و سپس می فروشند که به آنها تولیدی می گویند. دوره گردش عملیات در این موسسات بایستی شامل مدت زمانی که کالا ساخته می شود نیز باشد .

دورگردش عملیات در موسسات تولیدی= دوره ساخت کالا + دوره گردش کالا + دوره وصول مطالبات

نسبت فروش کالا یا گردش موجودی کالا : این نسبت را از تقسیم فروش خالص بر موجودی کالا به میزانی که در ترازنامه پایان سال منعکس است، بدست آورده اند. گرچه این نسبت را نمی توان حاکی از گردش واقعی کالا محسوب داشت زیرا صورت و مخرج کسر متناجس نیستند ولی مقایسه آن با شرکتهای مشابه زمینه ای را برای اظهار نظر پدید می آورد .

نسبت کالا به سرمایه در گردش : برای بدست آوردن این نسبت موجودی کالا بر سرمایه در گردش تقسیم شده است و نتیجه را مقیاسی برای سنجش میزان موجودی کالا و کم و زیاد بودن آن محاسبه میکنند. معمولا این نسبت نباید از ۸۰ درصد تجاوز کند .

نسبت گردش سرمایه جاری : نسبت گردش سرمایه جاری یا سرمایه در گردش بیان کننده چگونگی استفاده از سرمایه جاری در امر خرید و فروش کالا یا در مسیرهای اصلی شرکت است. نسبت مزبور در مقایسه با همین نسبت در سال های قبل مورد تحلیل قرار می گیرد. برای تعیین نسبت گردش سرمایه جاری بایستی فروش خالص را بر سرمایه در گردش تقسیم کنند تا نسبت گردش سرمایه جاری معین گردد .

دوره بازپرداخت بستانکاران : دوره پرداخت به بستانکاران برای برنامه ریزی و بودجه بندی پرداخت به بستانکاران در هر ماه و میزان وجه نقدی که شرکت باید هر ماه برای پرداخت به بستانکاران فراهم سازد، به کار می رود. ضمنا بستانکاران نیز محاسبه تاریخ دریافت طلب خود از شرکت را پیش بینی می کنند. برای محاسبه بایستی ایام یکسال را بر دفعات پرداخت به بستانکاران تقسیم کنند و برای تعیین دفعات بازپرداخت به بستانکاران بایستی قیمت تمام شده کالای خریداری شده دوره را بر متوسط بستانکاران تقسیم کنند و برای تعیین متوسط بستانکاران، مجموع مانده حسابهای پرداختنی تجاری و اسناد پرداختنی تجاری یا بستانکاران تجاری را در ابتدا و پایان دوره مالی را بر دو تقسیم می نمایند .

۴ . نسبتهای سودآوری :

بازده سرمایه در گردش : می دانیم سرمایه در گردش ما به التفاوت دارایی جاری وبدهی جاری اطلاق می شود و حاکی از مبلغی است که می توان آن را برای تامین هزینه های روزمره و همچنین تهیه مواد اولیه و کالا مورد استفاده قرار داد. این نسبت از تقسیم سود خالص ( پس از وضع مالیات ) بر سرمایه در گردش بدست می آید .

نسبت بازده فروش : سود خالص پس از وضع مالیات را تعیین و آن را بر فروش خالص تقسیم کرده اند . بازده فروش را مقیاس سودآوری محسوب و با نسبت بازده ارزش ویژه مرتبط می دانند .

نسبت بازده ارزش ویژه : ارزش ویژه به معنی اعم آن یعنی حقوق صاحبان سهام که از کم کردن بدهیها از کل داراییهای به دست آمده است، البته موسسات داراییهای نامشهود را هم از آن می کاهند تا ارزش ویژه داراییهای مشهود بدست آید. آنگاه سود خالص (پس از وضع مالیات) را بر ارزش ویژه داراییهای مشهود، که به شرح بالا بدست امده، تقسیم کرده، حاصل را بازده ارزش ویژه نامیده است. اگر نتیجه را در ۱۰۰ ضرب کنیم درصد بازده ارزش ویژه بدست می آید .

از نقطه نظر صاحبان سهام این نسبت اهمیت بسیاری دارد . بطور کلی عده ای عقیده دارند بازده صد در صد را برای ارزش ویژه می توان قابل قبول دانست زیرا سود سهام و رشد سرمایه در گردش را تا حدودی تامین می نماید. مسلما تورم، به تناسب افزایش شاخص هزینه زندگی و یا در واقع کاهش قدرت خرید پول، از اعتبار این ضابطه می کاهد .

درصد بازده دارایی : این درصد برای سنجش بازدهی داراییها و یا در واقع برای بکارگیری داراییها جهت کسب و کار مورد استفاده قرار می گیرد و در واقع شاخص نهایی برای سنجیدن استفاده بهینه از داراییها می باشد. تفاوت این در صد و درصد بازده ارزش ویژه، میزان سود آوری بدهیها یا سود آوری اهرمی نامیده می شود. برای تعیین درصد بازده داراییها، سود ویژه را بر جمع داراییها به صورت خالص تقسیم نموده و در عدد ۱۰۰ ضرب می کنند

نسبت های مالی را به چهار گروه کلی می توان طبقه بندی کرد :

۱ نسبت های نقدینگی : به نسبت هایی اطلاق می شوند که توانایی واحد تجاری را در واریــــز بدهی های کوتاه مدت نشـــــان می دهد. مهمترین این نسبت ها عبارتند از : نسبت جاری و نسبت آنی

۲نسبت های فعالیت : این نسبت ها کارایی مدیران را در کاربرد دارایی ها ( منابع مالی در اختیار مدیران ) نشان می دهند.یا به عبارت دیگر می توان درجه کارایی شرکت را از نظر استفاده موثر از منابع تعیین کرد .

هر کسری که در صورت آن مبلغ فروش واحد تجاری یا بهای تمام شده کالای فروش رفته قرار داشته باشد و در مخرج آن یکی از اقلام ترازنامه قرار بگیرد را می توان نسبت فعالیت نامید .

مهمترین نسبت های فعالیت عبارتند از دوره وصول مطالبات ، نسبت گردش کالا ، نسبت کالا به سرمایه در گردش و نسبت گردش سرمایه جاری .

۳ نسبت های سرمایه گذاری : این نسبت ها نشان می دهند که هر گاه واحد تجاری زیان به بار بیاورد و کار به تصفیه بکشد ، تا چه اندازه طلبکاران ووام دهندگان به آن واحد تجاری به مطالبات خود می رسند. همچنین این نسبت ها طرز ترکیب سرمایه شرکت را به معنی آن که کلیه منابع مالی را در بر می گیرد نشان می دهد .

این نسبت ها خود به دو دسته کوچکتر تقسیم می شوند :

نسبتی که در آن میزان سرمایه گذاری در دارایی ثابت سنجیده می شود

نسبت هایی که رابطه منابع مالی مورد استفاده واحد تجاری را از لحاظ بدهی های جاری و بلند مدت با ارزش ویژه تعیین می کنند که در واقع به این دسته نسبت های بدهی یا اهرمی گفته می شود .

۴ نسبت های سود آوری : این نسبت ها مـــیزان موفقیت واحد تجاری را در کسب ســـود نشان می دهند. که مهمترین آن عبــــارتند از :بازده فروش ، بازده دارایی ، بازده سرمایه در گردش و …

نسبت های نقدینگی

این نسبت ها از مقایسه دارایی های جاری یا اقلام تشکیل دهنده آن با بدهی جاری بدست می آیند و بیشتر به صورت عدد و یا درصد نشان داده می شوند .

نسبت جاری

نسبت جاری از تقسیم مجموع دارایی های جاری بر مجموع بدهی های جاری بدست می آید.این نسبت نشان می دهد که در مقابل هر یک ریال بدهی جاری چه میزان دارایی جاری وجود دارد .

اهمیت این نسبت از توجه به تعریف دارایی جاری و بدهی جاری روشن می شود . دارایی جاری آنچه را که در مدتی کوتاه که معمولا کمتر از یک سال است به صورت نقد در اختیار واحد تجاری قرار می گیرد نشان می دهد و بدهی جاری مبالغی را که باید از محل دارایی جاری تامین و در کوتاه مدت پرداخت گردد نشان می دهد .

در گذشته عدد ۲ را برای این نسبت مهم در نظر می گرفتند اما اکنون بدون توجه به ترکیب اقلام مختلف دارایی جاری و در نظر نگرفتن این نسبت در طی چند سال گذشته ، این نسبت را بی معنی می دانند. به طور کلی می توان گفت هر اندازه نسبت جاری شرکت بزرگتر باشد ، آن شرکت در پرداخت بدهی های جاری با مشکل کمتری مواجه خواهد بود یا به عبارت دیگر بستانکاران تامین بیشتری خواهند داشت .

در تفسیر نسبت جاری باید به نوسانات آن در طول مدت ، توجه داشت . زیرا امکان دارد که شرکت ها در پایان سال مالی با حساب آرایی و واریز موقت بعضی از اقلام بدهی و برگشت این اقلام در اوایل سال بعد این حساب را بهتر جلوه دهند .

نسبت آنی

مشکل بزرگی که در نسبت جاری وجود دارد این است که این نسبت از لحاظ نقدینگی همه اقلام دارایی جاری را یکسان در نظر می گیرد. در صورتی که از نظر نقدینگی دارایی جاری را به دو دسته می توان تقسیم کرد :

  1. A آنچه نقد و یا در حکم نقد است .مانند وجه نقد و بانک و حسابها و اسناد دریافتنی . که به این دسته دارایی های آنی گفته می شود .
  2. B گروهی که از طریق فروش به نقد تبدیل می شوند . مانند موجودی های جنسی اعم از مواد و کالا .

با توجه به تعاریف بالا می توان دریافت که دارایی آنی بیشتر از موجودی کالا می تواند در تامین طلب بستانکاران محور اتکا قرار گیرد.بنابراین از نسبت دیگری به نام نسبت آنی استفاده شده است که در این نسبت همه اقلام دارایی جاری به جز موجودی کالا را منظور می کنند .

نسبت آنی از تقسیم دارایی آنی بر بدهی جاری بدست می آید. این نسبت بدین مفهوم است که در مقابل یک ریال بدهی جاری ، یک ریال دارایی جاری آن هم به صورت نقد و یا حساب قابل وصول و تبدیل به نقد در مدتی کوتاه وجود دارد. نسبت آنی شرکت ها باید برابر با ۱ و یا بیشتر از آن باشد تا شرکت بتواند از محل دارایی های آنی بدهی های جاری خود را بپردازد. استدلال تحلیلگرانی که استاندارد نسبت آنی را ۱ می دانند این است که این عدد مرز بین قدرت نقدینگی کافی و قدرت نقدینگی ناکافی شرکت است .

این نسبت یکی از مفید ترین نسبت هاست. وبه وضوح نشان می دهد که آن قسمت از دارایی جاری که از لحاظ ارزش ، ثـــبات بیشتری دارد و احتمال کاهش در آن کمتر است تا چه میزان می تواند پشتوانه طلبکاران کوتاه مدت قرار گیرد .

حاشیه سود (Profit Margin)

حاشیه سود (خالص) که مارجین هم به آن گفته می شود، یکی از نسبت های سودآوری است که از تقسیم سود (خالص) بر درآمد یا فروش به دست می‌آید. سود خالص که آخرین خط از صورت سود و زیان است، با کسر کردن همه هزینه های شرکت، از جمله هزینه های عملیاتی، هزینه مواد اولیه و هزینه های مالیاتی، از کل درآمد به دست می آید.

در حسابداری و مالی، میزان سودآوری یک شرکت را نسبت به درآمد (فروش) آن با استفاده از مارجین اندازه گیری می کنند.

حاشیه سود یا مارجین به زبان ساده

حاشیه سود به شکل درصدی بیان می‌شود و به عبارتی مشخص می‌کند که یک شرکت در ازای هر 100 میلیون تومان فروش (درآمد)، چند میلیون سود به دست می آورد. برای مثال، اگر مارجین سود خالص شرکتی 20% باشد، به این معنی است که این شرکت در ازای هر 100 میلیون تومان فروش، 20 میلیون تومان سود خالص کسب می کند.

انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آن ها

حاشیه سود انواع مختلفی دارد، که از طریق تحلیل عمودی صورت سود و زیان هم می توان آن ها محاسبه کرد.

حاشیه سود ناخالص (Gross Profit Margin)

حاشیه سود ناخالص از تقسیم سود ناخالص بر درآمد به دست می آید. برای محاسبه مارجین سود ناخالص از فرمول زیر استفاده می کنیم:

Gross Profit Margin = Gross Profit / Revenue *100

حاشیه سود عملیاتی (Operating Profit Margin)

حاشیه سود عملیاتی از تقسیم سود عملیاتی (EBIT) بر درآمد به دست می آید. مارجین سود عملیاتی برای ارزیابی سودآوری شرکت از عملیات اصلی آن مورد استفاده قرار می گیرد. برای محاسبه آن از فرمول زیر استفاده می کنیم:

Operating Profit Margin = Operating Profit / Revenue x 100

حاشیه سود خالص (Net Profit Margin)

حاشیه سود خالص از تقسیم سود خالص (Net Profit) بر درآمد به دست می آید و یکی از پر کاربرد ترین نسبت های مالی است که تحلیلگر های مالی با استفاده از آن میزان سودآوری شرکت را با توجه به فروش یا درآمد های شرکت مورد ارزیابی قرار می دهند.

روش محاسبه مارجین سود خالص از طریق فرمول زیر نمایش داده شده است:

Net Profit Margin = Net Income / Revenue x 100

کاربرد ها و تحلیل حاشیه سود و مارجین

در سطحی ابتدایی، مارجین پایین می‌تواند این‌طور تعبیر شود که سود دهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، با افت در فروش مواجه شود، مارجین آن حتی کمتر هم خواهد شد و حتی امکان دارد صفر یا منفی شود.

مارجین سود پایین می‌تواند به نکات خاصی درباره صنعتی که یک شرکت در آن فعالیت دارد یا شرایط کلان اقتصادی آشکار کند. به طور مثال، اگر مارجین سود یک شرکت کم باشد، می‌تواند نشان دهنده آن باشد که فروش کمتری از سایر شرکت‌ها در همان صنعت (سهم بازار کم) داشته و یا اینکه صنعتی که شرکت در آن فعالیت دارد خودش از شرایط وخیمی رنج می‌برد.

حاشیه سود همچنین به یک سری نکات راجع به توانایی شرکت در مدیریت هزینه هایش اشاره دارد. مخارج بالا نسبت به درآمد (مارجین سود پایین) ممکن است نشانگر این باشد که شرکت، احتمالاً به خاطر مشکلات مدیریتی، در حال تقلا برای پایین نگه‌داشتن هزینه‌ها است. این امر مستلزم آن است تا هزینه ها بهتر تحت کنترل قرار گیرند. مخارج بالا ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتند، مثلاً شرکت به نسب فروش خود موجودی کالای زیادی دارد، یا اینکه کارمندان زیادی استخدام کرده یا در فضای بیش‌ از حد بزرگی فعالیت می‌کند و درنتیجه مجبور است پول اجاره زیادی بپردازد و دلایل دیگری از این‌ دست.

از طرف دیگر حاشیـه سود بالا نشانگر سودآوری شرکت است که کنترل بهتری بر هزینه‌هایش به نسبت رقبا دارد.

مارجین ها همچنین می‌توانند جنبه‌های خاصی از استراتژی قیمت گذاری یک شرکت را مشخص نمایند. به طور مثال مارجین سود پایین ممکن است نشان دهد که شرکت کالاهای خود را کمتر قیمت گذاری کرده است.

محدودیت‌های استفاده از مارجین ها

گرچه حاشیه سود نسبت مفید و محبوبی برای اندازه‌گیری سودآوری شرکت‌ها است، اما مثل هر معیار یا نسبت مالی دیگری دارای محدودیت‌هایی است که سرمایه گذاران باید در هنگام استفاده از آن، این محدودیت‌ ها را در نظر بگیرند.

اگرچه حاشیه سود می‌تواند برای مقایسه شرکت‌ها با یکدیگر بسیار مفید باشد، افراد باید از این معیار فقط جهت مقایسه شرکت‌ها در یک صنعت خاص و با مدل‌های کسب و کار و سطح درآمدی یکسان استفاده نمایند. شرکت‌ها در صنایع متفاوت اغلب مدل‌های کسب و کار مختلف با مارجین های گوناگون دارند، به همین دلیل تفسیر مقایسه‌ای بین حاشیه‌های سود آن‌ها تقریباً بی‌معنی است.

به طور مثال، شرکت‌هایی که اجناس لوکس می‌فروشند اغلب درصد سود بالایی در اجناس دارند، درحالی‌که موجودی کالا و هزینه سربار کمی دارند یا درآمد متوسطی دارند اما از حاشیـه سود بالایی برخوردارند. در سویی دیگر، شرکت‌های تولیدکننده کالاهای اساسی به دلیل نیاز به نیروی کار و فضای بیشتر، درصد سود کمی داشته و موجودی کالا و هزینه سربار نسبتاً بالایی دارند. همین‌طور ممکن است این شرکت‌ها درآمد بالایی داشته باشند، اما از مارجین پایینی برخوردارند.

محاسبه حاشیـه سود برای شرکت‌هایی که در حال ضرر کردن هستند، خیلی مفید نیست، چون آن‌ها هیچ سودی ندارند.

توضیحات مدیر مالی در مورد مارجین

اعدادی مثل فروش یا درآمد به ندرت می‌توانند چیز خاصی راجع به سودآوری شرکت در اختیار قرار دهند و نگاه کردن به درآمدهای یک شرکت اغلب کل داستان را تعریف نمی‌کند. افزایش درآمدها خوب است، ولی افزایش بدین معنی نیست که حاشیـه سود یک شرکت در حال بهبود است. به طور مثال، فرض کنید که درآمد یک سال شرکت فرضی شناسا ۱ میلیارد تومان بوده و ۷۵۰ میلیون تومان هزینه داشته باشد که مارجین سود او را ۲۵% می‌کند (۲۵%=۱۰۰۰/(۷۵۰-۱۰۰۰)). اگر در طول سال بعدی درآمدش به ۱٫۲۵ میلیارد تومان افزایش یابد و هزینه های آن به ۱ میلیارد تومان برسد، حاشیـه سود آن ۲۰% می‌شود ((۱۲۵۰-۱۰۰۰)/۱۲۵۰=۲۰%). گرچه درآمد شرکت افزایش پیدا کرده، اما حاشیه سود شرکت به خاطر افزایش سریعتر هزینه ها نسبت به درآمد، کاهش یافته است.

به همین ترتیب، افزایش یا کاهشی در مخارج شرکت ضرورتاً بدین معنی نیست که حاشیه سود شرکت در حال رشد یا کاهش است. فرض کنید که شرکت فرضی پایا درآمد و مخارجش در یک سال ۲ میلیارد و ۱٫۵ میلیارد تومان باشد. در این صورت حاشیـه سود آن ۲۵% خواهد بود. در سال بعد، شرکت یک تغییر ساختار انجام می‌دهد و مخارج خود را با حذف یک خط تولید کاهش می‌دهد، به همین خاطر درآمد کل هم کاهش می‌یابد. اگر درآمد و مخارج شرکت پایا در سال دوم ۱٫۵ میلیارد و ۱٫۲ میلیارد دلار باشد، پس مارجین سود آن حالا ۲۰% است. گرچه شرکت پایا توانست هزینه های خود را به شکل قابل‌توجهی کاهش دهد، ولی حاشیـه سود به شکل قابل ملاحظه‌ای تحت تأثیر قرار گرفت. چون درآمد سریع‌تر از مخارج با کاهش روبرو شد.

حسابداری

معیاری است که از آن برای سنجش توانایی واحد تجاری در پرداخت تعهدات کوتاه مدت استفاده می­شود، هدف از سرمایه در گردش این است که عوامل مؤثر در تغییرات وضعیت مالی شناخته شده و موجبات افزایش یا کاهش وجه نقد مورد نیاز در فعالیت­های جاری واحد تجاری تعیین گردد.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

2-نسبت­های نقدینگی :

نسبت­های نقدینگی توانایی یک واحد تجاری را در واریز تعهدات کوتاه مدت نشان می­دهد. این نسبت­ها از مقایسه­ی دارایی جاری یا اقلام تشکیل دهنده­ی آن با بدهی­های جاری به دست می­آیند و به صورت عدد یا درصد نشان داده می­شود. اهم نسبت­های نقدینگی عبارت­اند از: 1- نسبت جاری 2- نسبت آنی (سریع)

الف: نسبت جاری:

بدهی­های جاری / دارایی­های جاری = نسبت جاری

نسبت جاری نشان می­دهد که در مقابل هر یک ريال بدهی جاری چند ريال دارایی جاری وجود دارد و از نظر بستانکاران (اعتبار دهندگان) کوتاه مدت و مدیران واحد تجاری از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

ب: نسبت آنی (سریع):

بدهی جاری / (مطالبات + سرمایه گذاری های کوتاه مدت + وجوه نقد ) = نسبت سریع

نسبت سریع توانایی انجام تعهدات جاری واحد تجاری را در شرایطی که فروش موجودی کالا به سهولت امکان­پذیر نمی­باشد، نشان می­دهد. بسیاری از تحلیل­گران مالی معتقدند که نسبت سریع 1 مطلوب می­باشد.

زیرا بیانگر آن است که در مقابل هر یک ریال بدهی جاری یک ریال دارایی جاری به صورت نقد و یا دارایی قابل تبدیل به وجه نقد در مدتی کوتاه وجود دارد.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

3- نسبت­های فعالیت:

نسبت­های فعالیت کارایی مدیران را در استفاده از دارایی­ها (منابع مالی در اختیار مدیران) نشان می­دهد و با بررسی آن­ها می­توان حد کفایت واحد سرمایه­گذاری واحد تجاری در دارایی­های جاری و بلند مدت را به دست آورد. مهم­ترین نسبت­های فعایلت عبارت­اند از:

1- نسبت گردش دارایی­ها 2- دوره وصول مطالبات 3- دوره گردش کالا 4- دوره گردش عملیات 5- نسبت کالا به سرمایه در گردش 6- گردش سرمایه جاری 7- دوره واریز بستانکاران

1- نسبت گردش دارایی­ها:

جمع دارایی­ها/ فروش خالص = نسبت گردش دارایی­ها

نسبت گردش دارایی­ها کارایی مدیریت را در اداره­ دارایی­ها جهت ایجاد فروش نشان ماده بالا بودن نسبت گردش دارایی­ها بیان­گر کارایی بیشتر مدیریت در بکارگیری دارایی­ها است و پایین بودن آن نشان­دهنده سرمایه گذاری زیاد در دارایی­ها یا پایین بودن فروش و یا هر دو مورد می­باشد.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

2- نسبت دوره وصول مطالبات:

دوره وصول مطالبات برای ارزیابی سیاست­های اعتباری مورد استفاده قرار می­گیرد و نشان می­دهد که چند روز طول می­کشد تا مطالبات ناشی از فروش، وصول گردد. برای تعیین دوره وصول مطالبات ابندا باید دفعات گردش مطالبات را با استفاده از رابطه زیر تعیین نمود.

متوسط مطالبات/ فروش سالیانه (نسیه)= دفعات گردش مطالبات

دفعات گردش مطالبات نشان می­دهد که به طور متوسط در طول یک سال چند مرتبه مطالبات وصول می­شوند.

در رابطه فوق متوسط مطالبات به شرح زیر محاسبه می­شود:

2/مطالبات پایان دوره+ مطالبات اول دوره= متوسط مطالبات

پس از محاسبه دفعات گردش مطالبات، دوره وصول مطالبات با استفاده از رابطه زیر تعیین می­شود:

دفعات گردش مطالبات/360= دوره وصول مطالبات

دوره وصول مطالبات را مستقیماً با استفاده از رابطه زیر نیز می­توان به دست آورد:

فروش سالیانه (نسیه)/360×متوسط مطالبات= دوره وصول مطالبات

3- دوره گردش کالا:

بهای تمام شده کالای فروش رفته/360×متوسط موجودی کالا= دوره گردش کالا

2/موجودی کالای پایان دوره+موجودی کالای اول دوره= متوسط موجودی کالا

دوره گردش کالا مدت زمانی را نشان می­دهد که طول می­کشد تا کالا فروخته شود.

متوسط صنعت ‍‍پايين باشد بهتر است.

4- نسبت دوره گردش عمليات:

دوره وصول مطالبات+دوره گردش كالا=دوره گردش عمليات

در مؤسسات توليدي دوره گردش عمليات از رابطه زير به دست مي­آيد.

دوره وصول مطالبات+دوره گردش كالا=دوره گردش عمليات

متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.

5- نسبت کالا به سرمایه در گردش:

سرمایه در گردش / موجودی کالا = نسبت کالا به سرمایه در گردش

نسبت کالا به سرمایه در گردش توانایی مالی واحد تجاری را از نقطه نظر سرمایه گذاری در کالا نشان می­دهد.

چنان­چه این نسبت بزرگ­تر از یک باشد حاکی از آن است که موجودی کالا در مقایسه با منابع مالی واحد تجاری رقم بزرگی را تشکیل می­دهد، به عبارت دیگر افزایش حجم کالا متناسب با وضع مالی واحد تجاری نیست.

6- گردش سرمایه جاری:

سرمایه در گردش / فروش خالص = گردش سرمایه جاری

نسبت گردش سرمایه جاری نشان می­دهد که سرمایه در گردش چگونه در مسیر فروش به کار گرفته شده است و هدف از محاسبه آن، این است که تعیین شود که آیا مقدار سرمایه در گردش کافی و متناسب با حجم فروش و فعالیت واحد تجاری می­باشد یا خیر.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

7- دوره واریز بستانکاران:

دوره واریز بستانکاران نشان­دهنده این است که طول می­کشد تا بدهی به بستانکاران پرداخت گردد و هدف از محاسبه آن، یکی برنامه­ریزی برای پرداخت­ها و تهیه بودجه نقدی و دیگری مقایسه آن با مهلت­های تعیین شده توسط فروشندگان مواد و کالا برای دریافت مطالبات خود ما باشد.دوره واریز بستانکاران با استفاده از رابطه زیر محاسبه می­شود:

خرید سالانه (نسیه) / 360× متوسط حساب بستانکاران = دوره واریز بستانکاران

2 / مانده حساب بستانکاران در پایان دوره + مانده حساب بستانکاران در اول دوره = متوسط حساب

بستانکاران

4- نسبت­های سرمایه گذاری:

نسبت­های سرمایه گذاری طرز ترکیب سرمایه واحد تجاری را به معنی اعم آن که کلیه منابع مالی را در بر می­گیرد نشان می­دهند. به عبارت دیگر نسبت­های سرمایه­گذاری تعریف نسبت‌ های سودآوری آنچه را که به صاحبان سرمایه تعلق دارد با سرمایه گذاری­های دیگران در واحد تجاری می­سنجند.

مهم­ترین نسبت­های سرمایه گذاری عبارت­اند از:

1- نسبت بدهی 2- نسبت مالکانه 3- نسبت پوشش بهره 4- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه 5- نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه 6- نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه 7- نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه

1- نسبت بدهی:

نسبت بدهی نشان می­دهد که چند درصد از دارایی­های واحد تجاری از طریق بدهی تأمین مالی گردیده است و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

جمع دارایی­ها / جمع بدهی­ها = نسبت بدهی

هرچه نسبت بدهی کوچک­تر باشد بهتر است زیرا صاحبان سرمایه مشارکت بیشتری در تأمین مالی واحد تجاری داشته­اند.

متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.

2- نسبت مالکانه:

نسبت مالکانه که نسبت حقوق صاحبان سرمایه به جمع دارایی نیز نامیده می­شود نشان می­دهد که چند درصد از دارایی­های واحد تجاری از محل حقوق صاحبان سرمایه تأمین گردیده است و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

جمع دارایی­ها / جمع حقوق صاحبان سرمایه = نسبت مالکانه

نسیبت مالکانه قدرت مالی واحد تجاری را از نظر طلبکاران (به خصوص بستانکاران و اعتباردهندگان بلند مدت) مشخص می­کند و هرچقدر بالاتر باشد بیان­گر آن است که واحد تجاری از استحکام بیشتری برخوردار است. حاصل جمع نسبت مالکانه و نسبت بدهی همواره برابر با یک است یعنی اگر نسبت مالکانه 70 درست باشد می­توان نتیجه گرفت که نسبت بدهی 30 درصد است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

3- نسبت پوشش هزینه بهره:

نسبت پوشش هزینه بهره واحد تجاری را در تأمین نمودن پرداخت­های هزینه بهره از محل سود عملیاتی نشان می­دهد و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

هزینه بهره / سود قبل از بهره و مالیات = هزینه بهره / سود عملیاتی = نسبت پوشش هزینه بهره

بالا بودن نسبت پوشش بهره نشان دهنده آن است که واحد تجاری در پرداخت هزینه بهره مشکل ندارد و پایین بودن آن بیانگر آن است که اعتباردهندگان در دریافت بهره در سررسید با ریسک بیشتری مواجه خواهند بود،

در نتیجه واحد تجاری ممکن است برای دریافت واحدهای جدید با مشکلاتی مواجه گردد.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

4- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه:

نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه رابطه بدهی­ها (اعم از جاری و بلندمدت) را با حقوق صاحبان سرمایه نشان می­دهد و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

حقوق صاحبان سرمایه / بدهی­ها = نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه

هرچقدر این نسبت بزرگ­تر باشد، طلبکاران اطمینان کمتری برای وصول مطالبات خود خواهند داشت و معمولاً هنگامی که نسبت مذکور از یک تجاوز کند وضع غیرعادی تلقی می­شود زیرا مفهوم آن این است که در صورت ورشکستگی و انحلال واحد تجاری، طلبکاران به تمامی مطالباتشان نمی­رسند.

متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.

5- نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه:

نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه نشان می­دهد که حقوق صاحبان سرمایه تا چه میزان در دارایی ثابت سرمایه­گذاری شده است و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

حقوق صاحبان سرمایه / دارایی ثابت = نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه

هرچقدر این نسبت بزرگ­تر باشد مفهوم آن این است که درصد بیشتری از دارایی­های ثابت از طریق منابعی غیر از حقوق صاحبان سرمایه از قبیل خریدهای نسیه و یا دریافت وام تحمیل شده است. تحلیل­گران مالی معتقدند که نسبت حقوق نباید از یک بیشتر باشد. چرا که تجاوز این نسبت از یک، حاکی از آن است که قسمتی از مطالبات اشخاص و شرکت­ها از واحد تجاری در دارایی­های ثابت سرمایه­گذاری شده و این­چنین وضعی مسلماً مطلوب نمی­باشد.

وضعیت صنعت: زیر یک مطلوب است. (پایین­تر باشد بهتر است.)

6- نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه:

هدف از کاربرد این نسبت، تعیین سرمایه وضع شده مطالبات بستانکاران کوتاه مدت است که درصورت بروز خطر چه پوششی برای تأمین مطالباتشان از لحاظ حقوق صاحبان سرمایه تعریف نسبت‌ های سودآوری پیدا می­کنند. این نسبت با استفاده از رابطه زیر تعیین می­گردد:

حقوق صاحبان سرمایه / بدهی جاری = نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه

هرقدر این نسبت پایین­تر باشد مفهوم آن این است که تضمین حقوق بستانکاران بیشتر است.

متوسط صنعت: پایین­تر باشد بهتر است.

7- نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه

نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه یکی از نسبت­های مهم از نظر ترکیب سرمایه­ای یک واحد تجاری و بیانگر قدرت پرداخت بدهی­های آن در بلند مدت است. این نسبت نشان می­دهد که بدهی­های بلند مدت چه سهمی از حقوق صاحبان سرمایه را در بر می­گیرد و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

حقوق صاحبان سرمایه / بدهی­های بلند مدت = نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه

هرچقدر این نسبت پایین­تر باشد بهتر است زیرا بیان­گر آن است که واحد تجاری از وضعیت بهتری برخوردار است، مشروط به این که فروش و یا سرمایه گذاری­های بلند مدت واحد تجاری تعریف نسبت‌ های سودآوری مطلوب باشد.

متوسط صنعت: پایین­تر باشد بهتر است.

5- نسبت­های سودآوری:

نسبت­های سودآوری میزان موفقیت واحد تجاری را در تحصیل سود نشان می­دهند و با استفاده از آن­ها می­توان اثربخشی مدیریت واحد تجاری را مورد ارزیابی قرار داد.

مهم­ترین نسبت­های سودآوری عبارت­اند از:

1- نسبت سود ناخالص 2- نسبت سود عملیاتی 3- نسبت سود خالص 4- بازده حقوق صاحبان سرمایه

5- بازده دارایی 6- بازده سرمایه در گردش

1- نسبت سود ناخالص:

نسبت سود ناخالص اثر بخشی مدیریت را در قیمت ­گذاری، ایجاد فروش و کنترل هزینه­های تولید نشان می­دهد و با استفاده از فرمول زیر به دست می­آید:

100× فروش خالص / سود ناخالص = نسبت سود ناخالص

این نسبت نشان می­دهد که از هر یک ریال فروش، چند درصد سود ناخالص ایجاد شده است، به عبارت دیگر،

از هر یک ریال فروش پس از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته، چند درصد باقی مانده است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

2- نسبت سود عملیاتی:

نسبت سود عملیاتی به عنوان یک معیار کلی کارایی عملیاتی مورد استفاده قرار می­گیرد و نشان دهنده توانایی مدیریت در کنترل هزینه­های عملیاتی می­باشد.

100× فروش خالص / سود قبل از بهره و مالیات = 100× فروش خالص / سود عملیاتی = نسبت سود عملیاتی

این نسبت نشان می­دهد که از هر یک ریال فروش پس از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته و هزینه­های عملیاتی چند درصد باقی مانده است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

3- نسبت سود خالص:

نسبت سود خالص که بازده فروش نیز نامیده می­شود نشان می­دهد که از هر یک ریال فروش، چند درصد سود خالص تحصیل گردیده است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

4- بازده حقوق صاحبان سهام:

بازده حقوق صاحبان سرمایه، رابطه بین سود خالص و سرمایه گذاری صاحبان سرمایه را نشان می­دهد.

100× متوسط حقوق صاحبان سرمایه در طی دوره / سود خالص = بازده حقوق صاحبان سرمایه

این نسبت نشان می­دهد که از هر یک ریال سرمایه گذاری انجام شده توسط صاحبان سرمایه، چند درصد سود تحصیل گردیده است.

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

5- بازده دارایی­ها:

نسبت بازده دارایی میزان موفقیت مدیریت در استفاده از دارایی­ها جهت تحصیل سود را نشان می­دهد و با استفاده از رابطه زیر به دست می­آید:

100× متوسط دارایی­ها / سود خالص = بازده دارایی­ها

متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.

6- بازده سرمایه در گردش:

بازده سرمایه در گردش، رابطه بین سود خالص و سرمایه در گردش را نشان می­دهد. در صورتی که این نسبت بالا باشد نشان دهنده آن است که واحد تجاری با کمبود سرمایه در گردش مواجه می­باشد.

حسابداري

يك نسبت، عددي است كه ارتباط بين دو عدد ديگر را بيان مي‌كند. تجزيه و تحليل نسبت‌هاي مالي بررسي نسبت‌هاي مختلف به منظور كسب آگاهي از صورتهاي مالي مورد تجزيه و تحليل مي‌باشد. تجزيه و تحليل‌هاي عمودي و افقي موجب محاسبه نسبت‌هاي مالي مي‌شود. اما تجزيه و تحليل نسبت‌هاي مالي نوعاً شامل معيارهايي است كه در طبقات تجزيه و تحليل عمودي و افقي قرار نمي‌گيرند.

بطور كلي نسبت‌ها را به چهار گروه به شرح زير طبقه بندي نموده‌اند:

نسبت‌های نقدينگي، نسبت‌های فعاليت، نسبت‌های سرمايه گذاري و نسبت‌های سودآوري.

نسبت‌های نقدينگي به نسبتي اطلاق مي‌شود كه توانايي واحد تجاري را در واريز بدهي‌هاي كوتاه مدت نشان دهد. طبق تعريف شركتي كه قادر نباشد تعهدات خود را در سررسيد پرداخت نمايد ورشکسته مي‌شود، از طرفي نسبت‌های مالي نقدينگي قدرت نقدينگي شركت را نشان مي‌دهند بنابراين نسبت‌های نقدينگي مي‌توانند در پيش‌بيني ورشكستگي نقش مهمي ايفا نمايند. ميزان وجه نقدي كه يك شركت براي انجام فعاليت‌هاي خود نياز دارد اساساً به ماهيت فعاليت‌هاي آن شركت بستگي دارد و نمي‌توان يك مقدار پايه براي نسبت‌هاي نقدينگي در نظر گرفت هر چند اساساً دارائي‌هاي جاري شرکت‌ها در فاصله كمي قبل از ورشكستگي به شدت كاهش مي‌يابد و ممكن است استقراض‌هاي سنگيني براي انجام تعهدات کوتاه مدت انجام شود بنابر‌اين نسبت‌هایی مانند نسبت بدهي‌هاي جاري به دارايي‌هاي جاري و نسبت سرمايه در گردش به كل دارائي‌ها مي‌تواند در پيش‌بيني ورشكستگي مفيد باشند.

نسبت‌هاي فعاليت عبارتند از هر گونه نسبتي كه در صورت كسر مبلغ فروش و در مخرج آن يكي از اقلام ترازنامه آمده باشد، نسبت‌هاي فعاليت ،كارائي مديران را در كاربرد دارائي‌ها (منابع مالي در اختيار مديران) نشان مي‌دهد.

نسبت‌های سرمايه گذاري نسبت‌هایی هستند كه نشان می‌دهند هرگاه عمليات واحد تجاري زيان به بار آورد و كار به تصفيه بكشد تا چه اندازه طلبكاران و وام دهندگان به آن واحد تجاري به مطالبات خود مي‌رسند. همچنين نسبت‌هاي سرمايه گذاري نحوه تركيب سرمايه شركت را به معني اعم آن كه كليه منابع مالي را در بر مي‌گيرد نشان مي‌دهد به عبارت ديگر نسبت‌های سرمايه‌گذاري آنچه را به صاحبان سهام تعلق دارد با سرمايه گذاری‌های ديگران در واحد تجاري مي‌سنجد، اين نسبت‌ها در پيدايش تئوري مديريت مالي نقش اساسي داشته‌اند.

نسبت‌های سرمايه گذاري بر دو نوع هستند يكي نسبتي كه به وسیله ميزان سرمايه‌گذاري در دارائي ثابت سنجيد مي‌شود و ديگري نسبت‌هایی كه رابطه منابع مالي مورد استفاده واحد تجاري را از لحاظ بدهي‌هاي جاري و بلند مدت با ارزش ويژه تعيين و ارزيابي مي‌كند و در واقع نحوه تركيب آنها را بررسي مي‌نمايد، نسبت‌های نوع دوم را نسبت‌های اهرمي نيز نامیده‌اند و وجه تسميه آن ناشي از تشابهي است كه بين سود حاصل از كاربرد مكانيكي اهرم و سود بدست آمده از كاربرد وجوه حاصل از بدهي بلند مدت به نفع صاحبان سهام وجود دارد، ساختار سرمايه براي روابط قراردادي بين سهامداران و بدهكاران داراي اهميت مي‌باشد، هر چه سهم سهامداران از ارزش شركت بالاتر باشد ريسك مالي شركت كمتر است و شرکت مي‌تواند تأمين مالي خود را با هزينه كمتري انجام دهد. بستانكاران و اعتبار‌دهندگان ترجيح مي‌دهند كه نسبت‌های اهرمي شركت پايين باشند تا در صورت ورشكستگي از مصونيت بالاتري برخوردار باشند، اگر چه تا جايي كه بازده دارايي‌ها از هزينه مالي استقراض بالاتر باشد استفاده از اهرم به نفع شركت مي‌باشد اما اين خطر براي شركت وجود دارد كه در برابر شرايط نامساعد اقتصادي كه در هر اقتصادي اجتناب ناپذير است نتواند مقاومت كند و بنابراين شرکت‌ها می‌بایستی با نسبت‌های اهرمي بالا بيشتر در معرض ورشكستگي قرار گيرند.

نسبت‌های سود آوري، هدف از كاربرد نسبت‌های سودآوري تعيين ميزان موفقيت واحد تجاري در كسب سود است، موفقيت در كسب سود را از تعيين نسبت سود به فروش يا دارایی‌ها و يا از راه سنجش سود با سرمايه گذاري صاحبان سهام در واحد تجاري بدست مي‌آورند.

نسبت‌هاي سود‌آوري به ویژه از تعريف ما از ورشكستگي بايد مورد توجه قرار گیرند، شرکت بايد حاشيه سود كافي روي عمليات خود داشته باشد تا قادر باشد تعهداتش را ايفا نمايد. متحمل شدن زیان‌های متوالي استحكام شركت را به سرعت از بين مي‌برد و اگر شركت نياز به گسترش پيدا كند لازم است تا سودهاي مازاد بر نيازهاي جاری‌اش را انباشت نمايد، علاوه بر اين سود‌آوري شركت توانايي تأمين مالي(خارج از شركت) واحد تجاري را تحت تأثير قرار مي‌دهد.

مفهوم نسبت‌های مالی به زبان ساده و آشنایی با انواع آن .

نسبت‌های مالی

مفهوم نسبت‌های مالی به زبان ساده و آشنایی با انواع آن .

ارتباط بین اجزای صورت‌های مالی همان نسبت‌های مالی می‌باشد، که به طور کلی به چهار دسته نسبت نقدینگی، نسبت سودآوری، نسبت کارایی و نسبت سرمایه‌گذاری و اهرمی قابل تقسیم است. هرکدام از نسبت‌های مالی بسته به نوع خود اطلاعاتی درباره وضعیت مالی مجموعه در اختیار مصرف‌کنندگان گوناگون این اطلاعات قرار می‌دهند.

تحلیل و تجزیه اطلاعات و وضعیت مالی بنگاه‌های تجاری با استفاده از صورت‌های مالی و نسبت‌های مالی امکان‌پذیر است، زیرا علاوه بر استفاده از صورت‌های مالی و اعداد و ارقام ذکر شده در آن‌ها باید از ارتباط معنی‌دار بین مفاهیم و اقلام این صورت‌ها و همچنین مقایسه آن‌ها با یکدیگر نیز استفاده کرد و از دیدگاه‌های جامع‌تر و دقیق‌تری برای بررسی وضعیت شرکت‌ها و پیش‌بینی شرایط آینده آن‌ها استفاده کرد.

در واقع نسبت‌های مالی اقلام موجود در صورت‌های مالی را مورد بررسی قرار داده و آنان را از اعداد و ارقام به نسبت‌های قابل مقایسه‌ای تبدیل می‌کنند، بدین تربیت بین اجزای صورت‌های مالی نسبت‌های معناداری برقرار می‌شود که استفاده کنندگان می‌توانند به تحلیل این اطلاعات بپردازند. در این محتوا تلاش بر معرفی نسبت‌های مالی به عنوان یکی از ابزار بررسی وضعیت مالی بنگاه‌های تجاری می‌باشد که به این منظور ابتدا به ارائه تعریفی از مفهوم نسبت‌های مالی پرداخته شده و سپس انواع مختلف آن مورد بررسی قرار گرفته است.

نسبت‌های مالی چیست؟

برای ارزیابی شرایط مالی و نحوه عملکرد یک بنگاه تجاری به یک معیار و منبع مورد اعتماد و دارای اطلاعات مفید نیاز است، بدین ترتیب این معیار سنجش، تحت عنوان نسبت‌های مالی تهیه می‌‌شود. نکته قابل توجه درمورد نسبت‌های مالی این است که اطلاعات موجود در آن‌ها از طریق صورت‌های مالی قابل استخراج نیستند.
بنابراین می‌توان گفت به نسبت‌هایی که از صورت‌های مالی استخراج شده و با استناد به آنان در مورد وضعیت سلامت و پیشرفت یا حتی رکود مالی و اقتصادی تصمیم گیری می‌شود نسبت‌های مالی گفته می‌شود.

هدف از تحلیل نسبت‌های مالی چیست؟

در تحلیل نسبت‌های مالی دو هدف اساسی وجود دارد که اولین هدف پیگیری عملکرد بنگاه تجاری است، درواقع پس از بررسی نسبت‌ها در هر دوره نکاتی به دست می‌آید که به پیشرفت بنگاه کمک شایانی خواهد کرد. دومین هدف امکان مقایسه عملکرد بنگاه تجاری است که بدین ترتیب می‌توان بررسی کرد که کدام بخش از بنگاه تجاری نسبت به بخش‌های دیگر دارای عملکرد بهتری بوده است و همچنین به استفاده‌کنندگان از اطلاعات این امکان را می‌دهد که تصمیم بگیرند کدام بنگاه تجاری را برای سرمایه‌گذاری انتخاب کنند.

انواع نسبت‌های مالی

همانطور که در ابتدا گفته شد نسبت‌های مالی به چهار بخش قابل تقسیم هستند.

1- نسبت نقدینگی یا نقدشوندگی

پرکاربردترین و معروفترین نسبت از نسبت‌های مالی نسبت نقدینگی یا نقدشوندگی است.
نقدینگی نشان‌دهنده توانایی بنگاه تجاری در پاسخگویی به تعهدات کوتاه مدت خود بوده و اطلاعاتی را درمورد توانایی شرکت‌ها یا بنگاه‌های تجاری برای پرداخت دیون کوتاه مدت یا عمل به تعهدات کوتاه مدت آن‌ها را در اختیار قرار می‌دهد.
به‌طور کلی می‌توان این نسبت را به دو دسته نسبت جاری و نسبت آتی تقسیم کرد.

* نسبت جاری

نسبت جاری نشان دهنده توانایی بنگاه تجاری در پرداخت بدهی‌های کوتاه مدت با دارایی‌های جاری می‌باشد.
محاسبه نسبت جاری بسیار ساده است و از تقسیم تمام دارایی‌های جاری بر تمام بدهی‌های جاری به دست می‌آید.
برای استفاده از این نسبت در بررسی وضعیت شرکت‌ها می‌توان گفت که اگر شرکتی بدهی‌های جاری‌اش بیشتر از دارایی‌های جاری آن باشد در وضعیت نامطلوبی قرار دارد. اگر شرکت از این نظر در شرایط مطلوبی باشد نشان می‌دهد که در کوتاه مدت از پس خود برمی‌آید و هدف آن از جذب سرمایه توسعه است.

* نسبت آنی

نسبت‌های آنی نشان‌دهنده توانایی شرکت در پرداخت بدهی‌های کوتاه مدت از محل دارایی‌های نقدی می‌باشد. نسبت‌های آنی هم بسیار شبیه به نسبت‌های جاری هستند تنها با این تفاوت که در دارایی‌های آنی دارایی انبار یعنی مواد اولیه و محصولات تولید شده از دارایی‌های جاری کسر می‌شود، بنابراین می‌توان گفت نسبت آنی با توجه به موجودی انبار به دست می‌آید.
توجه داشته باشید که اگر نسبت جاری در شرایط مطلوبی باشد اما نسب آنی در شرایط غیرمطلوبی باشد می‌توان دریافت که کالاهای زیادی در انبار وجود دارد و فروش نمی‌رود، نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که نسبت آنی حتما باید یک باشد یعنی معادل تمام بدهی‌های جاری، دارایی جاری خارج از انبار وجود داشته باشد.

2_نسبت سودآوری

نسبت‌های سودآوری نشان‌دهنده توانایی بنگاه تجاری برای تولید درآمد مرتبط با عملکرد و سود سهام، دارایی‌های ترازنامه، هزینه‌ای عملیاتی و سهام می‌باشدو این نسبت‌ها در واقع سودآوری شرکت را مورد بررسی قرار می‌دهند و به همین دلیل جزو مهم‌ترین نسبت‌های مالی محسوب می‌شوند، انواع نسبت‌های سودآوری به صورت زیر می‎باشد:

* حاشیه سود ناخالص

با استفاده از حاشیه سود می‌توان دریافت که آیا با مقدار فروشی که در بنگاه تجاری وجود دارد می‌تواند از پس هزینه های تولید خود بر بیاید یا خیر؟ برای محاسبه این صورت به صورت سود و زیان نیاز است و باید سود ناخالص را به درآمد کل حاشیه سود ناخالص تقسیم کرد.
علاوه بر آن می‌توان متوجه شد که آیا امکان تغییر هزینه تولید بدون کاهش فروش وجود دارد یا خیر؟
حاشیه سود عملیاتی در واقع نشان‌دهنده این است که هر یک ریال فروش کالا یا خدمات چه تاثیری بر سود عملیاتی شرکت یا بنگاه تجاری دارد.

* حاشیه سود خالص

حاشیه سود خالص نشان‌دهنده این است که از یک واحد فروش شرکت چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است. این نسبت دقیقا مانند سود ناخالص است اما تنها تفاوت آن‌ها در این است که برای این حالت، سود خالص را به فروش تقسیم می‌کنیم.

* حاشیه سود عملیاتی

این نسبت نشان‌دهنده این است که هر یک ریال فروش محصولات یا خدمات چه تاثیری در سود عملیاتی شرکت یا بنگاه تجاری دارد. قابل توجه است که تمام سود یک شرکت ناشی از فعالیت عملیاتی نیست، و ممکن است یک شرکت تولید از فروش مواد اولیه انبار یا حتی سپرده‌های بانکی هم سود کند که این سود، سود عملیاتی نیست.

* نسبت بازده دارایی‌ها

با استفاده از تمام دارایی‌ها چقدر سود خالص تولید می‌کنیم؟
این نسبت به این سوال پاسخ می‌دهد و بیان می‌کند که بنگاه‌های تجاری چگونه از منابع و دارایی تحت اختیار خود برای کسب سود بهره می‌برند و برای سرمایه‌گذاران و اعتبار دهندگان خود ایجاد بازدهی می‌کنند. این نسبت می‌تواند شاخص نهایی برای ارزیابی کیفیت و کارایی مدیریت بنگاه‌های تجاری باشد.

* نسبت بازده حقوق صاحبان سهام

این نسبت برای سرمایه‌گذاران از بقیه نسبت‌های مالی مهم‌تر است، زیرا با حقوق صاحبان سهام سر و کار دارد. درواقع این نسبت روشی برای اندازه‌گیری میزان سودآوری شرکت است که روش ایجاد سود با استفاده از سرمایه سهامداران را روشن می‌کند.

3 _نسبت کارایی یا فعالیت

نسبت‌های کارایی یا فعالیت ابزارهایی هستند که برای سنجش کاربرد دارایی‌های شرکت مورد استفاده قرار می‌گیرند و از طریق ارزیابی میزان فروش و تاثیر دارایی‌ها بر آن اندازه‌گیری می‌شوند. این نسبت‌ها حجم فروش شرکت را با سرمایه‌گذاری در دارایی‌های مختلف مورد بررسی قرار می‌دهند و به میزان به‌کارگیری موثر منابع شرکت، عملیات آن را در دوره عملیاتی ارزیابی می‌کند.
این نسبت به انواع دوره گردش موجودی کالا، دوره وصول مطالبات، دوره گردش عملیات و گردش دارایی قابل تقسیم می‌باشد.

* دوره گردش موجودی کال

این دوره نشان‌دهنده بازه زمانی است که در آن دفعات گردش کالا اتفاق افتاده و بیانگر این است که موجودی کالا و مواد اولیه در یک بازه زمانی مشخص، مثلا یک سال مالی چند بار به فروش رسیده و جایگزین شده‌است.

* دوره وصول مطالبات

این دوره نشان‌دهنده بازه زمانی تحویل کالا به مشتری تا دریافت وجه از مشتری است، یعنی نشان می‌دهد که چقدر زمان برده تا شرکت مطالبات خود را از مشتریان دریافت کند یا به عبارت دیگر چقدر طول کشیده تا شرکت درآمد خود حاصل از فروش خود را به چرخه عملیاتی برگرداند.

* دوره گردش عملیات

دوره گردش عملیات دوره‌ای است که در طول آن یک شرکت تمام مراحل خریداری مواد اولیه، تولید کالا، ارسال آن برای مشتری و نهایتا دریافت وجه نقد را می‌گذراند.

* گردش دارایی

این نسبت میزان تأثیرگذاری گردش دارایی‌ها را در کسب درآمد نشان می‌دهد و بیان می‌کند که چگونه دارایی‌های شرکت برای ایجاد درآمد مورد استفاده قرار می‌گیرند، بدین ترتیب می‌توان دریافت که
” آیا افزایش دارایی‌ها در کسب درآمد بیشتر موثر بوده است؟”

4_نسبت سرمایه‌گذاری و اهرمی

وظیفه این نسبت‌ها اندازه‌گیری مقدار منابع دریافت شده از بدهی‌ها می‌باشد. با استفاده از این نسبت‌ها می‌توان سطح بدهی‌های کوتاه مدت و بلند مدت را ارزیابی کرد.

نسبت‌های سرمایه‌گذاری و اهرمی شامل موارد زیر می‌باشد:

* نسبت بدهی

توانایی در پرداخت بدهی‌های کوتاه مدت و بلند مدت با کل دارایی‌های موجود را نشان می‌دهد.

* نسبت تسهیلات به سرمایه

نشان‌دهنده این است که شرکت چقدر برای تامین مالی خود متکی به استقراض از بانک و حقوق صاحبان سهام می‌باشد.

* نسبت پوشش بهره

توان شرکت در پرداخت هزینه‌های مالی، مثل بهره وام‌های اخذ شده را نشان می‌دهد.

سخن پایانی

در نهایت می‌توان نتیجه‌گیری کرد که با توجه به مطالب گفته‌شده، نسبت‌های مالی شرایط بنگاه‌های تجاری مختلف را مورد بررسی قرار می‌دهد و وضعیت آنان را تحلیل می‌کند. بدین ترتیب سرمایه‌گذاران ریسک شرکت‌های مختلف را می‌سنجند و بهترین را برای سرمایه‌گذاری انتخاب می‌کنند. به زبان کاملا ساده نسبت‌های مالی به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند پول خود را در بنگاهی سرمایه‌گذاری کنند که از سلامت بیشتری برخوردار است.

به پایان مقاله نسبت‌های مالی رسیدیم، امیدواریم این مقاله مفید واقع شده باشد.

ممنون از همراهیتان.
مجموعه AccTrain طی سالها تلاش ارايه کننده انواع نرم افزارحسابداری موجود در بازار می باشد،.
مفتخریم پاسخ گوی نیاز شما باشیم .

جهت کسب اطلاعات بیشتراز حسابدار‌‌ی و نرم افزارهای حسابداری با ما همراه شوید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.