انواع گپ در بازارهای مالی و نکات کاربردی آن
گپ زمانی پدید می آید که قیمت به دلیل عدم تعادل ناگهانی بازار، پرش کند.یکی از عوامل بوجود آمدن گپ، اخبار ترسناك است .فارکس به دلیل ماهیت 24ساعته بودن و نقد شوندگی(liquidity) بسیار بالا گپ هاي کمتري را نسبت به بازار سهام تجربه میکند.
براي مثال، اعتصاب در یک شرکت بزرگ تولید کننده مس، نشانه اي صعودي براي قیمت فلز مس است .آماتورها خیلی علاقه دارند که وسط اخبار بدون درنظر گرفتن اوضاع وارد بازار شوند.
گپ ها نشان میدهند که جمعیت حاضر در بازار ترسیده اند، بازندگان دارند ضرر میدهند و رنج میبرند .یک حرفه اي وقتی بداند که گاوها یا خرسها در حال رنج کشیدن هستند، میداند که حرکت بعدي آنها چه خواهد بود و بر آن اساس عمل میکند.
تمام گپ ها را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد :مرسوم، جدا شده، ادامه دار و از نفس افتاده .براي هرکدام تاکتیک جدایی باید در نظر گرفت.
گپ مرسوم(common gap)
قیمت به سرعت این گپ ها را پر میکند .این گپ ها معمولاً در بازارهاي رنج و آرام اتفاق می افتند. این گپ هاروند خاصی را طی نمیکنند .یعنی مثلاً بعد از یک گپ صعودي قله جدیدي نمی سازند .حجم ممکن است قدري افزایش یابد اما مجدداً به حالت اول بر میگردد .خلاصه این نوع گپ براي ترید اهمیت خاصی ندارد.
تعداد این گپ در میان انواع گپ از همه بیشتر است
گپ جدا شده(breakawaygap)
این گپ زمانی پدیدار میشود که قیمت با حجم بالا از تمرکز بیرون آید و روند دار شود .این گپ میتواند مدت طولانی تري باز بماند و پر نشود .هرچه بازار رنج قبل از گپ طولانی تر باشد، ترند حاصله طولانی تر خواهد بود.
گپ جدا شده صعودي معمولاً منجر به قله بالاتري نسبت به قله هاي قبلی میشود .همین مطلب در مورد گپ نزولی ممکن است .حجم در زمانی که گپ ایجاد میشود، میتواند تا دو برابر حجم معمولی بالا برود.
گپ جداشده نشانه تغییري کلی در تفکر گروهی است –این گپ نشانگر فشار زیاد تریدرها در پشت روند جدید است .هرچه سریعتر به این روند بپیوندید سود بیشتري خواهید برد.بیشتر گپ ها، گپ معمولی هستند که به سرعت پر میشوند .
حرفه اي ها برعکس این گپ ها ترید میکنند، چون میدانند که این گپ ها پر میشوند .اگر به طور مکانیکی آموخته اید که خلاف جهت گپ وارد شوید، بسیار مراقب باشید .چون ممکن است گپ فوق، گپ جدا شده باشد و شما را متحمل ضرر کند .صبر کردن تا اینکه گپ جدا شده بسته شود، میتواند شما را مارجین کال کند.
گپ ادامه دار(continuation gap)
گپ ادامه دار در میانه یک روند قویی که در حال رسیدن به قله یا قعر جدیدي است، رخ میدهد .رفتار این گپ مانند گپ جدا شده است با این تفاوت که در میانه روند ایجاد میشود .گپ ادامه دار رسیدن قواي جدید براي ادامه دادن روند را تایید میکند.
این گپ نشان میدهد که حدوداً چقدر دیگر تا پایان روند حاضر باقی مانده است .فاصله عمودي از ابتداي روند را تا گپ اندازه بگیرید .این فاصلهرا در جهت روند ادامه دهید .حدوداً به همین میزان تا پایان روند باقی مانده است. زمانی که بازار به حدود آن نقطه رسید، باید شروع به خروج از بازار کرد.
اگر حجم همزمان با گپ حدوداً 50 %افزایش بیابد، گپ ادامه دار را تایید میکند .اگر چند کندل بعد از گپ، قیمت قعر یا قله جدیدي نساخت، گپ شما به احتمال زیاد، گپ از نفس افتاده است.
گپ از نفس افتاده(exhausted gap)
بعد از گپ از نفس افتاده، قیمت قله یا قعر جدیدي نمی سازد –قیمت بالا و پایین میرود و سپس گپ را می بندد .این گپ نشانه تمام شدن یک ترند است. قیمت چند هفته بالا میرود، سپس در جهت ترند گپ میزند .در ابتدا این گپ شبیه گپ ادامه دار به نظر می آید، گپی با حجم بالا در جهت روند .اما به محضی که بعد از چند کندل با قعر و قله جدید تایید نشد، باید فهمید که احتمالاً گپ از نفس افتاده است.
تنها راه تایید این گپ، برگشت روند و بستهشدن آن توسط قیمت است
قوانین ترید
1-گپهاي معمولی فرصت خوبی براي ترید نیستند .اما راه ترید آنها به این صورت است که به محضی که گپ صعودي دیگر قله جدیدي نساخت، یک پوزیشن فروش میگیریم .استاپ بالاي آخرین قله و تارگت انتهاي گپ خواد بود.
2-اگر قیمت جهشی ناگهانی )همراه با افزایش حجم (نمود و شروع به ساختن قله هاي جدید کرد، احتمالاً شما با یک گپ جدا شده طرف هستید .اگر گپ صعودي است، استاپ را در انتهاي گپ قرار دهید .گپ جدا شده معتبر معمولاً هیچگاه به زودي بسته نخواهد شد .همیشه منتظر بمانید تا مطمئن شوید واقعاً ترندي شکل گرفته است .بی مهابا وارد نشوید.
3-محل و نحوه ورود در گپ ادامه دار مانند گپ جدا شده است .فقط در این حالت ما میتوانیم تارگت را هم تشخیص دهیم .فاصله عمودي از ابتداي روند را تا گپ اندازه بگیرید .این فاصله را در جهت روند ادامه دهید .حدوداً به همین میزان تا پایان روند باقی مانده است .به نزدیکی تارگت که رسیدید استاپ را تنگ کنید.
4-گپ جدا شده معتبر باید تشکیل قله ها و قعرهاي جدید بدهد .در غیر این صورت احتمالاً گپ ما گپ از نفس افتاده است .اگر دیدید که قله یا قعر جدیدي در جهت گپ تشکیل نمیشود، پوزیشن خود را ببندید.
5-گپ از نفس افتاده یکی از بهترین فرصتهاي ترید است .بعد از این گپ معمولاً بازار به شدت بر میگردد .وقتی به گپ از نفس افتاده صعودي میرسیم، باید پوزیشن فروش بگیریم و استاپ را در بالاي بالاترین قله قرار دهیم .با قیمت بمانید تا زمانی که قیمت دیگر توان ساختن قعرهاي جدیدينداشته باشد. در مورد گپ نزولی هم به عکس باید عمل کرد.
نکات بیشتري در مورد گپ
برگشت جزیره اي ترکیبی از گپ ادامه دار و گپ جدا شده از جهت دیگر است .این گپ ها باعث میشوند که تکه اي از قیمت مانند یک جزیره از بقیه قیمت ها جدا بیافتد .همه چیز از یک گپ ادامه دارشروع میشود که با حجم بالاي ترید در یک محدوده قیمتی ادامه می یابد .سپس قیمتها در جهت مخالف گپ میزنند و آنچه می ماند جزیره اي از قیمت هاست .این الگو بسیار نادر است اما در صورت دیده و تایید شدن، الگوي برگشتی کاملی است .در خلاف جهت ترند پیش از تشکیل جزیره ترید کنید.به بازارهاي مرتبط توجه کنید .
اگر طلا گپ جدا شده داد اما نقره یا پلاتین هنوز گپ نداده اند، میتوانید با بررسی آنها منتظر تشکیل چنین گپی آنجا شوید.
گپ میتوانید محدوده حمایت و مقاومت باشد .اگر بعد از تشکیل گپ، حجم افزایش بیابد، این گپ محدوده حمایت یا مقاومتی قویست .اما اگر حجم پیش از گپ بالا باشد، از اعتبار گپ بعنوان محدوده مقاومت کاسته میشود.
آشنایی با تئوری امواج الیوت در تحلیل تکنیکال
یکی از ابزارهای کاربردی در آموزش تحلیل تکنیکال رمزارزها ، امواج الیوت است. پیش از این با روش پرایس اکشن آشنا شدیم. در واقع تئوری امواج الیوت زیر مجموعه همان چیزی است که تحت عنوان پرایس اکشن با آن آشنا شدیم.
تئوری الیوت بر اساس تئوری داو ترید خلاف جهت روند بازار ساخته و پرداخته شده است و در آن از سطوح فیبوناچی هم استفاده خواهد شد. همان طور که میدانید معامله گران برای انجام ترید موفقیتآمیز از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند. تئوری امواج الیوت یکی از ابزارهای قوی برای مشخص کردن زمان مناسب برای انجام ترید (خرید یا فروش ارز) است. در این مطلب با این تئوری و کارکرد آن آشنا خواهیم شد.
معرفی امواج الیوت (Elliott Wave)
از تئوری امواج الیوت در تحلیل تکنیکال برای شناسایی زمان مناسب ترید استفاده میشود. یکی از ابزارهای تحلیل تکنیکال است که در هر بازه زمانی میتوان از آن استفاده کرد. با استفاده از این ئوری میتوان نوسانات روند بازار و همچنین احساسات تاثیرگذار بر آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
رالف نلسون الیوت ( Ralph Nelson Elliott )، نویسنده و حسابدار آمریکایی، برای اولین بار در دهه 30 میلادی این تئوری را مطرح کرد و مورد استفاده قرار داد. بعد از مرگ الیوت در دهه 70 میلادی، رابرت پریچر این امواج را به زبان سادهتر به همه معرفی کردند. در اصل با استفاده از این روش میتوان رفتار و واکنشهای انسانی را شرح داد. از آن برای تشخیص روند و چرخهی بازارهای مالی استفاده میشود.
پریچر در کتاب خود در این باره نوشته است: «امواج الیوت در اصل ابزاری برای پیش بینی نیست. بلکه این ابزار، شرح مفصلی از نحوه رفتار بازارها ارائه میدهد.»
الگوهای امواج الیوت
امواج الیوت در تحلیل تکنیکال به دو دسته تقسیم میشوند که عبارتند از: موتیو ویو Motive Wave و کورکتیو ویو Corrective Wave .
موج Motive در حقیقت یک حرکت 5 موجی است که در جهت روند با درجه بالاتر شکل میگیرد و Corrective یک حرکت 3 موجی است که با درجه بالاتر در خلاف جهت روند نمایان میشود. چرخهای که با استفاده از این تئوری در بازار مشاهده میکنیم 8 موج دارد که از این تعداد، 3 موج اصلاحی و 5 موج آن پیش رونده را در بر گرفته است. در این تصویر یک چرخه کامل بازار را میبینیم که روند صعودی را طبق روش الیوت نشان میدهد. چنانچه روند نزولی هم باشد به همین ترتیب نشان داده میشود.
در تصویر بالا، 5 موج Motive وجود دارد:
3 موج در حرکت صعودی (1، 3 و 5)، و 2 موج دیگر در حرکت نزولی (A و C) قرار دارند. از آنجا که امواج 2 و 4 و B در خلاف جهت روند با درجه بالاتر قرار دارند (صعودی) پس جزو امواج Corrective به شمار میآیند. این وضعیت گویای یک چرخه کامل در بازار معاملات است. بازار میتواند تغییر ماهیت داده و در درجات مختلفی حرکت خود کند. به عنوان مثال می توان مطابق تصویر زیر، تمام 5 موج اول در تصویر بالا را به عنوان موج اول صعودی در نظر بگیریم. یعنی چنانچه بازار را در بازههای زمانی (تایم فریم) بالاتر تحلیل و بررسی کنیم، چرخه کامل بالا، فقط به عنوان موج اول از یک حرکت بزرگتر در بازار مشاهده میشود.
تصویر زیر روش امواج الیوت در بازه زمانی طولانیتر را نمایش میدهد.
حالا برای بررسی دقیقتر حرکات بازار باید بازههای زمانی کوتاه تر را در نظر بگیریم. در تصویر پایین که یک تایم فریم کوتاه را نشان میدهد، موج 3 از تصویر اول، خود را به 5 موج کوچکتر تقسیم میکند. این موضوع را در ادامه کاملا بررسی خواهیم کرد.
اکنون به تصویر زیر نگاه کنید. این تصویر چرخه کامل بازار و امواج را در یک روند نزولی به معرض نمایش گذاشته است. تفسیر الیوت از حرکات نزولی هم درست شبیه به حرکات صعودی عمل خواهد کرد.
امواج پیش رونده (Motive waves)
آن طور که پریچر تعریف میکند، امواج پیش رونده همیشه در راستای روند بزرگتر در حرکت هستند. بر این اساس امواج از3 قانون تبعیت میکنند که شامل موارد زیر است:
- موج 2 نمیتواند از آغاز موج 1 پایینتر قرار بگیرد. یعنی موج دوم نمیتواند بیشتر از 100 درصد موج اول را اصلاح کند.
- موج 4 نیز نباید بیشتر از 100 درصد موج 3 را اصلاح کند.
- در میان موج 1 و 3 و 5، موج 3 نمیتواند کوچکترین موج باشد و معمولا موج 3 بزرگترین موج در میان آنها خواهد بود. همچنین موج 3 نباید پایین تر از موج 1 قرار بگیرد.
امواج اصلاحی (Corrective Waves)
امواج اصلاحی برخلاف امواج پیش رونده، ساختار 3 موجی دارند که در روش الیوت با حروف A و B و C نامگذاری شده اند.
امواج اصلاحی برخلاف امواج پیش رونده که 5 موجی هستند، کوتاهترند. این سه موج (ساختار امواج اصلاحی) در خلاف جهت روند اصلی قرار دارند. به همین دلیل از نظر نمایان سازی قیمت و زمان کوتاه تر هستند.
آیا روش الیوت کاربرد دارد؟
امواج الیوت بسیار پیچیده و پرچالش هستند که در این مطلب تنها به بخشی از دانستنیهای آن اشاره کردیم. با گذشت حدود 50 سال از اعلام این روش، هنوز نمیتوان گفت که کاربردی هست یا نه.
یکی از ایراداتی که بر این روش وارد است، این موضوع را مطرح میکند که حتی اگر همه قوانین به خوبی رعایت شود و مشاهدات مورد بررسی قرار گیرد ممکن است موجها به روشهای مختلفی رسم شوند. حتی مشاهده میشود که دو تریدر در شرایط زمانی مشترک و وضعیت مشابه، امواج را به صورت متفاوت ترسیم میکنند.
برخی از منتقدان بر این روش میگویند که این روش اصولی کاملا ذهنی دارد. به همین دلیل نمیتوان را به طور کامل تایید یا رد کرد. با وجود اینکه معاملات بسیار دقیقی با استفاده از این روش انجام شده است. اما نمیتوان این را نادیده گرفت که مفاهیم این روش ذهنی و انتزاعی هستند. بنابراین بهترین کار این است که از این روش در کنار سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال استفاده شود.
نتیجه گیری
در این مطلب با روش امواج الیوت در تحلیل تکنیکال آشنا شدیم. این روش پیچیدگیهای فراوانی دارد و در این مطلب تنها با زبان ساده ان را مطرح کردیم. تئوری امواج الیوت یکی از ابزارهای قوی برای مشخص کردن زمان مناسب برای انجام ترید (خرید یا فروش ارز) است.
امواج الیوت به دو دسته تقسیم میشوند که عبارتند از: موتیو ویو Motive Wave و کورکتیو ویو Corrective Wave . موج Motive در حقیقت یک حرکت ترید خلاف جهت روند بازار 5 موجی است که در جهت روند با درجه بالاتر شکل میگیرد و Corrective یک حرکت 3 موجی است که با درجه بالاتر در خلاف جهت روند نمایان میشود. باتوجه به انتقاداتی که بر این روش وارد است، بهتر است از آن در کنار سایر روشهای تحلیل تکنیکال استفاده شود.
شکست قیمت (بریک اوت) در تحلیل تکنیکال چیست؟
شکست قیمت یکی از پدیدههای رایج در بازارهای مالی است و بسیاری از معاملهگران بهمنظور شکار یک روند در مراحل ابتدایی، بر اساس شکستهای قیمتی وارد بازار میشوند. با استفاده از این استراتژی، میتوانید حرکات قیمتی بزرگ بازار را شکار کنید و در صورت مدیریت صحیح معاملات، بازدهی نسبتا بالایی نیز کسب میکنید. در این مطلب آموزشی شما را با ساختار شکستهای قیمتی در تحلیل تکنیکال آشنا میکنیم. با استفاده از نکات مطرح شده در این مقاله، میتوانید همانند حرفهایهای بازار بر اساس شکستها قیمتی معامله کنید و به سود برسید!
- 1) شکست قیمت چیست؟
- 2) شکست قیمت چه پیامی برای معامله گران دارد؟
- 3) ساختار شکستهای قیمتی در نمودار
- 4) انواع شکست قیمت
- 5) استفاده از شکست قیمت در تحلیل تکنیکال، چه محدودیتهایی دارد؟
- 6) 3 روش ورود به معامله بر اساس شکست قیمت
شکست قیمت چیست؟
مواقعی که قیمت از سطح مقاومت عبور کرده و به نواحی بالاتر میرسد یا در حالت معکوس، زمانی که حین ریزش قیمتها با عبور از سطح حمایتی مواجه هستیم؛ اصطلاحا پدیده «شکست قیمت یا Breakout» رخ داده است. شکستها از لحاظ ماهیت به 2 دسته صعودی و نزولی تقسیم میشوند. شکست قیمتی نشاندهنده پتانسیل بازار برای شروع یک روند جدید (صعودی به نزولی یا بالعکس) یا ادامه روند قبلی است. بهعنوان مثال، یک شکست قدرتمند صعودی در یک الگوی نموداری معتبر، میتواند نشاندهنده این باشد که احتمالا در آستانه شروع یک روند صعودی قوی هستیم! اگر در زمان شکست قیمت، حجم معاملات بالاتری نسبت به حالت معمول ثبت شود، شکست قدرت بالاتری دارد؛ یعنی با اطمینان بیشتری میتوانیم انتظار داشته باشیم که قیمت در جهت شکست حرکت کند.
نکات کلیدی
- شکستها میتوانند صرفا ساخته ذهن شما باشند؛ زیرا همه معامله گران لزوما سطوح یکسانی را بهعنوان حمایت یا مقاومت در نظر نمیگیرند!
- شکستهای قیمتی فرصتهای معاملاتی احتمالی هستند. شکست صعودی به معامله گران این سیگنال را میدهد که احتمالا فعالان بازار وارد موقعیت خرید شدهاند و معاملات فروش خود را بستهاند. در طرف مقابل، یک شکست نزولی میتواند نشان از بسته شدن اغلب موقعیتهای خریداران و غالب شدن فروشندگان در بازار باشد.
- هر چقدر حجم معاملاتی بالاتری (نسبت به حالت عادی) حین شکست قیمت داشته باشیم، قدرت آن شکست بیشتر است و احتمال ادامه حرکت در جهت شکست بالاتر است!
- در شکستهای قیمتی با حجم معاملات کم یا معمولی، احتمال وقوع حرکات کاذب یا کوتاهمدت بسیار زیاد است؛ بنابراین باید فاکتورهای تحلیلی دیگری را هم بررسی کنید تا به اطمینان نسبی برسید.
شکست قیمت چه پیامی برای معامله گران دارد؟
زمانی که نمودارهای قیمت در بازارهای مالی را بررسی میکنیم؛ میبینیم که شکست قیمت یکی از پدیدههای کلیدی و غالب در نمودار است. در واقع شکستها آینده بازار را مشخص میکنند. شکست قیمت به ما میگوید که تمایلات عموم بازار (معمولا بهدلیل تغییرات پارامترهای بنیادی بازار) در حال تغییر است و باید منتظر روندها یا تحرکات قیمتی جدید باشیم. معامله گران تکنیکالی از سطوح حمایت و مقاومـت بهعنوان نواحی ورود، حد زیان و سود استفاده میکنند. هنگامی که قیمت از این سطوح عبور میکند، افرادی که موقعیتهای معاملاتی باز دارند، با رسیدن به حد ضرر از معاملات خود خارج میشوند؛ اما آنهایی که منتظر وقوع شکست برای شکار روند جدید بودهند، در این نواحی وارد بازار میشوند…
برای آشنایی بیشتر و درک مفهوم سطـوح حمایـت و مقاومت، پیشنهاد میکنیم که مقاله «حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال» از داموندمگ را مطالعه کنید.
فعل و انفعالاتی که در زمان شکست قیمت رخ میدهد، اغلب باعث افزایش حجم معاملات میشود و نشاندهنده این است که تعداد زیادی از معامله گران در جهت شکست وارد بازار شدهاند و اصطلاحا «موافق شکست» بودهاند؛ در واقع افزایش حجم هنوز احساس اطمینان نمیکنند تا در این نواحی وارد معامله شوند. شکستهای قیمتی معمولا در محدودههای خنثی (رنج) یا الگوهای قیمتی نظیر سر و شانه، پرچم و کنج ایجاد میشوند. این الگوها زمانی شکل میگیرند که قیمت یک ساختار مشخص در نمودار ایجاد میکند و به واسطه آن، سطوح حمایت یا مقاومت مشخص میشوند. پس از تشکیل الگو، معامله گران انتظار دارند که با رسیدن قیمت به نواحی مذکور، شکست یا یک حرکت بازگشتی ایجاد شود.
ساختار شکستهای قیمتی در نمودار
هر شکست قیمتی واقعی (غیر کاذب!) دارای 3 عنصر اساسی است. اگر شکست قیمت موفقیتآمیز نباشد، صرفا یک حرکت کاذب در نمودار ایجاد شده است و قیمت دوباره به بالاتر یا پایینتر (بسته به نوع شکست، نزولی یا صعودی) از ناحیه قبلی باز میگردد. البته فراموش نکنید که همین شکست کاذب ممکن است مقدمهای برای وقوع یک شکست با قدرت بالا باشد؛ در واقع این شکست ناموفق ثابت میکند که بازار برای شکست سطح مذکور، قدرت بیشتری نیاز دارد.
ساختار
برای شکلگیری یک شکست قیمتی، باید یک سطح مقاومت یا حمایت مشخص در نمودار وجود داشته باشد. در واقع تا زمانی که سطح یا ناحیه نموداری معینی نداشته باشیم، شکستی وجود نخواهد داشت! اگر در نمودار قیمت هیچ سطح حمایت یا مقاومتی مشاهده نمیکنید و قیمت همچنان با قدرت به روند صعودی یا نزولی خود ادامه میدهد، شرایط ورود بر اساس شکست مهیا نیست. پیشنهاد میکنیم که در این شرایط، سراغ نمودار ارز دیگری بروید یا با استفاده از ابزار مختلف نظیر میانگینهای متحرک، خطوط روند و…، دوباره نمودار را با هدف یافتن سطوح حمایت و مقاومت بررسی کنید.
شکست
شکست واقعی زمانی اتفاق میافتد که قیمت با حجم معاملاتی سنگین (2 برابر و یا بیشتر نسبت به حالت معمول) از سطح حمایت یا مقاومت معتبر عبور کند. برای بررسی حجم معاملات حین وقوع شکست، میتوانید از اندیکاتور حجم (Volume) موجود در پلتفرمهای تحلیلی یا وبسایتهای ارائه اطلاعات بازار ارز دیجیتال نظیر coinmarketcap.com استفاده کنید. برخی معامله گران بهمنظور تشخیص سادهتر تغییرات سنگین در حجم معاملات، ترجیح میدهند یک میانگین متحرک به اندیکاتور حجم خود اضافه کنند یا از اسیلاتورهای حجمی استفاده کنند.
تایید
تفاوت اصلی شکست واقعی و کاذب این است که در جریان یک شکست واقعی، قیمت میتواند خود را بالاتر یا پایینتر از سطح شکسته شده حفظ کند. البته این بدان معنی نیست که قیمت اصلا به سطح شکسته شده باز نمیگردد؛ در بسیاری اوقات قیمت تا سطح قبلی عقبنشینی میکند که اصطلاحا پولبک نام دارد. پس از وقوع این حرکت بازگشتی و بر اساس قاعده تبدیل سطوح (تبدیل حمایت به مقاومت و بالعکس)، قیمت سعی میکند خود را در این ناحیه تثبیت کند تا انرژی لازم برای ادامه حرکت در جریان شکست را کسب کند. زمانی که معامله گران ثبات وضعیت قیمت را در جایگاه جدید (پس از پولبک) مشاهده میکنند، این اعتماد بهنفس در آنها ایجاد میشود که در ناحیه فعلی وارد بازار شوند و همین فرآیند، قدرت لازم برای ادامه مسیر قیمت را فراهم میکند.
انواع شکست قیمت
شکستهای قیمتی در تحلیل تکنیکال به 3 دسته کلی تقسیم میشوند. برای تشخیص نوع شکست میتوانیم از ابزار تحلیلی مختلف نظیر خطوط روند و میانگینهای متحرک استفاده کنیم.
شکستهای بازگشتی
یک شکست بازگشتی زمانی اتفاق میافتد که قیمت با آرامش نسبی در یک روند مشخص حرکت میکند اما به یکباره و با یک حرکت معکوس شدید (اصطلاحا شارپ)، روند جاری قیمت شکسته میشود! این حرکات معمولا با حجم معاملاتی بالا و در نتیجه اخبار فوری یا شایعات ایجاد میشوند. بهطور کلی، قدرت شکستهای بازگشتی ناشی از حجم معاملات سنگین است.
شکستهای تثبیت
شکست میتواند پس از دوره تثبیت قیمت رخ دهد. فاز تثبیت به بازه زمانی گفته میشود که قیمت در یک مسیر افقی (خنثی) و محدودهای نسبتا باریک نوسان میکند؛ توجه داشته باشید که در طول این دوره معمولا حجم معاملاتی بالایی ثبت نمیشود! همانطور که در مقاله حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال توضیح دادیم، در یک محدوده خنثی روند مشخصی نداریم و قیمت بین یک محدوده مقاومتی و حمایتی مشخص، نوسان میکند. شما با بررسی اجمالی نمودار هم میتوانید بهسادگی محدودههای رِنج (خنثی) بازار را تشخیص دهید. بر اساس قواعد تحلیل تکنیکال کلاسیک، فاز تثبیت بهمعنی بیعلاقگی فعالان بازار نسبت به مشارکت در بازار است؛ اما این دوره میتواند آرامش قبل از طوفان ناشی از ورود سنگین خریداران یا فروشندگان باشد!
حجم معاملات کم، در نگاه اول نشاندهنده عدم جذابیت قیمتهای بازار برای معامله گران است؛ اما این ذهنیت دقیقا آن چیزی است که یکی از طرفین (خریداران یا فروشندگان) میخواهد به طرف مقابل القا کند! در مورد تشخیص شکستها توجه داشته باشید که یک شکست قیمتی، لزوما در نقطه اوج حجم معاملات اتفاق نمیافتد؛ ممکن است در همان ابتدای افزایش حجم معاملات نسبت به روزهای گذشته، شکست قیمت انجام شود. بنابراین باید کاملا هوشیار باشید…
شکستهای مثلثی
این نوع از شکستهای قیمتی با یک ساختار منحصربهفرد ایجاد میشوند. فرض کنید در جریان روند صعودی بازار، قیمت به یک سطح مقاومتی مهم رسیده است. قیمت تاکنون 3 برخورد با این سطح مقاومتی داشته و هر بار بهسمت پایین رانده شده است. در نتیجه این برخوردها، تعدادی کف حمایتی در نمودار ایجاد شده است. نکته هم در فرآیند نوسانات قیمت، این است که نقاط کف هر بار در سطوح بالاتری تشکیل شدهاند و اصطلاحا «Higher low» یا کف بالاتر داشتهایم. بنابراین یک ساختار مثلثی در نمودار ایجاد شده است.
این ساختار به ما نشان میدهد که خریداران قدرتمند و صبور، بهتدریج قیمتها را افزایش میدهند و کفهای قیمت با عمق کمتری تشکیل میشوند. در نهایت، این فرآیند رفت و برگشتی تا جایی ادامه مییابد که دیگر پولبک به سطوح پایینی انجام نمیشود و خریداران طی یک حرکت معمولا انفجاری، مقاومت را میشکنند. در روندهای نزولی، شرایط عکس مفروضات فوق است. این ساختارها در میان معامله گران، بهعنوان مثلثهای صعودی و نزولی شناخته میشوند.
استفاده از شکست قیمت در تحلیل تکنیکال، چه محدودیتهایی دارد؟
2 مشکل اساسی حین انجام معاملات مبتنی بر شکست وجود دارد:
- مشکل اصلی، شکستهای کاذب است. همانطور که در بخشهای قبلی اشاره کردیم، قیمت در ابتدا از سطح حمایت یا مقاومت عبور میکند و معامله گران مبتنی بر شکست وارد بازار میشوند؛ اما در ادامه با وقوع یک حرکت معکوس، به نواحی قبلی باز میگردد و معامله گران را از ادامه حرکت ایجاد شده، نا امید میکند. اگر ترید خلاف جهت روند بازار شکستهای قیمتی را در نمودارهای مختلف بررسی کنید، متوجه میشوید که ممکن است قبل از وقوع شکست اصلی، چندین بار شکست کاذب داشته باشیم!
- افراد مختلف برای تشخیص سطوح حمایت و مقاومت از معیارهای یکسانی استفاده نمیکنند. بهعبارت دیگر، معامله گران با ابزار تحلیلی و ذهنیتهای مختلف، سطوح متفاوتی را بهعنوان حمایت و مقاومت در نظر میگیرند. بنابراین ما باید از یک معیار جامع نظیر حجم معاملات، بهعنوان ابزار کمکی استفاده کنیم تا سطوح مهم را تشخیص دهیم. شکست قیمتی ضعیف بههمراه حجم معاملاتی پایین، نشان میدهد که سطح مذکور برای معامله گران بزرگ بازار چندان اهمیتی ندارد و آنها هنوز آماده ورود به بازار نیستند.
نکاتی در مورد شکستهای کاذب
- بسیاری از شکستهای کاذب بهمنظور بهدام انداختن معامله گران ایجاد میشوند. اگر پس از وقوع شکست کاذب، بازار با حجم و مومنتوم بالایی در خلاف جهت شکست حرکت کرد، با یک تله مواجه بودهایم! بنابراین حین تشخیص شکستها سعی کنید که با استفاده از ابزار کمکی و تجربیات قبلی خود، نسبت به قدرت و صحت شکست اطمینان نسبی پیدا کنید و سپس وارد معامله شوید. در غیر این صورت ممکن است، بهای بسیار سنگینی بپردازید…
- در برخی از روشهای تحلیل پرایس اکشن، مفهوم شکست کاذب مورد بازبینی و حتی انتقاد قرار گرفته است. در واقع این تحلیلگران معتقدند که قیمت پس از شکست، به یک سطح قیمتی مهم رسیده و از همان نقطه برگشته است؛ بنابراین مفهومی بهعنوان شکست کاذب وجود خارجی ندارد!
لازم بهذکر است که هیچکدام از دیدگاههای مذکور، بهصورت قطعی قابل تایید و یا رد نیست؛ زیرا معامله گران بر اساس رویکردهای تحلیلی مختلفی در بازار فعالیت میکنند.
3 روش ورود به معامله بر اساس شکست قیمت
بهعنوان یک معامله گر تکنیکالی، بر اساس 3 استراتژی ورود میتوانیم با شکستها ترید کنیم. هر کدام از این روشها، از لحاظ مدیریت ریسک مزایا و معایبی دارند و نمیتوان برتری خاصی در میان آنها قائل بود.
ورود قبل از شکست
مزیت اصلی این روش، ورود در قیمت مناسب است. بهعنوان مثال، اگر پیشروی قیمت یک سطح مقاومتی مهم قرار دارد و شما انتظار شکست صعودی دارید، نسبت به افرادی که حین شکست یا پس از آن اقدام به خرید میکنند، در قیمت پایینتری وارد بازار میشوید. در بخشهای قبلی در مورد شکستهای قیمتی مربوط به فاز تثبیت صحبت کردیم. اگر در همین مثال، نسبت به احتمال وقوع شکست کامل و قدرت آن تا حد زیادی اطمینان داشته باشید، میتوانید در ناحیه کف محدوده خنثی وارد بازار شوید تا نسبت ریسک به ریوارد (پاداش) شما تا حد زیادی بهینه شود.
ورود حین شکست
همانطور که از نام این استراتژی مشخص است، شما سفارش معاملاتی خود را دقیقا در خارج از ترید خلاف جهت روند بازار سطح مشخص شده (در نزدیکی آن) قرار میدهید و منتظر میمانید تا پس از شکست سطح مذکور، وارد معامله شوید. مزیت اصلی ورود حین شکست این است که میتوانید بازخورد سریعی از قدرت و کیفیت شکست بگیرید؛ این موضوع سبب میشود که اگر شرایط مناسب نبود، بتوانید بهسرعت و قبل از تحمل زیان سنگین از موقعیت خود خارج شوید.
ورود بعد از شکست
استراتژی سوم، همان پولبک معروف است که اغلب توسط معامله گران با سطح ریسکپذیری پایین استفاده میشود. ورود پس از شکست یا پولبک شامل ورود به معامله خرید یا فروش در اولین بازگشت به سطح شکسته شده (بر اساس قاعده تبدیل سطوح) است.
با توجه به اهمیت بالای مفهوم پولبک در تحلیل تکنیکال، در مقاله بعدی در مورد این مفهوم نموداری و جزئیات مرتبط با آن توضیحات کاملی ارائه میکنیم…
کلام پایانی
برخی از معامله گرانی که بهصورت حرفهای از شکستهای قیمتی استفاده میکنند، معتقدند که بلافاصله پس از وقوع شکست مشخص میشود که آیا این یک موقعیت سودده است یا خیر. بر این اساس، اگر پس از شکست سطح قیمت درون یک محدوده باریک خنثی نوسان کند، احتمالا با یک شکست کاذب روبهرو هستیم. بهطور کلی، بسیاری از مربیان معامله گری در ابتدای مسیر یادگیری سعی میکنند معامله گران تازهکار را از معاملات مبتنی بر شکست دور نگهدارند. اما فراموش نکنیم که یک معامله گر جدید منظم هم میتواند با یادگیری از اشتباهاتش (بر اساس بازخوردهای سریعی که دریافت میکند)، در این روش معاملاتی حرفهای شود.
مطالعه و بررسی نظرات شما در بخش کامنتها، باعث خوشحالی ما است و مطمئنا با استفاده از پیشنهادات مطرح شده، میتوانیم محتوای آموزشی موثر و کاربردیتری در اختیار شما قرار دهیم…
رمزارزهایی که امروز خلاف جهت بازار حرکت کردند
در حالی که امروز بازارهای مالی در بحبوحه گسترش نوع جدیدی از ویروس کرونا شاهد ریزش های سنگین بودند، برخی از رمزارزها رشد خوبی را تجربه کردند. در این مطلب قصد داریم این رمزارزها را به شما معرفی کنیم.
WaykiChain
ویکی چین (WICC) پلتفرمی است که بر روی توسعه فناوری خود که شامل یک الگوریتم اجماع جدید، زبان برنامه نویسی قراردادهای هوشمند ماشین مجازی دوگانه، دکس مبتنی بر ویکی چین و پشتیبانی از ساید چین ها و پروتکل های مختلف متمرکز شده است.
این پروژه چهار سال پیش راه اندازی شد و از آن زمان تاکنون این رمزارز در بازار حضور داشته است. لازم به ذکر است که WICC در ماه مه سال ۲۰۱۸ به اوج تاریخی ۲.۵۰ دلاری خود رسید.
این رمزارز در حال حاضر در زمان نگارش این مطلب با بیش از ۲۳٪ رشد در سطح ۰.۲۴ دلار معامله می شود. همزمان با این افزایش قیمت، حجم معاملات نیز به بیش از ۱۱۴ میلیون دلار افزایش یافته است.
TrueChain
ترو چین (TRUE) خود را به عنوان یک پلتفرم زیرساختی برای توسعه برنامه های غیرمتمرکز معرفی می کند. براساس وبسایت رسمی این پروژه، ترو چین اولین بلاکچین عمومی است که اجماع هیبرید fPoW+DPoS را پیاده سازی کرده است.
در حال حاضر، TRUE با ۲۶٪ افزایش در سطح ۰.۲۵ دلار قرار گرفته است. حجم معاملات نیز به ۷۹ میلیون دلار صعود کرده است.
دد (DAD) که مخفف عبارت Decentralized Advertising به معنی تبلیغات غیرمتمرکز است، به دنبال ایجاد ارتباط بین تبلیغ کنندگان در سطح جهانی است.
بلاکچین DAD در بستر آنتولوژی توسعه یافته که هویت غیرمتمرکز را به وب ۳ آورده است.
همانطور که می دانید، یکی از بزرگترین مشکلات تبلیغات آنلاین، مقابله با ترافیک جعلی و نامعتبر است. دد به دنبال استفاده از زیرساخت های خود برای شناسایی این ترافیک ها و افزایش کیفیت داده ها و دقت بازار هدف است.
در زمان نگارش این مطلب، DAD در سطح ۰.۲۹ دلار ترید می شود که حاکی از یک افزایش ۳۶ درصدی است. حجم معاملات این پروژه نیز به رقم ۱۹۱ دلار رسیده است.
Cortex
کورتکس (CTXC) خود را به عنوان اولین کامپیوتر غیرمتمرکز جهان توصیف می کند که قادر به اجرای دی اپ های مبتنی بر هوش مصنوعی است.
طبق وبسایت رسمی این پروژه، بلاکچین کورتکس یک بلاکچین عمومی منبع باز است که به دنبال حل یکی از بزرگترین چالش های پیش روی بلاکچین هایی مانند بیت کوین و اتریوم یعنی اجرای هوش مصنوعی آنچین است.
یکی از ویژگی های منحصر به فرد کورتکس ماشین مجازی (CVM) خود است که چارچوبی برای یادگیری ماشینی در بلاکچین فراهم می کند. با استفاده از این ویژگی یادگیری ماشینی در قراردادهای هوشمند و دی اپ ها ادغام می شوند.
در حال حاضر، کورتکس با ۴۰٪ افزایش در سطح ۰.۶۷ دلار معامله می شود. حجم معاملات این پروژه به ۱.۵ میلیون دلار افزایش یافته است.
Contentos
کانتنتوس (COS) خود را به عنوان یک اکوسیستم محتوای جهانی غیرمتمرکز توصیف می کند. براساس وبسایت رسمی این پروژه، چشم انداز این پروژه ایجاد یک جامعه محتوای دیجیتال غیرمتمرکز است که در آن کاربران می توانند به تولید، توزیع، پاداش دهی و خرید و فروش آزادانه محتوا در عین حفاظت از حقوق ناشران بپردازند.
علاوه بر این، کانتنتوس شامل یک شبکه توزیع ترافیک غیرمتمرکز، تراکنش های قابل پیگیری حق کپی رایت و سیستم های اعتباری غیرقابل تغییر می شود.
در زمان نگارش این مطلب، COS در سطح ۰.۰۴ دلار با ۶۶٪ افزایش ترید می شود. حجم معاملات نیز به ۱ میلیارد دلار صعود کرده است.
شکست نامعتبر چیست و چرا در ترید کردن اهمیت دارد؟
شکست بنیان اصلی بازار است. هنگامی که شکست در بازار اتفاق می افتد، تصمیم مختلفی از سوی تریدرهای اتخاذ خواهد شد.
روش های زیادی برای معامله بر اساس شکست ها وجود دارد.
اما باید بدانیم که همه شکست ها درست عمل نمی کنند. در این مطالب قصد داریم در مورد شکست های دروغین یا Fake Breakouts صحبت کنیم.
شکست های دروغین یا Fake Breakouts همانطور که از نامشان پیداست، شکست هایی هستند که نمی توانند خود را بالاتر از یک سطح مهم (حمایتی یا مقاومتی) تثبیت کنند.
در واقع شکست هایی که باعث گول خوردن معامله گران می شوند. این شکست ها را باید حتما بشناسید چون نشان قدرتمندی مبنی بر تغییر روند احتمالی بازار می باشند.
شکست دروغین یک سطح بیشتر حالت فریب دادن تریدرهای تازه کار را دارد. چون به نظر می رسد که قیمت توانسته اس که سطح مورد نظر ما را بشکند.
اما بعدا میبنیم که به سرعت به درون منطقه شکسته شده باز میگردد.
در اینجا تریدرهای تازه کار وارد بازار شده اما تریدرهای حرفه ای و بزرگان بازار، با فشار آوردن به قیمت، بازار را به سمت دیگری هدایت می کنند.
نکته: به منظور راحتی کار از ترید خلاف جهت روند بازار ترید خلاف جهت روند بازار این به بعد به جای “شکست دروغین” یا “Fake Breakout” از عبارت اختصاری FB استفاده میکنیم.
به عنوان یک تریدر به سبک پرایس اکشن، باید یاد بگیرید که چگونه از FB به سود خود استفاده کنید به جای اینکه قربانی آنها شوید.
در اینجا دو مثال واضح از FB داریم که یکی بالای سطح کلیدی ایجاد شده است و دیگری در زیر آن.
توجه داشته باشید که FB می تواند به شکل های مختلفی صورت گیرد.
گاهی اوقات به شکل یک Pinbar و گاهی اوقات نیز به شکل یک پترن جعلی (Fakey Pattern).
یک FB اساسا حرکتی متضاد با بازار است که باعث تخلیه تریدرهایی می شود که صرفا بر اساس احساسات خود وارد بازار شده اند و به صورت منطقی تصمیم نگرفته اند.
بحث اصلی این است که FB به این خاطر اتفاق می افتد که تریدرهای آماتور تمایل دارند که زمانی وارد بازار شوند که احساس امنیت می کنند.
این بدان معناست که آنها تمایل دارند زمانی وارد بازار شوند که بازار در حال ادامه یافتن در یک جهت است ( و همان جایی که آماده بازگشت است).
یا اینکه میخواهند خیلی زود شکست یک سطح حمایتی یا مقاومتی کلیدی را حدس بزنند.
تریدرهای حرفه ای به دنبال این اشتباهات از سوی تریدرهای آماتور هستند و در نتیجه یک ورود بسیار عالی با استاپ خیلی کوچک و ریسک به ریوارد مناسب را بدست می آورند. برای اینکه یک FB را تشخص دهیم نیاز به نظم داریم و تا زمانی به شکل کامل تشکیل نشوند نمی توانیم مطمئن باشیم.
مسئله مهمی که وجود دارد، شناسایی شکل آنها و نحوه ترید بر روی آنهاست. در ادامه به این موارد اشاره خواهیم کرد.
چگونه بر اساس FB معامله کنیم؟
در هر شرایطی از بازار (رنج، روند دار، خلاف روند) می توان انتظار دیدن FB را داشت.
اما شاید بهترین کار این باشد که ما بر اساس روند غالب بازار در تایم فریم روزانه ترید کنیم.
مشابه چارتی که در ادامه مشاهده می کنید.
توجه داشته باشید که در چارت زیر ما یک روند نزولی واضح به همراه چندین FB به سمت بالا داریم. هنگامی که یک FB بر خلاف روند اصلی را مشاهده می کنید، معمولا سیگنال بسیار مبنی بر آمادگی روند برای تغییر است.
آماتورها عاشق این هستند که سقف (در ترید خلاف جهت روند بازار روند صعودی) یا کف (در روند نزولی) بازار را بگیرند.
همین مورد باعث می شود که گاهی اوقات دچار FB خلاف روند شوند.
در هر کدام از FBهایی که در تصویر زیر مشاهده می کنید، آماتورها فکر کرده اند که روند نزولی تمام شده است و رو به خرید می آورند.
در این حالت تریدرهای حرفه ای بازگشته و از این موقعیت به سود خود استفاده می کنند و بر اساس روند نزولی فعلی وارد پوزیشن فروش می شوند.
مجددا روند نزولی آغاز شده و آماتورهایی که سعی کرده بودند کف بازار را بگیرند، از بازار خارج می شوند.
تصویر زیر مثال های واضحی از FB در یک روند نزولی را نشان می دهد.
توجه کنید که هر کدام از آنها باعث از سر گیری روند شده اند.
در یک روند رنج FBها خیلی شایع هستند و به وفور بوجود می آیند.
چون اکثر تریدرها سعی می کنند تا شکست واقعی را پیدا کرده و از ابتدا روند را بگیرند. اما بازار کماکان در حالت رنج خود باقی می ماند و بیشتر از چیزی که سایرین تصویر می کنند طول می کشد.
دانستن این نکته که در روندهای رنج بازار FB به وفور رخ می دهد برای یک پرایس اکشن تریدر بسیار مفید خواهد بود.
ترید کردن در روندهای رنج می تواند بسیار سودآور باشد به شرط آنکه منتظر بمانید تا سیگنال های پرایس اکشن را روی حمایت و مقاومت روند رنج مشاهده کرده و پس از آن وارد معامله شوید. هدف شما سطح مقابل خواهد بود.
یکی از روش هایی که می تواند به شما کمک کند تا دچار FB در روندهای رنج نشوید این است که منتظر باشید تا قیمت برای چند روز خارج از رنج بازار بسته شود. اگر این اتفاق بیفتد، نشانه خوبی از این است که روند رنج به اتمام رسیده و دوباره میخواهد در یک روند حرکت کند.
در چارت زیر میبینیم که چگونه یک تریدر پرایس اکشن می تواند از سیگنال پین بار FB برای ورود به پوزیشن استفاده کند.
به پین بار FB در روی سطح مقاومتی و دو FB روی سطح حمایتی توجه کنید. تریدرهای بسیار با تجربه می توانند حتی FBهایی که سیگنال پرایس اکشنی ندارند را هم ترید کنند.
به عنوان مثال به دو FB روی سطح حمایتی توجه کنید. در این حالت نشان های احتمالی از پوزیشن خرید وجود دارند اما نیاز به تجربه بسیار زیاد برای ترید کردن این موقعیت ها می باشد.
هنگامی که یک روند به پایان می رسد، گاهی اوقات FB می تواند سیگنالی مبنی بر تغییر روند باشد.
در چارت زیر می توانید مثالی از این قضیه را مشاهده کنید. در این چارت ما یک مقاومت کلیدی را مشاهده میکنیم که دوبار جلوی قیمت را گرفته است.
اما در برخورد سوم یک پین بار FB بوجود آمده است که سیگنالی مبنی بر نزول احتمالی است که به زودی انجام خواهد شد.
همانطور که در این چارت مشاهده میکنید، نه تنها FB بوجود آمد، بلکه روند به کلی نزولی شد.
نکات مهم در ترید کردن Fake Breakout
دیدگاه شما