استراتژی پیروی از روند
تبدیلشدن به یک معامله گر موفق هدف همه سرمایه گذاران در بازار سرمایه است. این که پول شما از طریق سرمایهگذاریهایی که انجام میدهید موجب کسب درآمد شود، بسیار جذاب است؛ اما بازار بورس مانند هر نوع سرمایه گذاری دیگر همانطور که از ظرفیت رشد و کسب سود برخوردار است، در آن احتمال شکست نیز وجود دارد و میتواند ضررهای سنگینی را در پی داشته باشد. راهکارهای مختلفی برای کنترل ریسک و ضرر و همچنین افزایش سودآوری در بازار بورس وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به داشتن استراتژی برای معامله اشاره کرد.
در این مقاله سعی بر آن است برای ایجاد یک استراتژی معاملاتی موفق، مطالب کاربردی ارائه گردد.
چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق ایجاد کنیم؟
یک معامله گر حرفهای برای تغییرات و رفتارهای بازار، برنامه مشخص و از پیش تعیینشدهای دارد و هر رفتار غیرقابلپیشبینی آن را مدیریت میکند. به زبان ساده میتوان گفت استراتژی معاملاتی مجموعه قوانینی هستند که بر روش کلی معاملهگر در هنگام معامله در بازارهای مالی نظارت دارد و معاملهگر از طریق آن به خرید و فروش سهام میپردازد.
یک معامله گر، تنها با داشتن استراتژی معاملاتی قادر به حفظ سرمایه خود خواهد بود. در غیر این صورت ممکن است به دلیل هیجانی بودن جو بازار، کل سرمایه خود را از دست دهد؛ بنابراین داشتن یک استراتژی مدون و مکتوب به تمام فعالیتهای معاملهگر نظم میدهد. این مهم از تأثیر هر عامل منفی بر روحیه سرمایهگذار جلوگیری کرده و به او کمک میکند تا با اتکا به استراتژی شخصی خود به معامله بپردازد و دچار احساساتی چون ترس، طمع، خشم و… نگردد.
چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق تدوین کنیم؟
مراحل تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق بهصورت زیر است:
ایجاد یک چارچوب ذهنی حرفه ای
تفاوت میان سرمایه گذاران موفق با سایرین علاوه بر آموزش سرمایه گذاری در بورس و استفاده از تحلیل و … خارج از فضای بازار دقیقاً در ذهن سرمایه گذار است. برای موفقیت در معاملهگری در هر بازاری باید بتوان عواطف و احساسات (ترس، طمع، غرور، خشم و…) خود را شناخت. عقایدی که بر نحوه معاملات ما تأثیر میگذارند را شناسایی کرد و با اصلاح آن، یک چارچوب ذهنی حرفهای ساخت. بهکارگیری عوامل روانشناختی میتواند کمک مؤثری در اتخاذ نوع استراتژی معاملاتی داشته باشد.
انتخاب سبک معاملاتی بر اساس چارچوب زمانی
یکی از مراحل تدوین استراتژی معاملاتی، انتخاب بازه زمانی مناسب است. بازه زمانی موردنظر سرمایه گذار برای سرمایه گذاری، منجر به ایجاد انواع مختلفی از سبکهای معاملاتی میگردد. برخی از سرمایه گذاران ترجیح میدهند در بازههای زمانی کوتاهمدت، برخی بازه زمانی میانمدت و برخی در بازه زمانی بلندمدت فعالیت کنند؛ بنابراین میبایست سرمایه گذاران با تسلط بر عواطف و احساسات خود، به اتخاذ سبک معاملاتی خاص بپردازند. بهعنوانمثال اگر معامله در بازار بورس بهعنوان شغل دوم یک فرد است، قطعاً نمیتواند چارت را دائم بررسی کند. در این صورت بهتر است استراتژی خود را در بازه های زمانی بزرگتر تعیین نماید. ازآنجاییکه یک استراتژی در دو بازه زمانی نتایج متفاوتی خواهد داشت، اهمیت بازه زمانی و انتخاب سبک معاملاتی برای سرمایهگذاران مشخصتر میشود.
توانایی یافتن شاخص های مناسب جهت شناسایی یک روند
توانایی تشخیص معیارهای شروع یک روند نزولی یا صعودی معمولاً دشوار است و سرمایه گذاران تنها با بهکارگیری ابزاری نظیر تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال قادر به انجام آن هستند. لذا با کسب مهارت در این زمینه میتوان تشکیل و شروع روند در بازار را تشخیص داد. بهعنوانمثال در تحلیل تکنیکال؛ برای شروع روند صعودی، سقف ها بالاتر و کف ها بالاتر و در روند نزولی سقف ها پایینتر و کف ها پایینتر میشود. بهطورکلی دیدگاه سرمایه گذاران مبنی بر اینکه یک روند غالب در بازار وجود دارد، موجب ایجاد نظم در معاملات شده و همین امر منجر به شکلگیری استراتژی پیروی از روند معاملات موفقتری در بازار میگردد. مشخص بودن حداقل دو نکته روند کلی بازار و صعودی و نزولی بودن آن.
بررسی نقاط ورود و خروج یک سهم
تعیین نقطه ورود و خروج مناسب از سهم (زمان مناسب خرید و فروش سهم) در سودآوری معاملات بسیار مؤثر است. برای تعیین قیمت خرید و فروش یک سهم، داشتن برنامه یا استراتژی معاملاتی ضروری است. هرچقدر هم که یک سهم ارزنده باشد، ورود و خروج از سهم میبایست بر اساس استراتژی معاملاتی تعیین شود، قیمت مناسب آن بررسی شده و سپس برای ورود یا خروج آن تصمیم گرفت. بهعنوانمثال یک تحلیلگر تکنیکالی را در نظر بگیرید که بر اساس حرکت قیمت سهم در یک کانال صعودی اقدام به خرید و فروش میکند. این تحلیلگر زمانی که قیمت سهم به کف کانال یا همان سطح حمایتی سهم برخورد کند، سهم را میخرد.
به نظر میرسد تعیین یک نقطه مناسب برای خرید سهم نباید صرفاً با تحلیل تکنیکال صورت بگیرد و در کنار آن میبایست روند حرکتی سهم و رفتار خریداران و فروشندگان نیز در نظر گرفته شود تا تأییدی برای خرید صحیح سهم باشد. همچنین برای تعیین قیمت فروش هم میتوان از مقاومتهای استاتیک و داینامیک در بازار استفاده کرد؛ یعنی هنگام رویارویی با یک مقاومت، شرایط عرضه سهم توسط فروشندگان بررسی شود تا بتوان تصمیم درست اتخاذ نمود. عدهای از سرمایهگذاران هم برای کسب حداکثر سود و از طرفی کاهش میزان ریسک، از فروش پلهای و عدهای هم از تکنیک تریل کردن استفاده میکنند.
تعیین از پیش تعیین شده حد سود و ضرر
این مرحله وابسته به مرحله نقطه ورود و خروج از سهم است. حد سود به محدودهای از قیمت گفته میشود که سرمایهگذار بر اساس تحلیلی که بر روی سهم انجام میدهد، آن محدوده را برای ذخیره سود و خروج از سهم مناسب پیشبینی میکند. چنانچه قیمت سهم برخلاف تحلیل و پیشبینیهای معاملهگر محقق شده و قیمت کاهش پیدا کند. محدوده قیمتی را که معامله گر برای خروج از سهم پیشبینی کرده را حد ضرر میگویند. با تعیین میزان ریسک سرمایه گذاری، سرمایه گذار باید با رسیدن به حد ضرر یا حد سود تصمیم درستی گرفته و این موضوع را از قبل بهصورت مکتوب تعیین کرده باشد.
آزمودن استراتژی معاملاتی و تحلیل بازخورد آن
در این مرحله میبایست قبل از ورود به بازار، استراتژی معاملاتی تست شود. در میان اغلب پلتفرم های تحلیلی، نرمافزارهایی به نام آزمونگر (tester) وجود دارد که بهواسطه آن میتوان عملکرد استراتژی معاملاتی را در گذشته آزمایش کرد. به این صورت که میتوان به عقب برگشته و یکبار شمع را در یکزمان حرکت داد. هنگامیکه نمودار به سمت یک شمع در یکزمان حرکت میکند، میتوان قوانین سیستم معاملاتی خود را دنبال کرده و معاملات را طبق آن انجام داد تا نتیجه حاصلشده از آن را مشاهده کرد.
تعهد به استراتژی معاملاتی
پس از طراحی یا انتخاب استراتژی معاملاتی، اعتماد و اعتقاد به آن نکته حائز اهمیتی است. اجتناب از اخبار و شایعات از اهمیت بسزایی برخوردار بوده و همواره باید به یاد داشت که سرمایهگذاری که سیستم معاملاتی پیچیدهتری دارد موفق نمیشود بلکه کسی موفق خواهد بود که به استراتژی معاملاتی خود پایبندتر باشد. توجه کنید که استراتژی شما دارای چارچوب، قوانین و منطق مشخصی بوده و احساسات هیچ جایگاهی در استراتژی ندارد؛ بنابراین کاملاً گوش به فرمان استراتژی خود باشید.
سخن آخر
تدوین یک استراتژی معاملاتی مطلوب در بازار سرمایه میبایست برای هر سرمایه گذار بهعنوان اولویتی مهم و اساسی مدنظر قرار گیرد. بدون داشتن یک استراتژی معاملاتی شخصی، سرمایهگذار تحت تأثیر جو منفی بازار و تقلید از استراتژی معاملاتی سرمایه گذاران دیگر قرار گرفته و دچار سردرگمی و شکست در بازار سرمایه میشود؛ زیرا با توجه به روحیات افراد متفاوت پیروی از هر استراتژی معاملاتی روش صحیحی نیست؛ چراکه ممکن است یک استراتژی معاملاتی برای یک فرد مناسب و برای فرد دیگر نامناسب باشد؛ بنابراین یادگیری و آموزشهای لازم و همچنین استفاده از تحلیل بنیادی و تکنیکال، ایجاد یک چارچوب ذهنی حرفهای جهت تدوین یک استراتژی معاملاتی شخصی برای هر سرمایه گذار الزامی است.
۲۰ استراتژی که هر معامله گر در بازار بورس باید بداند.
۲۰ استراتژی که هر معامله گر در بازار بورس باید بداند.
یک معامله گر موفق در بازار بورس از چه استراتژی هایی پیروی می کند؟
همانطور که می دانید خرید سرور مجازی بورس توشن یکی از مهم ترین اقداماتی است که معامله گران در بازار بورس انجام می دهند.
در این مقاله قصد داریم شما را با ترفند هایی که افراد موفق در بازار بورس انجام می دهند آشنا کنیم.
همچنین با مطالعه مطالب قبلی می توانید در خصوص ترید و تریدر ها اطلاعاتی به دست آورید.
رزرو سود قابل اعتماد در بازارهای مالی دشوارتر از آن است که در نگاه اول به نظر می رسد.
در واقع، برآوردهای غیررسمی نشان می دهد که بیش از ۸۰٪ معامله گران سرانجام شکست می خورند، و سراغ کار دیگری می روند.
اما صنعت کارگزاری به ندرت نرخ شکست مشتری را منتشر می کند زیرا آن ها احتمالاً نگرانند که حقیقت باعث ترساندن حساب های جدید می شود.
در واقع، موفقیت در معاملات دشوار است و معامله گران سودآوری مداوم دارای ویژگی های کمیاب خاصی هستند.
این ۲۰ قانون نکاتی است که افراد حرفه ای مدت ها برای ماندن در حلقه برندگان استفاده می کنند.
راهی برای سودآوری بلند مدت
سودآوری طولانی مدت به دو مجموعه مهارت مرتبط نیاز دارد. اولین کار این است که مجموعه ای از استراتژی ها را شناسایی کنید که درآمد بیشتری نسبت به ضرر خود دارند و سپس استفاده از این استراتژی ها به عنوان بخشی از یک برنامه تجاری است.
دوم، استراتژی ها باید عملکرد خوبی داشته باشند در حالی که بازار انگیزه های گاوی را تجربه می کند و تحمل می کند. به عبارت دیگر، در حالی که بسیاری از معامله گران می دانند چگونه در بازارهای خاص کسب درآمد کنند، مانند یک روند صعودی قوی ، آن ها در طولانی مدت شکست می خورند زیرا استراتژی های آن ها با تغییرات اجتناب ناپذیر در شرایط بازار سازگار نیست.
آیا می توانید با رویکردی که احتمال رفاه طولانی مدت را افزایش می دهد، از بسته جدا شوید و به استراتژی پیروی از روند اقلیت حرفه ای بپیوندید؟
آیا می توانید از گله تجار wannabe جدا شوید و به موفقیت تجاری برسید؟
با یک برنامه واضح و روشن با استراتژی های اثبات شده شروع کنید و سپس از ۲۰ قانونی که در آن آمده استفاده کنید.
۱. به نظم و انضباط خود پایبند باشید
نظم و انضباط را نمی توان در یک سمینار آموزش داد و یا در نرم افزار گران قیمت تجارت یافت.
معامله گران هزاران دلار صرف تلاش برای جبران عدم کنترل خود می کنند اما تعداد کمی از افراد متوجه می شوند که نگاه طولانی به آینه همان کار را با قیمت بسیار پایین انجام می دهد.
درس مهم این است که، یک معامله گر پس از اطمینان به برنامه معاملاتی خود، باید نظم و انضباط خود را حفظ کند، حتی اگر رگه های باخت ضروری وجود داشته باشد.
۲. دوری از جمعیت
سودآوری طولانی مدت مستلزم موقعیت یابی در جلو یا پشت جمعیت است، اما هرگز در جمعیت این اتفاق نمی افتد، زیرا این همان جایی است که استراتژی های غارتگرانه هدف قرار می گیرند.
از تابلوهای سهام و اتاق های گفتگو که در آن ها افراد از اهمیت جدی برخوردار نیستند و بسیاری از آن ها انگیزه های مخفی دارند، دور بمانید.
۳. طرح معامله خود را داشته باشید.
برنامه معاملات خود را هفتگی یا ماهانه به روز کنید تا شامل ایده های جدید و از بین بردن ایده های بد باشد.
هر وقت در چاله ای افتادید و به دنبال راهی برای بیرون آمدن هستید برگردید و برنامه را بخوانید.
۴. تنبلی نکنید.
رقابت شما صدها ساعت را صرف تکمیل استراتژی ها می کند و اگر انتظار دارید چند دارت پرتاب کنید و با سود همراه شوید، اشتباه کرده اید.
تنها راه دستیابی به موفقیت طولانی مدت، سخت کوشی و انضباط است.
۵- از امر بدیهی بپرهیزید
سود به ندرت از پیروی از اکثریت یا جمعیت حاصل می شود. وقتی می بینید که یک تجارت کامل راه اندازی شده است، به احتمال زیاد همه افراد نیز آن را می بینند، شما را در میان جمعیت کاشته و شما را برای شکست آماده می کنند.
۶. قوانین خود را زیر پا نگذارید.
شما قوانین معاملاتی ایجاد می کنید تا در موقعیت های بد پیش بروید تا از مشکل خارج شوید. اگر به آن ها اجازه نمی دهید کار خود را انجام دهند، انضباط خود را از دست داده اید و درها را برای ضررهای بیشتر باز کرده اید.
۷. به پند و اندرز سایرین گوش ندهید.
این پول شما است، نه آن ها. به خاطر داشته باشید که معلم ممکن است در حال صحبت در مورد موقعیت های خود باشد، امیدوار است که گفتگوی هیجان زده سود آن ها را افزایش دهد، نه سود شما.
۸. از شهود خود استفاده کنید
تجارت از جنبه های ریاضی و هنری مغز شما استفاده می کند، بنابراین برای موفقیت در دراز مدت باید هر دو را پرورش دهید. هنگامی که با ریاضیات راحت شدید، ممکن است بخواهید با مراقبه، چند حالت یوگا یا یک پیاده روی آرام در پارک، نتایج را افزایش دهید.
۹. عاشق نشوید
اگر بیش از حد عاشق وسیله نقلیه یا سرمایه گذاری خود هستید، جای خود را به تصمیم گیری نادرست می دهید.
این وظیفه شماست که از ناکارآمدی استفاده کنید، و در حالی که دیگران به راه غلط متمایل می شوند، درآمد کسب کنید.
۱۰. زندگی شخصی خود را سازماندهی کنید
هر آنچه در زندگی شما اشتباه است در نهایت به عملکرد تجاری شما نیز منتقل خواهد شد. این امر به ویژه اگر با پول، ثروت و قطب مغناطیسی فراوانی و کمبود صلح نکرده باشید، خطرناک است.
نیازهای تجاری خود را جدا از نیازهای شخصی خود نگه دارید و از هر دو مراقبت کنید.
۱۱. به فکر انتقام نیافتید
رکود بخشی طبیعی از چرخه زندگی معامله گر است. آن ها را با کمال لطف پذیرفته و به استراتژی های مورد آزمایش زمان، پایبند باشید که می دانید در نهایت عملکرد شما را به حالت قبل بازمی گرداند.
سعی نکنید با معامله بیشتر معامله ضرر را جبران کنید. معامله انتقام یک حرکت فاجعه آمیز است.
۱۲. مراقب هشدارها باشید.
تلفات بزرگ بدون هشدارهای فنی متعدد به ندرت اتفاق می افتد.
معامله گران معمولاً این علائم را نادیده می گیرند و امیدوار می شوند که جای نظم متفکر را بگیرند و خود را برای درد آماده می کنند.
به طور خلاصه، مراقب علائم اولیه تغییر وضعیت بازار و ایجاد خطرات برای موقعیت های خود باشید.
۱۳. ابزار فکر نمی کنند
برخی از معامله گران سعی می کنند مهارت های ناکافی را با نرم افزارهای گران قیمت، از پیش بسته بندی شده با انواع سیگنال های خرید و فروش اختصاصی، جبران کنند.
وقتی فکر می کنید نرم افزار هوشمندتر از خودتان است، این ابزارها می توانند در تجربه ارزشمند تداخل ایجاد کنند.
از ابزارهایی استفاده کنید که متناسب با برنامه معاملاتی شما باشد، اما به یاد داشته باشید که در نهایت، شما کسی هستید که هر کاری را انجام می دهید.
۱۴. فکرتان را به کار بیاندازید
طبیعی است که معامله گران از قهرمانان مالی خود الگوبرداری کنند، اما این یک روش عالی برای از دست دادن پول است.
آنچه را که می توانید از دیگران بیاموزید، سپس بر اساس مهارت های منحصر به فرد و تحمل ریسک خود، عقب نشینی کرده و هویت بازار خود را ایجاد کنید.
۱۵. جام مقدس را فراموش کنید
معامله گران از دست رفته در مورد فرمول محرمانه ای که به طرز جادویی نتایج آن ها را بهبود می بخشد، خیال پردازی می کنند.
در حقیقت، هیچ رازی وجود ندارد زیرا راه موفقیت همیشه از طریق انتخاب دقیق، مدیریت ریسک موثر و سودآوری ماهرانه انجام می شود.
۱۶. ذهنیت Paycheck را فراموش کنید.
به ما آموزش داده شده است که برای کارمزد هفته کار را خرد کنیم. این ذهنیت پاداش تلاش با جریان طبیعی سود و زیان معاملات طی یک سال مغایرت دارد. در واقع، آمار نشان می دهد که بیشترین سود سالانه فقط در چند روز معاملات انجام می شود.
۱۷. خیال پردازی نکنید.
مشکلی نیست که در مورد معامله ای که مطابق میل شما پیش می رود احساس خوبی داشته باشید، اما پول تا زمانی که موقعیت خود را بسته یا پوشش نداده اید مال شما نیست.
آنچه را که می توانید در اولین فرصت ممکن، با توقف عقب افتاده یا سود جزئی، قفل کنید، بنابراین دستان پنهان بازار نمی توانند در آخرین لحظه سود شما را جیب بزنند.
۱۸. ساده عمل کنید.
تمرکز خود را روی قیمت فعال بگذارید، درک کنید که هر چیز دیگری ثانویه است.
پیش بروید و شاخص های فنی پیچیده ای بسازید، در حالی که به یاد داشته باشید که عملکرد اصلی آن ها تأیید یا رد آنچه چشم شما از قبل می بیند است.
۱۹. با ضررها صلح کنید
معامله یکی از معدود مشاغلی است که هر روز با از دست دادن پول راهی طبیعی برای موفقیت است.
اگر حواستان باشد، هر ضرر تجاری با یک درس مهم بازار همراه است.
همچنین، بدانید چه موقع باید کار را کنار بگذارید و استراحت کنید.
ضررها را بپذیرید، برای جمع شدن دوباره وقت بگذارید و سپس با یک دیدگاه جدید به بازار برگردید.
۲۰. مراقب تقویت خود باشید
معامله فعال باعث ترشح آدرنالین و اندورفین می شود.
این مواد شیمیایی حتی در صورت ضرر و زیان می توانند احساس سرخوشی ایجاد کنند.
به نوبه خود، این شخصیت های اعتیاد را ترغیب می کند که مواضع بدی بگیرند، فقط برای این که عجله کنند.
اگر برای رسیدن به یک هیجان، معامله می کنید، احتمالاً به دلایل اشتباه معامله می کنید.
کلام آخر
بیشتر معامله گران نمی توانند از تمام پتانسیل خود استفاده کنند، در نهایت تمام دارایی های خود را نقد می کنند و روش های سنتی تری برای کسب درآمد پیدا می کنند.
با پیروی از قوانین کلاسیک طراحی شده برای تمرکز شدید بر سودآوری، به عضوی افتخار آمیز در اقلیت حرفه ای تبدیل شوید.
امیدواریم با استفاده از سرور مجازی بورس توشن و همچنین پیگیری آخرین اخبار در مورد بورس می توانید به نتیجه مورد نظرتان دست پیدا کنید.
چگونه سرور مجازی بورس با اینترنت پر سرعت برای خرید عرضه اولیه و سر خط زدن معاملات بورس تهیه کنم ؟
استراتژی پیروی از روند
قبل از برنامه ریزی یک فرآیند استراتژیک جدید، شما باید فرآیند فعلی را ارزیابی کنید تا به هدف خود برسید. کار چیست؟ چه چیزی کار نمی کند؟ چه عواملی از ذینفعان سازمانی می توانید جمع آوری کنید؟ این زمان برای پاسخ به هر سؤالی است که به تحکیم عناصر لازم برنامه استراتژیک کمک خواهد کرد. تجزیه و تحلیل SWOT یا شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها ابزاری مفید است.
تجزیه و تحلیل SWOT یکی از انواع چارچوبهای مدیریت استراتژیک است که سازمانها برای ساخت و آزمایش استراتژیهای تجاری خود استفاده می کنند.
۲٫ تدوین
هنگامی که اطلاعات مورد نیاز خود را بدست آورید، زمان آن رسیده است که یک برنامه عملی برای رسیدن به هدف ایجاد کنید. اطمینان حاصل کنید که مراحل مشخص، متمرکز و مستقیم با هدف ارتباط دارند. اگر فرایند یا رویه افراد زیادی را در سازمان تحت تأثیر قرار می دهد، دستورالعمل های اجرای آسان را درک کنید.
تدوین استراتژی به فرایند انتخاب مناسب استراتژی پیروی از روند ترین دوره اقدام برای تحقق اهداف و اهداف سازمان و در نتیجه دستیابی به چشم انداز سازمانی اطلاق می شود. روند تدوین استراتژی اساساً شامل شش مرحله اصلی است. اگرچه این مراحل از یک دستورالعمل دقیق سفت و سخت پیروی نمی کنند، اما بسیار منطقی هستند و به راحتی می توان در این ترتیب دنبال کرد.
- تعیین اهداف سازمانها
- ارزیابی محیط سازمانی
- تعیین اهداف کمی
- هدفمندی در محتوا با تقسیم بندی برنامه ها
- تجزیه و تحلیل عملکرد
- انتخاب استراتژی
۳٫ اجرا
مراحل ذکر شده در برنامه استراتژیک خود را دنبال کنید. اطمینان حاصل کنید که تمام ذینفعان در حال اجرای این طرح هستند که برای حداکثر کارآیی طراحی شده است.
اجرای استراتژی ترجمه استراتژی انتخاب شده به اقدامات سازمانی برای دستیابی به اهداف و اهداف استراتژیک است. اجرای استراتژی همچنین به عنوان روشی که یک سازمان باید توسعه، قابل استفاده و ساختار سازمانی، سیستم های کنترل و فرهنگ برای پیگیری استراتژی هایی که منجر به مزیت رقابتی و عملکرد بهتر می شود، تعریف می شود. ساختار سازمانی وظایف و نقشهای توسعه ارزش ویژه را به کارکنان اختصاص می دهد و می گوید که چگونه این وظایف و نقش ها را می توان در ارتباط داشت تا حداکثر بهره وری، کیفیت و رضایت مشتری – ستونهای مزیت رقابتی. اما ساختار سازمانی به خودی خود برای ایجاد انگیزه در کارمندان کافی نیست.
حتما بخوانید : مفهوم مزیت رقابتی چیست ؟
۴٫ ارزیابی
محصول نهایی را ارزیابی کنید. سؤالات مهمی که باید بپرسید عبارتند از: ۱) آیا به هدف خود رسیدید؟ ۲) آیا این فرایند به طور مناسب در سطح شرکت اجرا شد؟ بر اساس این پاسخ ها ، می تواند در صورت لزوم بازتاب و تجدید نظر کند. ارزیابی استراتژی به همان اندازه تدوین استراتژی قابل توجه است، زیرا کارایی و کارایی برنامه های جامع را برای دستیابی به نتایج مطلوب پرتاب می کند. مدیران همچنین می توانند تناسب استراتژی فعلی در دنیای پویا امروز با نوآوری های اجتماعی اقتصادی، سیاسی و فناوری را ارزیابی کنند. ارزیابی استراتژیک مرحله آخر مدیریت استراتژیک است.
مزایای مدیریت استراتژیک
تصور می شود که مدیریت استراتژیک دارای مزایای مالی و غیر مالی است. یک فرآیند مدیریت استراتژیک به یک سازمان و رهبری آن کمک می کند تا با اتخاذ یک مسئولیت اصلی یک هیئت مدیره، در مورد آینده خود فکر و برنامه ریزی کنند. این نوع مدیریت مسیری را برای سازمان و کارمندان آن تعیین می کند. بر خلاف برنامه های استراتژیک یک بار و انجام شده، مدیریت استراتژیک مؤثر بطور مداوم برنامه ریزی می کند، فعالیت های یک سازمان را نظارت و آزمایش می کند و منجر به راندمان عملیاتی بیشتر، سهم بازار و سودآوری می شود.
هدف از مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک برای شرکتهایی که از آن استفاده می کنند، مزایای بسیاری را ارائه می دهد:
- مزیت رقابتی: به کسب و کارها مزیت بیشتری نسبت به رقبا می دهد زیرا ماهیت فعال آن بدان معنی است که شرکت شما همیشه از تغییر بازار آگاه باشد.
- دستیابی به اهداف: با استفاده از یک فرآیند واضح و پویا برای تدوین مراحل و اجرای، دستیابی به اهداف را تحقق می بخشد.
- رشد پایدار: منجر به عملکرد سازمانی کارآمدتری می شود که منجر به رشد قابل کنترل می شود.
- سازمان منسجم: این مدیریت مستلزم ایجاد ارتباط و اجرای هدف در سطح شرکت است. سازمانی که در تلاش برای دستیابی به یک هدف است بیشتر به دنبال دستیابی به آن هدف است.
- افزایش آگاهی مدیریتی: به معنای نگاه به آینده شرکت است. اگر مدیران این کار را بطور مداوم انجام دهند، از روندها و چالش های صنعت آگاهی بیشتری می گیرند. با اجرای برنامه ریزی و تفکر استراتژیک، آنها بهتر برای مقابله با چالش های آینده آماده می شوند.
کاوشگران بهبود کیفیت – مشاور مدیریت کسب و کار
استراتژی به مثابه کارآفرینی
تکیه بر شهود و تجربه سازنده استراتژی، بیش از سایر مکاتب در مکتب کارآفرینی مدیریت استراتژیک به چشم میخورد. عنصری که علیرغم فواید آن، میتواند آثار نامطلوبی را نیز برای سازمان به همراه داشته باشد.
دیدیم که در مکتب طراحی مدیریت استراتژیک، به نقش سازنده استراتژی اهمیت زیادی داده شده بود. اما همچنان در آن مکتب، فرایند شکل گیری استراتژی مهم بود و چارچوبی برای آن تعیین شده بود. در مکتب کارآفرینی اما، در همین حد نیز به فرایند اهمیت داده نمیشود. همه چیز به شهود رهبر استراتژی پیروی از روند کسبوکار وابسته است و استراتژی در جعبه سیاه ذهن او شکل میگیرد. اما دقیقا کارآفرینی چیست و چگونه میتوان از دریچه آن به استراتژی نگاه کرد؟
کارآفرینی (entrepreneurship) واژهایست که ترجمه و کاربرد آن در ایران، معنای گمراه کنندهای به ذهن متبادر میکند. به محض شنیدن نام کارآفرین، شخصیت فرد محترمی در ذهن ما شکل میگیرد که به دنبال اشتغالزایی برای افراد بیکار است. در واقع در ترجمه این واژه، ایجاد کار است که اصالت دارد و نه کاری که ایجاد میشود. کاربرد درستتر این واژه اما به فضای استارتاپی تعلق دارد؛ جایی که در ایران به نام «اکوسیستم فناوری و نوآوری» شناخته میشود. در واقع مفهوم کارآفرینی با نوآوری (innovation) گره خورده است.
باید گفت که که مسئله نوآوری در جهان جدید (که بر پایه اقتصاد سرمایهداریست)، مسئلهای حاشیهای نیست. عدهای از نظریهپردازان، نوآوری را انرژی پیشران اقتصاد سرمایهداری و شکلدهندهی جهان آینده میدانند، عدهای دیگر اما نقش پول را پررنگتر میدانند. به عبارتی دیگر، دعوا بر سر این است که سفر به مریخ ایلان ماسک و متاورس زاکربرگ آیندهسازتر است یا رمزارزهایی مانند بیتکوین و اتریوم. نمیتوان به راحتی فهمید که کدام یک پایهی جهان آینده را میسازند.
یکی از نظریهپردازانی که بر نقش نوآوری در اقتصاد سرمایهداری تاکید میورزد، ژوزف شومپیتر است. او از واژه «تخریب سازنده» (Creative destruction) بهره میگیرد؛ نوآوری عبارت است از تخریب مداوم ساختارهای گذشته و ایجاد ساختارهای جدید و این کاری است که کارآفرین انجام میدهد. در واقع کارآفرین در اقتصاد، به دنبال حفظ و مدیریت ساختارهای قبلی نیست، بلکه در پی ایجاد ترکیبات جدید به واسطه خلاقیت است.
از همینجاست که تفاوت کارآفرین و مدیر مشخص میشود. مدیر کسیست که به فکر کنترل منابع است، از برنامهریزی پیروی میکند و به فکر حل مشکلات گریبانگیر ساختار شرکت است. در حالی که کارآفرین کسیست که فرصتهای جدید را جستجو میکند، معمولا از برنامهریزی پیروی نمیکند و به افراد شرکت جسارت میدهد که او را در ساختارشکنی یاری کنند. میتوان شخصیت مدیر را شخصیتی تکاملی (evolutionary) دانست که به مرور خطاهای خود را کاهش داده و سعی بر انجام کار دست دارد، در حالی که شخصیت کارآفرین شخصیتی انقلابی (revolutionary) است که دائما در پی استفاده از فرصتها و بهرهگیری از خلاقیت است.
کارآفرین از مدل سه مرحلهای تغییر شامل ذوب کردن، تغییر و انجماد مجدد (unfreezing, changing and refreezing) پیروی میکند. او یخ ساختارهایی که هماکنون سفت شدهاند و شکستنشان خارج از تصور است را میشکند، تغییر را به وجود میآورد و سپس ساختارهای جدید را سر جایشان سفت و محکم میکند.
اما شخصیت کارآفرین از کجا میآید و چه شرایطی باعث میشود که کارآفرینی محقق شود؟
شخصیت کارآفرین با مفهوم چشمانداز (Vision) گره خورده است. چشمانداز، تصویریست که یک شخص از آینده دارد، به طور که چندان مشخص و متصلب نیست (مانند یک برنامه) بلکه صرفا جهت کلی آن مشخص است و به مرور زمان و در اجرا میتواند شکل و شمایل مختلفی به خود بگیرد (در واقع هم حساب شده (deliberate) است و هم نوظهور (emergent)). از همین جهت است که مکتب کارآفرینی نسبت به سه مکتب طراحی، برنامهریزی و موقعیتیابی، انعطافپذیری بیشتری دارد و کمتر تجویزی است.
هر چه تصویری که به واسطه چشمانداز ساخته میشود جذابتر باشد، کارکنان انگیزه بیشتری پیدا میکنند تا در جهت مطلوب کارآفرین حرکت کنند. به عنوان مثال ادوین لند که موسس شرکت دوربین سازی بزرگی شد، چنین تعریفی از عکاسی ارائه داد: «شما در عکاسی، بر دنیای بیرون از خودتان متمرکز نمیشوید، بلکه بر خودتان تمرکز میکنید. وقتی شما دکمه دوربین را فشار میدهید، چیزی که درون شماست بیرون میریزد. این بنیادینترین وجه خلاقیت است؛ بخشی از وجود شما هماکنون ابدی شده است.» میتوانید تصور کنید که چنین تصویری از کسبوکار ساخت دوربین، چه انرژی عظیمی را در کارکنان ایجاد میکند.
در واقع فرایند ساخت و به کارگیری چشمانداز را میتوان به مثابه یک نمایش (drama) تعریف کرد. نمایشی که از سه عنصر تکرار (Repetition)، بازنمایی (Representation) و همیاری (Assistance) تشکیل شده است. کارآفرین، آن چیزی که در پی خلق آن است را بارها و بارها در ذهن خود حلاجی میکند؛ مثل بازیگری که صدها بار دیالوگهای نقشش را پیش خود میگوید.
همانطور که بازیگر تئاتر میداند که از چه تکنیکهایی استفاده کند تا نقشش هر چه زندهتر به نظر برسد (و نه مصنوعی)، کارآفرین نیز از کلماتی استفاده میکند که تخیل همکارانش را برمیانگیزد؛ کلماتی که قدرت استعاری بالایی دارند (همانطور کاری که ادوین لند انجام داد). در نهایت، بازیگر تنها کسی نیست که در صحنه تئاتر حضور دارد؛ تماشاگران با واکنشهای خود، بازیگر را به ادامه نمایش تشویق میکنند. این تعامل میان کارآفرین و کارکنان شرکت نیز وجود دارد.
در تحلیلی که بر شخصیت کارآفرینان انجام شده (کالینز و مور 1970)، علاوه بر پرطاقت و عملگرا بودن، کشف شده که آنان در دورهای از زندگی خود دچار زوال نقش (role deterioration) شدهاند، به نحوی که مجبور شدهاند روی پای خود بایستند و در زندگیشان به دنبال موفقیت باشند. میدانیم که این اتفاق برای رهبران کاریزماتیکی همچون استیو جابز، وینتسون چرچیل و شارل دوگول افتاده است. همین اتفاق است که باعث میشود افراد بخواهند تحت رهبری چنین افرادی دربیایند و در روند برخاستنشان از خاکستر یاریشان کنند.
در واقع تفاوت کارآفرین با بازیگر تئاتر همین است که کارآفرین علاوه بر قدرت بازیگری بالا، داستان مخصوص به خودش را نیز خلق میکند؛ داستانی که جنبه دراماتیک بالایی دارد و افراد دوست دارند آن را دنبال کنند و چه بسا جزوی از آن باشند.
اما روند شکلگیری چشمانداز (Vision) چگونه است؟ کارآفرینان چگونه چشماندازهایی خلق میکنند که متوهمانه نیست و میتواند به واقعیت تبدیل شود؟
کارآفرین کسی است که به استراتژی به عنوان چشمانداز (Perspective) نگاه میکند و نه موقعیت (Position). این تفاوت عمدهایست که بین کارآفرین با مدیری که در دفترش مینشیند و استراتژی تدوین میکند، وجود دارد. کارآفرین کسیست که سازمان خود را به خوبی میشناسد؛ به جزئیات محصولش مسلط است، روابط نزدیکی با کارکنان خود دارد و از پتانسیلها و نقاط ضعف سازمانش آگاه است. در واقع اطلاعاتی که تحلیلگران بخشهای مختلف میتوانند در اختیار مدیر قرار دهند، همگی در ذهن کارآفرین جمع شدهاند (اشاره استراتژی پیروی از روند به روش تحلیلی ساخت استراتژی در مقابل روش ترکیبی).
اشتاینبرگ نمونهی خوبی برای شفاف کردن این نکته است. او که صاحب سوپرمارکتهای زنجیرهای بود، در پی اتفاقی در سال 1933، سوپرمارکتهای سلف سرویس را به وجود آورد زیرا در آن زمان یکی از 8 مغازهاش متحمل ضرر شد و او به جای تعطیلی کامل آن سوپرمارکت نامش را تغییر داد و رویهی سلف سرویس را در آن پیش گرفت. به طرز عجیبی سلف سرویس جواب داد و آن مغازه به سودآوری بالایی رسید. به دنبال آن، اشتاینبرگ همه مغازههای دیگرش را نیز به سلف سرویس تغییر داد و به موفقیت شگرفی رسید.
او میتوانست مغازه ضررده را ببندد، اما تصمیم او برای تغییر رویه نشان از شم بالای او در کارآفرینی دارد. او در توضیح موفقیتش میگوید: «من کالا را میدانستم، قیمت تمام شده را میدانستم، فروش را میدانستم، مشتری را میشناختم، همه چیز را میدانستم». همین دانش متمرکز در ذهن او بود که چنین موفقیتی را برای او رقم زد.
اگر بخواهیم رویکرد کارآفرینانه را خلاصه کنیم باید بگوییم:
- ساخت استراتژی، در پی جستجوی فعال برای فرصتهای جدید حاصل میشود.
- در سازمان کارآفرینانه، قدرت در دستان کارآفرین متمرکز است.
- ساخت استراتژی، یک جهش دراماتیک رو به جلو، در شرایط عدم اطمینان است.
- رشد(Growth)، دغدغه اصلی سازمان کارآفرینانه است.
همچنین مکتب کارآفرینی در مدیریت استراتژیک، چنین پیشفرضهایی دارد:
- استراتژی در ذهن رهبر کسبوکار، به عنوان یک چشمانداز (perspective) قرار دارد.
- فرایند ساخت استراتژی، بسته به شهود و تجربه رهبر است.
- رهبر به تنهایی استراتژی را میسازد و در پیادهسازی مو به موی آن (implementation) وسواس به خرج میدهد.
- چشمانداز (Vision) هم وجه حساب شده (deliberate) دارد و هم وجه نوظهور (emergent).
- سازمان باید مقلد و گوش به فرمان رهبر باشد.
- استراتژی کارآفرینانه به دنبال گرفتن یک گوشه (niche) است.
همانطور که دیدیم، در مکتب کارآفرینی، فرایند ایجاد استراتژی به مانند یک جعبه سیاه است که در ذهن رهبر کسبوکار قرار دارد. در واقع اگر از طرفداران این مکتب سوال شود که راهحل آنها برای تدوین یک استراتژی مناسب چیست، پاسخ میدهند که: پیدا کردن یک رهبر خوب. اما این اتکا به یک شخص میتواند معایب و مزایای خود را داشته باشد.
از معایب آن میتوان به اتکای بیش از حد سازمان بر یک شخص اشاره کرد. وقتی چنین باشد، حیات سازمان به سلامتی آن شخص وابسته است. پس از مرگ اشتاینبرگ، سه دخترش مدیریت شرکت را برعهده گرفتند، با یکدیگر به مشکل خوردند و ورشکست شدند. به همین خاطر است که به جای تاکید بیش از حد بر یک شخص، بهتر است سازمانی ایجاد شود که چشمانداز را در خود درونی کرده و فرهنگ ویژهای در آن شکل گرفته است. در واقع نباید کاریزما را جایگزین ماده کرد؛ سازمان به واقع باید تغییر کند و تنها تاثیر انرژی رهبر نباشد. عیب دیگر اتکا به یک شخص، گوش به فرمان بودن کارکنان و عدم درگیری آنان در خلق استراتژی است. مشکلی که در این مکتب نیز به مانند سه مکتب قبلی وجود دارد.
اما رویکرد مکتب کارآفرینی استراتژی، میتواند باعث رشد نمایی استارتاپها (و شرکتهایی که هنوز جا نیفتادهاند) باشد. همچنین در صورت بروز معضلی حاد در یک شرکت، رهبری کوتاه مدت میتواند مشکل آن را به سرعت حل کند. فایده دیگر چنین رویکردی، در مدیریت کسبوکارهای محلی کوچک است که معمولا در ادبیات مدیریت استراتژیک جایی ندارند، اما رویکرد کارآفرینی عنصریست که موفقیت آنها را تضمین میکند.
استراتژی معاملاتی ایچیموکو پیشرفته
بخش دوم مقاله ایچیموکو که اختصاص داره به استراتژی معاملاتی در ایچیموکو پیشرفته رو میخوام با یک مثال از طبیعت شروع کنم. طبیعت و مخلوقات خدا همواره میتونن الهامبخش ما باشن.
تا حالا به زندگی یوزپلنگ دقت کردید؟! زمانی که یوزپلنگ قصد شکار داره، از یک استراتژی پیروی میکنه. اگر یوزپلنگ گله آهویی رو پیدا کنه، مدتها صبر میکنه تا بتونه ضعیفترین آهو رو پیدا کنه. دلیل این موضوع اینه که یوزپلنگ فقط میتونه فاصله کمی رو با سرعت بالا بدوه و اگر این فرصت از دست بره، برای شکار بعدی نیروی کمتری خواهد داشت.
معاملهگری (متفاوت با مفهوم سرمایهگذاری) هم دقیقا به همین شکل هست! شما باید قبل از این که وارد یک معامله بشید، با صبر و حوصله به دنبال سهام مناسب بگردید. یعنی ابتدا باید یک تحلیلگر خوب باشید و بعد معامله کنید. اگر اول معامله کنید و تازه بعدش به فکر تحلیل کردن بیفتید، مثل این میمونه که با پولتون قمار کنید! زمانی که چند بار پشت هم در معاملاتتون شکست بخورید و ضرر کنید، اعتماد به نفستون کمتر میشه و ممکنه کلا بیخیال معاملهگری بشید، در صورتی که اشکال کار جای دیگه بوده!
عناوین اصلی این مطلب
اگر با ایچیموکو راحت نیستی، بیخیالش شو!
نکته دیگهای که دوست دارم در مقاله ایچیموکو پیشرفته در موردش حرف بزنم این هست که شما باید با ابزاری که در تحلیل تکنیکال ازش استفاده میکنید راحت باشید. حالا هر ابزاری که میخواد باشه! استفاده کردن از ابزارهای مختلف تحلیل تکنیکال نباید شما رو گیج کنه و براتون نامفهوم باشه! هر جا احساس کردید در کار کردن با یک ابزار مشکل دارید و هر چقدر زمان میذارید اون رو خوب متوجه نمیشید، بیخیالش بشید. حتی اگر ایچیموکو اونم ایچیموکو پیشرفته باشه!
توجه کنید که برای موفقیت در معاملات، شما ابتدا باید یک سیستم و برنامه معاملاتی از پیش تعیین شده داشته باشید. این برنامه باعث میشه که شما هیچ گونه تصمیمی رو در لحظه و از روی احساسات اتخاذ نکنید. فقط و فقط تحت هر شرایطی به اون برنامه عمل کنید و طبق اون خرید و فروشهاتون رو انجام بدید. بسیاری از افرادی که با رویای پولدار شدن وارد بازارهای مالی میشن، هیچ برنامه استراتژی پیروی از روند معاملاتی از پیش تعیین شدهای ندارن و فقط کورکورانه رفتار میکنن. اگر میخوای موفق بشی، تو نباید جزء اونها باشی!
در مقاله ایچیموکو پیشرفته قرار هست که یک برنامه و استراتژی معاملاتی حول اندیکاتور ایچیموکو ایجاد کنیم …
البته پیش از شروع بحث در مورد استراتژی معاملاتی ایچیموکو ذکر چند نکته در مورد اجزای اندیکاتور ایچیموکو ضروری هست. پس توجه شما رو به این نکات مهم جلب میکنم:
نحوه قرار گرفتن اجزای ایچیموکو و کندلهای قیمتی نسبت به هم چه معنایی دارند؟!
وضعیت قرار گرفتن قیمت و هر یک از اجزای اندیکاتور ایچیموکو معنا و مفهوم خاصی برای ما دارند. توجه کنید که تنکانسن شبیه به میانگین متحرک ۹ روزه، کیجونسن شبیه به میانگین متحرک ۲۶ روزه، سنکو A به عنوان میانگینی از تنکانسن و کیجونسن و سنکو B هم شبیه به میانگین متحرک بلند مدت ۵۲ روزه برای ما عمل میکنند.
در مقاله ایچیموکو پیشرفته به ساخت یک استراتژی معاملاتی حول اندیکاتور ایچیموکو خواهیم پرداخت.
وضعیت قیمت و هر یک از اجزای ایچیموکو را به این صورت میتوان طبقهبندی کرد :
وضعیت قیمت و تنکانسن
- اگر قیمت بالای تنکانسسن باشد، تنکانسن نقش حمایت کوتاه مدت را دارد و روند در کوتاه مدت صعودی است.
- اگر قیمت پایین تنکانسسن باشد، تنکانسن نقش مقاومت کوتاه مدت را دارد و روند در کوتاه مدت نزولی است.
وضعیت قیمت و کیجونسن
- اگر قیمت بالای کیجونسن باشد، کیجونسن نقش حمایت بلند مدت را دارد و روند در بلند مدت صعودی است.
- اگر قیمت پایین کیجونسن باشد، کیجونسن نقش مقاومت بلند مدت را دارد و روند در بلند مدت نزولی است.
وضعیت قیمت و ابر کومو
- اگر قیمت بالای ابر کومو باشد، ابر کومو نقش حمایت را دارد و روند صعودی است.
- اگر قیمت پایین ابر کومو باشد، ابر کومو نقش مقاومت را دارد و روند نزولی است.
- ضعیف یا قوی بودن حمایت یا مقاومت ابر کومو بستگی به ضخامت ابر کومو دارد.
- اگر قیمت در درون ابر کومو باشد روند خاصی وجود ندارد و توصیه این است که داخل ابر کومو معامله نکنیم.
- اگر خودِ ابر کومو سبز رنگ (صعودی) باشد، روند صعودی است و اگر خودِ ابر کومو قرمز رنگ (نزولی) باشد روند نزولی است.
وضعیت قیمت و چیکو اسپن
- اگر چیکو اسپن بالای قیمت باشد، روند صعودی است.
- اگر چیکو اسپن پایین قیمت باشد، روند نزولی است.
- اگر قیمت و چیکو اسپن نزدیک به هم باشند، نمیتوان نظری داد. معیار نزدیک بودن هم حداکثر اختلاف ۵% با قیمت است.
- توجه کنید که چیکو اسپن برعکس سایر اجزای ایچیموکو عمل میکند.
چطور از ایچیموکو پیشرفته استفاده کنیم؟!
به مثال زیر توجه کنید :
- آخرین کندل (شمع) در پایین تنکانسن شکل گرفته پس روند کوتاه مدت نزولی بوده و تنکانسن نقش مقاومت کوتاه مدت را دارد.
- آخرین کندل (شمع) در پایین کیجونسن شکل گرفته پس روند بلند مدت نزولی بوده و کیجونسن نقش مقاومت بلند مدت را دارد.
- قیمت در بالای ابر کومو قرار گرفته است. پس از دیدگاه ابر کومو روند بلندمدت صعودی است و ابر کومو استراتژی پیروی از روند نقش حمایت را دارد.
- در محل نزدیک شدن قیمت به ابر کومو، ضخامت ابر کومو خیلی زیاد نیست، پس حمایت شکل گرفته در این منطقه خیلی قوی نیست. (در مقاله ایچیموکو مقدماتی گفتیم که هر چقدر ضخامت ابر کومو بیشتر باشد، سطح حمایت یا مقاومتی قویتر خواهد بود.)
- ابر کومو سبز رنگ و صعودی است. پس روند بلند مدت نیز صعودی است.
- قیمت و چیکو اسپن به هم نزدیک هستند، لذا نمیتوان نظر خاصی در این مورد داد.
- اگر در روند صعودی قیمت نسبت به کیجونسن یا تنکانسن فاصله زیادی داشته باشد، نشاندهنده رفتار هیجانی خریداران بوده و بهتر است وارد معامله خرید نشویم.
- اگر در روند نزولی قیمت نسبت به کیجونسن یا تنکانسن فاصله زیادی داشته باشد، نشاندهنده رفتار هیجانی فروشندگان بوده و بهتر است وارد معامله فروش نشویم.
- معیار فاصله زیاد برای کیجونسن ۳۰% و برای تنکانسن ۲۰% است.
سیگنال خرید معتبر در استراتژی ایچیموکو پیشرفته
- قیمت باید بالای ابر کومو باشد.
- تنکانسن باید بالای کیجونسن باشد.
- هیج مانعی (اعم از ابر کومو و کندلهای قیمتی) بر سر راه چیکواسپن نبوده و فضای مقابل آن کاملا باز باشد.
- کومو در حالت صعودی (سبز رنگ) قرار بگیرد.
- فاصله با مقاومت معتبر بعدی کم نباشد!
- قیمت فاصله زیادی با کیجونسن (استراتژی پیروی از روند حداکثر ۱۰% اختلاف) و تنکانسن (حداکثر ۵% اختلاف) نداشته باشد (پرهیز از معامله هیجانی)
- همه اجزاء ایچیموکو صعودی باشند.
در نمودار زیر که مربوط به نماد فاراک است، تمامی شرایط فوق (به جز مورد ۷ که سنکو B صعودی نیست) احراز شدهاند. لذا میتوان گفت که سیگنال خرید صادر شده است. هر چند که این سیگنال یک سیگنال ایدهآل است. به این معنا که احتمال موفقیت در آن بسیار بالا بوده اما شرایط رخ دادن آن به سختی اتفاق میفتد.
نحوه مشخص کردن حد ضرر در استراتژی ایچیموکو پیشرفته
حد ضرر در این روش را میتوان به دو روش مشخص کرد.
- معادل ۴% کمتر از قیمت خرید (با احتساب کارمزد حدود ۵/۵%) را به عنوان حد ضرر در نظر بگیریم.
- اگر قیمت سطح تنکانسن در زیر کندل سیگنال خرید را شکست، حد ضرر فعال شده است.
نحوه مشخص کردن حد سود در استراتژی ایچیموکو پیشرفته
برای مشخص کردن حد سود یا تارگت قیمت هم به دو روش میتوان اقدام کرد :
- اگر قیمت بیش از ۲۰% از تنکانسن فاصله گرفت، سیگنال فروش داده شده و باید از معامله خارج شویم.
- روش دوم استفاده از مقاومتهای استاتیک به وجود آمده توسط ابر کو به خصوص سنکو B در گذشته است که در بخش پایانی مقاله “ایچیموکو مقدماتی ، نمودار تعادل در یک نگاه” به صورت مفصل توضیح داده شد.
بَک تست استراتژی ایچیموکو پیشرفته را فراموش نکنید!
در این روزها احتمالا سیستمها و استراتژیهای مختلفی توسط افراد مختلف به شما معرفی میشوند. در بازارهای صعودی معمولا افراد بر روی موفقیتهای استراتژیشان تأکید میکنند. اما روش آزمایش یک استراتژی معاملاتی نگاه کردن به معاملات برنده نیست! برای بررسی عملکرد یک استراتژی شما باید معاملات منجر به ضرر را بررسی کنید. بسیاری از اوقات پیش آمده که طی چند روز تمام سود به دست آمده طی یک یا دو سال از دست رفته و اصل سرمایه نیز به خطر افتاده است!
برای این که بتوانیم میزان موفقیت استراتژی ایچیموکو پیشرفته یا هر استراتژی دیگری را بسنجیم، لازم است که مثلا در یک بازه ۵ ساله در گذشته سهام چند شرکت را بررسی کنیم. سیگنالهای خرید را به همراه تاریخ آنها یادداشت کنید. سپس بررسی کنید که پس از ورود به معامله، حد سود فعال شده است یا حد ضرر.
این کار را برای چند نماد انجام دهید و درصد سود و زیان هر معامله خود را یادداشت کنید. سپس بررسی کنید که در بازه ۵ ساله مذکور به صورت جداگانه (هر معامله) و مرکب چقدر سود یا زیان کسب کردهاید …
شما میتوانید نتایج این تمرین را با ما و سایر عزیزان در بخش نظرات همین مقاله به اشتراک بگذارید … 😎😎
چکیده مطلب :
در این مقاله که با عنوان ایچیموکو پیشرفته ارائه شد، سعی کردیم تا علاوه بر مرور مباحث قبلی یک استراتژی معتبر و موثر را با هم یاد بگیریم. همانطور که قبلا هم بارها اشاره شد، سیستم ایچیموکو نه فقط به عنوان یک اندیکاتور، بلکه به عنوان یک سیستم معاملاتی کامل میتواند مورد استفاده قرار گیرد. اگر علاقمند به مبحث ایچیموکو هستید، توصیه ما این است که دو مقاله “ایچیموکو مقدماتی، نمودار تعادل در یک نگاه” و “استراتژی معاملاتی در ایچیموکو پیشرفته” را بارها و بارها مرور کنید و سعی کنید خودتان رفتار قیمت و اجزای ایچیموکو را با دقت بررسی نمایید.
لازم به ذکر است که این مقالات برگرفته از کتاب “معاملهگری با ابرهای ایچیموکو” (Trading with Ichimoku Clouds) نوشته مانش پاتل (Manesh Patel) میباشد. این کتاب به عنوان یکی از منابع معتبر مطالعاتی در مورد سیستم ایچیموکو در سراسر جهان استفاده میشود. بیشتر تمرکز نویسنده در کتاب معاملهگری با ابرهای ایچیموکو بر روی بازار فارکس بود، اما ما سعی کردیم که مطالب عنوان شده را به نوعی مطابق با معاملات بورس اوراق بهادار در ایران خدمت شما عزیزان ارائه کنیم.
قطعا تمام نظرات و سوالات شما در قسمت نظرات همین مقاله مطالعه شده و در صورت لزوم پاسخ داده خواهد شد …
دیدگاه شما