پیشبینی عجیب یک کارشناس درباره نرخ ارز و تورم/ نرخ واقعی دلار اعلام شد
یک کارشناس اقتصادی گفت: پیشبینی ما این است که تورم را زیر ۳۰ درصد میتوانند بیاورند و در آن صورت دلار هم به زیر ۲۰ هزار تومان میآید، زیرا عرضه ارز به شدت افزایش مییابد.
محمدصادق الحسینی در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین اظهار داشت: محاسبات ما نشان میدهد که نرخ واقعی دلار بین ۳۰ تا ۳۵ هزار تومان است.
وی افزود: نرخ واقعی ارز هم نرخی است که صنعت کشور آسیب نمیبیند و شکاف بین تورم و نقدینگی را حفظ میکند.
این کارشناس اقتصادی تصریح کرد: کشورهایی که درآمد طبیعی دارند، سعی میکنند نرخ دلار را در حول و حوش نرخ واقعی نگه دارند.
الحسینی عنوان کرد: حالا اتفاقی که با برجام میافتد، این است که بانک مرکزی منابع سرشار به دست میآورد که میزان رشد این منابع و ۶ برابر شدن آن، در تاریخ ایران بیسابقه است و درآمد بادآورده وحشتناکی نصیب دولت ایران میکند که سبب میشود به سمت سیاستهای پوپولیستی بروند و نرخ تورم را کاهش دهند.
وی تاکید کرد: پیشبینی ما این است که تورم را زیر ۳۰ درصد میتوانند بیاورند و در آن صورت دلار هم به زیر ۲۰ هزار تومان میآید، زیرا عرضه ارز به شدت افزایش مییابد.
مشروح کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین با محمدصادق الحسینی را (اینجا) بخوانید.
قیمت واقعی دلار از چه فرمولی بهدست میآید؟
سیاستهای دولت در چند سال اخیر، نوسانهای ارزی، تورم، تحریم و هزاران عوامل دیگر باعث شدهاند تا درک درستی از ارزش واقعی پول کشورمان نداشته باشیم. اگر خودتان در این زمینه تحقیق کنید، بهسرعت متوجه میشوید که باوجود چندگانگی میان نرخ ارز رسمی اعلامشده توسط دولت و ارزهای دیگر مانند ارز نیما و درنهایت نرخ ارز بازار آزاد، معیار دقیقی برای سنجش ارزش پول خودمان یا بهطور دقیقتر سنجش قدرت خریدمان نداریم.
اما میتوانیم با مقایسه نرخ ارز کشورمان با دیگر کشورها و شاخصهای قیمت مصرفی، معیاری به نام نرخ واقعی موثر ارز را به دست آوریم تا بهوسیله آن درک بهتری از وضع ریال و قدرت خرید مردم داشته باشیم.
نرخ واقعی موثر چه نکاتی را روشن میکند؟
در ادامه این مقاله بعد از آشنایی با مفهوم نرخ موثر واقعی و عوامل موثر بر آن، متوجه میشویم که عوامل موثر بر تورم شدید فعلی و کاهش قدرت خرید مردم، عواملی مانند تحریمها یا قیمت دلار نیستند. بلکه عامل اصلی ضعف دولت در بحث سیاستگذاریهای مربوط به تولیدات داخلی، صادرات و واردات است.
نرخ واقعی موثر بهخوبی تاثیر این موارد را نشان میدهد اما در ادامه توضیح خواهیم داد که چرا به دلیل عدم شفافیت، نباید به ارقام رسمی اعتماد کرد و باید به اتفاقات گذشته توجه کنیم.
برای توضیح نرخ واقعی موثر ارز ابتدا مفاهیم مقدماتی را توضیح داده و درنهایت به وضعیت ریال در مقیاس جهانی خواهیم رسید.
نرخ اسمی قیمت ارز (NER)
برای توضیح مفهوم نرخ واقعی دلار، ابتدا باید نرخ اسمی را تعریف کنیم:
نرخ اسمی ارز (یا Nominal Exchange Rate) به هزینه مبادله ارز یک کشور با ارز کشوری دیگر گفته میشود. برای مثال اگر نرخ اسمی پوند انگلیس به دلار آمریکا برابر با 1£ = 2$ باشد، یعنی یک فرد انگلیسی میتواند درازای پرداخت یک پوند، دو دلار دریافت کند.
نرخ واقعی قیمت ارز (RER)
نرخ واقعی قیمت ارز یا (یا Real Exchange Rate) از قیمت نسبی کالاهای یک کشور به یک کشور دیگر به دست میآید؛ یعنی برای مثال نرخی که بهاندازهی آن یک فرد انگلیسی میتواند کالاهای خود را با کالاهای آمریکایی مبادله کند. برای به دست آوردن این نرخ کافی است قیمت یک کالای صادراتی را بر قیمت همان کالا که از کشور دیگر وارد میشود تقسیم کنید.
نرخ واقعی قیمت ارز را با فرمول زیر نشان میدهیم:
این فرمول نشان میدهد که نرخ واقعی ارز تحت تاثیر این دو عامل است:
- شاخص قیمتی یک کالا در کشور داخلی و خارجی
- نرخ اسمی مبادله ارز دو کشور (که در اینجا منظور ریال ایران و دلار آمریکا است)
در حال حاضر نرخ واقعی ارز به ما نشان میدهد که: اگر نرخ واقعی پایین باشد، کالاهای خارجی نسبتا گرانتر و کالاهای داخلی نسبتا ارزانتر هستند.
با این تعاریف متوجه میشویم که در حال حاضر نرخ واقعی قیمت ارز در ایران پایین است؛ زیرا برای شهروندان ایرانی، خرید کالاهای صادراتی دشوار بوده و ازنظر قیمت منطقی است که از کالاهای داخلی خرید کنند. برعکس این مثال هم صادق است: شاخص بیگمک نشان میدهد که ممکن است یک کالای یکسان در دو کشور مختلف قیمت متفاوتی داشته باشد، مثلا اگر معیار مقایسه را دلار در نظر بگیرید قیمت یک بیگمک در سوئیس بیشتر از آمریکا است و اگر فرد سوئیسی برگر خود را از آمریکا خریداری کند، هزینه کمتری متقبل میشود.
نرخ اسمی موثر ارز (NEER) و نرخ واقعی موثر ارز (REER)
نرخ اسمی موثر ارز (NEER) میزان تغییرات نرخ ارز یک کشور را در برابر شرکای دیگر تجاریاش را نسبت به سال پایه بررسی میکند. دلیل آنکه ما در اینجا نرخ اسمی موثر را معیار قرار نمیدهیم ایناست که در محاسبه تغییرات نرخ اسمی موثر حرفی از تغییرات قدرت خرید ارزها زده نمیشود؛ و بررسی کردن آن نتایج مشابهی مانند مقایسه بین نرخ ارز دو کشور را به ما میدهد. برای اینکه بدانیم قدرت خرید پول کشور ما در مقایسه با کشورهای دیگر در طول زمان چقدر تغییر داشته است باید به سراغ نرخ واقعی موثر ارز (REER) برویم.
برای اینکه بدانیم قدرت خرید پول کشور ما در مقایسه با کشورهای دیگر در طول زمان چقدر تغییر داشته است باید به سراغ نرخ واقعی موثر ارز (REER) برویم.
نرخ واقعی موثر ارز یک کشور با گرفتن میانگین هندسی نرخ اسمی موثر ارز بر یک شاخص قیمتی یا معیار تورمی محاسبه میشود که فرمول آن را مشاهده میکنید:
که در اینجا “REER” نرخ واقعی موثر ارز بوده و از تقسیم ارزش واحد پول کشور خودی (بر مبنای پول کشور iام) بر نسبت شاخص قیمتی کشور شریک تجاری به دست میآید. این نرخهای بهدستآمده هرکدام به توان وزنهای نرمال شدهی کشورهای شریک تجاری میرسد.
بحث خیلی تخصصی شد، میدانم! همه این فرمولها تنها به این جهت گفته شد تا چند نکته مشخص شود:
- نرخهای محاسبهشده بر اساس سال مبنا بوده و بهدرستی تغییرات نرخ ارز را ارزش واقعی دلار نشان میدهند.
- در نظر گرفتن شاخصهای قیمتی کالاها باعث میشود تا درک درستی از تغییرات قدرت خرید داشته باشیم.
- به خاطر وزن دادهشده به نرخ ارز هر کشور بهصورت جداگانه، تغییرات قدرت خرید تنها به میزان مبادلات ما با کشور مدنظر محاسبه میشود. برای مثال، وزن دادهشده به نرخ کشورهای چین و امارات (که مبادلات زیادی با آنها داریم) بسیار بیشتر از کشورهایی مانند اندونزی و سنگاپور است.
حالا میتوانیم وضعیت نرخ واقعی موثر ارز ایران را در چند سال اخیر بررسی کنیم و بفهمیم که این تغییرات چه معنایی دارد.
چرا باید به نرخ واقعی موثر بیشتر اهمیت بدهیم
در حال حاضر معیار اصلی عموم برای سنجش قدرت خرید و کیفیت زندگی، قیمت دلار است. اما برای اینکه به شما نشان بدهم تکیه کردن بر چنین معیاری کاربردی نیست دو دلیل مطرح میکنم:
- همانطور که در مقدمه این مقاله گفته شد، به علت تعدد ارقام اعلامشده در ارتباط با دلار و همچنین نوسان شدید آنها، نمیتوان بر قیمت دلار اتکا کرد. انواع سیاستهای دولتی، مشکلات دسترسی ارزی به دلار و چندین دلیل دیگر باعث میشوند تا عدد اسمی اعلامشده و تاثیر واقعی آن بر قدرت خرید ارتباط کمتری داشته باشند.
- دلار تأثیرگذارترین نرخ ارزی جهانی است، اما لزوما تمامی مبادلات ما از قیمت آن تاثیر مستقیم نمیپذیرد. اگر بهجای قیمت دلار، به میزان تغییرات نرخ ارز کشورهای دیگر و بهخصوص کشورهایی که بیشترین میزان مبادله را با آنها داریم توجه کنیم میتوانیم تاثیرات کاذب قیمت دلار را از تاثیرات واقعی آن جدا کرده و بهطور دقیق به مسئله نگاه کنیم.
در رابطه با نرخ واقعی موثر ارز گفته شد که برای محاسبه آن از میانگین وزنی نرخ ارز کشورهای طرف معامله استفاده میشود. این نکته باعث میشود تا قدرت خرید ما بر اساس میزان مبادلات ما با یک نرخ ارزی خاص محاسبه شود. برای شما یک مثال میزنم:
فرض کنید که کشور ایران 70 درصد معاملات خود را با چین، 20 درصد را با روسیه و 10 درصد را با هند انجام میدهد. حالا اگر نرخ روبل روسیه 30 درصد افزایش پیدا کند، نرخ واقعی موثر 30 درصد کاهش پیدا نمیکند، بلکه میزان کاهش آن نسبت به میزان مبادلات کشور ما با روسیه محاسبه میشود.
ازآنجاییکه تمامی واردات ما به دلار وابسته نیست، پس نباید نرخ دلار را معیار اصلی قدرت خرید در نظر بگیریم. بهجای آن میتوانیم با تمرکز بر نرخ واقعی موثر ارز بر عواملی تمرکز کنیم که به طرز معنیداری بر قدرت خرید ما تاثیر گذاشتهاند.
وضعیت نرخ واقعی موثر ارز در ایران
در قدم اول برای درک بهتر، نگاهی به جدول تغییرات نرخ اسمی ارز در مقایسه با تغییرات نرخ واقعی موثر ارز بیندازید:
هر چه نرخ واقعی موثر ارز بیشتر باشد توانایی خرید مردم بیشتر است؛ یعنی قدرت ریال نسبت به ارز دیگر کشورها بیشتر بوده و توانایی خرید کالاهای خارجی بیشتر شده است. اگر نرخ موثر واقعی پایین باشد، یعنی قدرت خرید ما برای کالاهای خارجی کاهشیافته و مردم تمایل به مصرف کالاهای داخلی پیدا میکنند.
هر چه نرخ واقعی موثر ارز بیشتر باشد توانایی خرید مردم بیشتر است؛ یعنی قدرت ریال نسبت به ارز دیگر کشورها بیشتر بوده و توانایی خرید کالاهای خارجی بیشتر شده است.
شاید بپرسید که چرا وقتی جهش شدیدی در افزایش نرخ دلار را شاهد بودیم، این تاثیر چشمگیر را در نرخ واقعی موثر مشاهده نمیکنیم؟
دلیل این اتفاق اعلام شدن نرخ رسمی ارز بهجای نرخ بازار آزاد و توسط بانک مرکزی است. اطلاعات نشان داده در اینجا، به علت اختلاف فاحش میان نرخ رسمی و نرخ آزاد یا قیمت واقعی دلار، در برخی برهههای زمانی حقیقت را راجع به تغییرات قدرت خرید نشان نمیدهد.
برای مثال در طی سالهای 1373 تا 1380 نرخ رسمی بانک مرکزی بر مقدار 175 تومان باقی ماند، درصورتیکه نرخ بازار آزاد و قیمت واقعی دلار طی این دوره هفتساله از 263 تومان به 792 تومان رسید؛ یعنی جهشی سه برابری که توجیهکننده رقم بسیار بالای نرخ واقعی موثر در سال 1380 است. بهترین سالهایی که میتوانیم از آنها برای معیار استفاده کنیم دورههای 1382 تا 1389 و باکمی اغماض سالهای 1394 تا 1396 هستند.
رشدهای ناگهانی در نمودار نشان میدهد که ریال نسبتبه دلار آمریکا بیشازاندازه ارزشگذاری شده است.
تحقیقات دانشگاهی انجامشده این حوزه در ایران شامل دادههای بعد از سال 1395 نمیشوند و ازآنجاییکه دادههای بینالمللی بر اساس نرخهای رسمی بانک مرکزی بهدستآمدهاند، نرخهای واقعی موثر نشان دادهشده در سال 1397 کاربردی نیستند. درواقع رشدهای ناگهانی در نمودار نشان میدهد که ریال نسبتبه دلار آمریکا بیشازاندازه ارزشگذاری شده است. همانطور که خودتان متوجه شدهاید، با نوسان نرخ ارز در سال اخیر، رفاه شهروندان بهشدت کاهشیافته و قدرت خرید افراد بسیار کم شده است. پس میتوانیم مطمئن باشیم که نرخ واقعی موثر ارز در حال حاضر بسیار کمتر از آن چیزی است که آمارهای بینالمللی نشان میدهد. اگر بخواهید درک کنید که این اختلاف چقدر است، سقوط نرخ موثر در سال 1380 تا 1384 نشانگر مناسبی است.
برای اینکه مرجعی برای مقایسه داشته باشیم، در نمودار پایین نرخ واقعی موثر ارز را برای ایران و آمریکا در کنار هم قرار دادهایم:
میبینیم در دورههایی که نرخ رسمی با نرخ بازار آزاد یا قیمت واقعی دلار تفاوت زیادی داشته است، به گفتهی نمودار ما باید رفاه بیشتری را نسبت به آمریکا تجربه میکردیم! درصورتیکه چنین اتفاقی حقیقت ندارد. نزدیک بودن دو نرخ موثر ایران و آمریکا در سال 1397 نیز باوجود اختلاف 11000 تومانی نرخ ارز رسمی با نرخ ارز بازار و قیمت واقعی دلار نشاندهنده حقیقت وحشتناکی است که با محاسبه صحیح نرخ موثر آشکار میشود. (نکته: لازم به ذکر است که تحریمهای معاملاتی یا تعرفههای واردات و صادرات بر نرخ واقعی موثر تاثیر گذار نیست و اثرات آنها در این معیار نشان داده نمیشود.)
اختلاف زیاد بین نرخ رسمی و نرخ بازار دلار بر محاسبات تاثیر میگذارد
همهی این دادهها مهر تاییدی هستند بر این فرضیه که سیاستهای ارزی دولت در حال حاضر جوابگو نیست؛ ارز 4200 تومانی نهتنها تاثیر مثبتی بر اقتصاد کشور نداشت، بلکه مشکلات دیگری را ایجاد کرد که در این مقاله وارد آنها نخواهیم شد. هدف این بررسیها این بود تا نشان بدهیم عوامل بهبود رفاه مردم و خلاصی از بحرانهای ارزی و تورمی، سیاستهای ساده و پیشپاافتادهای همچون ثابت نگاهداشتن نرخ اسمی ارز نیستند.
عوامل تأثیرگذار بر نرخ واقعی ارز
در اینجا این سوال مطرح میشود که چه عواملی بر نرخ واقعی موثر تأثیرگذارند؟ اهمیت این عوامل زمانی خود را نشان میدهند که بدانیم رشد نرخ واقعی موثر تا حد زیادی بر رفاه و قدرت خرید مردم تاثیر گذار است. تعدادی از این عوامل را بررسی میکنیم:
سیاستهای تجاری
یک نظریه سنتی در ارتباط با تعرفههای تجاری وجود دارد که کاهش سطح تعرفهها در یک اقتصاد کوچک منجر به کاهش قیمت داخلی کالاهای وارداتی شده و تقاضای آنها را افزایش میدهد که منجربه تضعیف نرخ واقعی ارز خواهدشد.
رشد واردات نرخ موثر واقعی ارز را تضعیف میکند
ضعف عمدهی این استدلال این است که چنین استدلالی ایستا بوده و آثار میاندورهای و نقش کالاهای غیرقابلمبادله را در نظر نمیگیرد. درحالیکه دولت میتواند با سیاستهای حمایتی درست، به شکل موانع تعرفهای یا غیر تعرفهای، قیمت نسبی کالاهای وارداتی را افزایش دهد و با فرض جانشین کردن کالاهای وارداتی در مصرف باعث افزایش تقاضا و قیمت کالاهای غیرقابلمبادله شود. در این حالت در بلندمدت واردات کاهشیافته و کسری حسابجاری کاهش پیدا میکند که مجموع این نکات ذکرشده درنهایت سبب تقویت نرخ واقعی ارز خواهد شد.
با توضیح این نکته است که یکی از ضعفهای اساسی دولت مشخص میشود، در حال حاضر به علت فساد شدید در بخشهای دولتی و غیردولتی، بسیاری از سیاستهای حمایتی دولت بهدرستی طراحی و اجرانشدهاند.
ترجیحات مصرفکنندگان
در حالت کلی گفته میشود که به دلیل وابستگی زیاد تقاضا کالاهای غیرقابلمبادله به درآمد، با افزایش درآمد مصرفکنندگان تقاضا و قیمت این نوع کالاها افزایشیافته و نرخ واقعی ارز تقویت میشود؛ اما این نکته همیشه در مورد کشورهای درحالتوسعهای مثل ایران صادق نیست، چراکه در این کشورها با افزایش درآمد یا ثروت مصرفکنندگان تقاضای کالاهای قابلمبادله (که بهطور عمده وارداتی هستند) افزایش پیدا میکند.
با افزایش درآمدهای حاصل از صدور نفت و افزایش مالیات بر واردات، نرخ واقعی ارز کاهش پیدا میکند؛
برای مثال در تحقیقی انجامشده در رابطه با “تاثیر تغییرات درآمدهای نفتی بر نرخ واقعی ارز در ایران (1378)” نشان داده میشود که با افزایش درآمدهای حاصل از صدور نفت و افزایش مالیات بر واردات، نرخ واقعی ارز کاهش پیدا میکند؛ که اگر پاراگراف قبلی را دوباره بخوانید، ارتباط این دو را متوجه میشوید؛ یعنی دوباره با رشد درآمد و ثروت مردم تقاضا افزایش پیداکرده، اما به دلیل پاسخگو نبودن تولید داخلی به تقاضا و عدم توانایی تولید تعدادی از کالاهای ضروری، واردات رشد کرده و نرخ واقعی ارز تضعیف میشود.
رشد بهرهوری
رشد بهرهوری در تولید کالاهای قابلمبادله، بهرهوری نیروی کار و درنتیجه دستمزدها را در بخش تولید افزایش میدهد. همچنین با فرض این نکته که نیروی کار بتواند بهراحتی در بخشهای مختلف جابهجا شود، قیمت کالاهای غیرقابلمبادله افزایشیافته و درنهایت نرخ واقعی ارز را در بلندمدت تقویت میکند.
چه انتظاری از آینده باید داشته باشیم؟
ازآنجاییکه رویکرد دولت برای برخورد با چنین مسائلی تغییر نکرده است، پیشبینی وضعیت پیش رو حداقل در کوتاهمدت، کار دشواری نیست و با نگاهی به نمودارها متوجه میشویم که این روند قرار است ادامه داشته باشد.
اما روزنهی امیدی هم دراینبین وجود دارد. اینکه امیدوار باشیم تا باوجود تحریمهای نفتی و کاهش ارزش پول، دیگر دولت و حتی خود مردم به این امر واقف شوند که راه خروج از بحران، راهکارهای کوتهبینانه و سطحی نیست و باید تغییرات اساسی و پایداری در خصوص تولیدات داخلی از طرف دولت صورت بگیرد. از طرف دیگر نیز به علت محدودیتهای ایجادشده، مردم هم بهمرورزمان زمینه را برای رشد محصولات داخلی فراهم میکنند؛ که اگر این مسیر بهدرستی پیش برود حتما با رشد تولید داخلی و درنهایت تقویت نرخ واقعی ارز ملی مواجه خواهیم شد.
قیمت واقعی دلار چند است؟
ایسنا/قزوین یک استاد دانشگاه با بیان اینکه نرخ ۳۰ هزار تومانی ارز واقعیت اقتصاد ماست و نرخ بالایی نیست، گفت: سادهترین راه برای محاسبه نرخ واقعی ارز این است که نرخ تورم ۲ پول ریال و دلار را محاسبه کنیم برای این کار نرخ برابری این ۲ پول را در ۲۰ سال گذشته پیدا کرده و طی این سالها تورم هر پول را احصا کنیم.
آرش هادیزاده در گفتوگو با ایسنا در خصوص تأثیر گرفتن بازار ارز از عدهای خاص اظهار کرد: اگر علمی بخواهیم پاسخ دهیم ممکن است عدهای در بازار ارز دخالت داشته باشند و قیمت آن را افزایش دهند؛ با توجه به اینکه دست بانک مرکزی برای تزریق منابع بسته است و صندوق ارزی هم منابع چندانی ندارد که بانک مرکزی را در تأمین ارز مورد نیاز بازار حمایت کند ممکن است عدهای منافعشان در افزایش نرخ ارز باشد و با منابعی که در اختیار دارند بخواهند در بازار اخلال ایجاد کنند.
وی ادامه داد: نمونه اخلال در بازار ارز در تاریخ اقتصاد زیاد است، برای مثال خانواده «روچلید» پوند انگلستان را به نحوی که میخواستند افزایش دادند و موجب ورشکستگی بانک مرکزی انگلستان شدند.
این دکترای علوم اقتصادی خاطرنشان کرد: اگر کسی منابعی داشته باشد و روی کاغذ منابعش از بانک مرکزی بیشتر باشد میتواند ارز را در هر نرخی که میخواهد قرار دهد؛ در شرایطی که توان تأثیرگذاری بانک مرکزی به دلیل تحریمها کاهش پیدا کرده است عدهای هستند که منافعشان در افزایش نرخ ارز است و این روی کاغذ معنا دارد ولی نرخ ۳۰ هزار تومانی ارز واقعیت اقتصاد ماست و نرخ بالایی نیست.
وی تصریح کرد: سادهترین راه برای محاسبه نرخ واقعی ارز این است که نرخ تورم ۲ پول ریال و دلار را محاسبه کنیم برای این کار نرخ برابری این ۲ پول را در ۲۰ سال گذشته پیدا کرده و طی این سالها تورم هر پول را احصا کنیم اینگونه نرخ واقعی ارز محاسبه خواهد شد. این حسابهای سرانگشتی و یا تغییرات قیمت طلا در دنیا و قیمت طلا در داخل کشور هم میتواند ملاکی برای سنجش نرخ واقعی دلار باشد.
هادیزاده تأکید کرد: نباید فراموش کنیم عدهای صاحب نفوذ هستند و میتوانند در حد ۵ تا ۱۰ درصد در بازار تأثیر بگذارند و نرخ ارز را افزایش دهند اما با توجه به شرایط تحریم فعلی و کاهش قدرت ارز بانک مرکزی، این نرخ دلار چیزی خلاف واقع نیست؛ اگر بخواهیم با نرخ تورم جاری حرکت کنیم رشد نقدینگی تا پایان سال را محاسبه و تورم ۵۰ درصد داشته باشیم طبیعتاً دلار هم مانند هر کالایی افزایش قیمت پیدا خواهد کرد و این امر دور از انتظار نیست.
بالاخره قیمت «واقعی» دلار در بازار ارز ایران چقدر است؟
نگاه فریدون خاوند: تاریخ اقتصادی جمهوری اسلامی با فروریزی کم و بیش دائمی پول ملی ایران گره خورده است، تا جایی که یک ایرانی اگر بخواهد برای انحطاط ۴۲ سال گذشته کشور تنها از یک نماد نام ببرد، به احتمال زیاد اوجگیری مقاومتناپذیر ارزش دلار آمریکا به تومان را انتخاب خواهد کرد.
قیمت اسکناس سبز آمریکا در بازار آزاد ارز تهران از ۱۰ تومان در سال ۱۳۵۷ به ۹۶ تومان در ۱۳۶۷، ۶۴۶ تومان در ۱۳۷۷، ۹۶۶ تومان در ۱۳۸۷، و ۱۵۰۷۶ تومان در ۱۳۹۷ رسید.
در پاییز سال جاری خورشیدی قیمت دلار از مرز ۳۲ هزار تومان گذشت و سپس در پی شکست دونالد ترامپ در آخرین انتخابات ریاست جمهوری تا مرز ۲۱ هزار تومان واپس نشست، پیش از آنکه بار دیگر حرکت اوجگیرنده خود را از سر بگیرد و پیرامون ۲۶ هزار تومان نوسان کند.
نرخهای مندرآوردی
سقوط قیمت دلار در بازار آزاد ارز ایران از ۳۲ هزار تومان به محدوده ۲۱ هزار تومان پیامد منطقی استقرار یک رئیسجمهور دموکرات در کاخ سفید واشینگتن بود، و بالا گرفتن این احتمال که بازگشت آمریکا به «برجام» در آینده نزدیک زمینه رفع تحریمهای اقتصادی علیه ایران و سرازیر شدن دوباره ارز به خزانه جمهوری اسلامی را فراهم میآورد.
ولی همین که بازار ارز دریافت که تحول در روابط تهران و واشینگتن پیچیدهتر از آن چیزی است که تصور میرفت، دلار حرکت صعودی خود را از سر گرفت. در شرایطی که نرخ ارز، مهمترین متغیر اقتصاد کلان ایران، با نوسانهایی چنین تند دست به گریبان است، طبعاً در عرصه اقتصادی سنگ روی سنگ بند نمیشود. در این وضعیت نه تولیدکننده و مصرفکننده تکلیف خود را میداند و نه واردکننده و صادرکننده و پساندازکننده.
در ورای نوسانهای تند بازار ارز، سکانداران سیاست و اقتصاد جمهوری اسلامی هم، با نرخگذاریهای مندرآوردی خود برای دلار، به این جو سرگردانی دامن میزنند. دولت حسن روحانی لایحه بودجه ۱۴۰۰ را با چهار نرخ ارز متفاوت به مجلس تقدیم کرد: برای منابع حاصل از صادرات نفت (۱۱۵۰۰ تومان)، برای منابع حاصل از صادرات میعانات گازی و گاز (۲۵ هزار تومان)، برای واردات کالاهای اساسی (۴۲۰۰ تومان)، و برای صادرات فرآوردهها (۱۷ هزار تومان).
با وجود نرخهایی چنین متفاوت برای منابع ارزی بودجه، شهروندان ایرانی چگونه میتوانند از مهمترین سند دخل و خرج کشورشان سر در بیاورند، وقتی حتی «اندیشکده»های جمهوری اسلامی از فهم این سند ابراز ناتوانی میکنند؟ مرکز پژوهشهای مجلس، بازوی تحقیقاتی دستگاه مقننه، در این باره مینویسد که «لایحه بودجه ۱۴۰۰ حتی از منظر شکلی نیز از پیوستگی لازم برخوردار نیست و نرخهای ارز متفاوت و متناقض در آن مورد استفاده قرار گرفته است. این موضوع میتواند دال بر اراده ایجاد عدم شفافیت در لایحه بودجه قلمداد شود».
تا اینجا نرخ دلار در بازار آزاد ارز ایران را داریم که نوسانهای تندی را از سر میگذراند، و نیز چهار نرخ ارز در لایحه بودجه دولت. مشکل به همین جا ختم نمیشود؛ مسئولان ارشد جمهوری اسلامی نرخهای دیگری را برای ماههای آینده وعده میدهند. ۲۴ دی ماه گذشته حسن روحانی گفت که «قیمت فعلی دلار واقعی نیست» و «تصمیم ما این است که سال آینده قیمت دلار را پایین بیاوریم.» گویا نرخ مطلوب دلار از دیدگاه رئیسجمهور ۱۵ هزار تومان است. آقای همتی رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی نیز تأیید کرد که «دلار زیر ۲۰ هزار تومان شدنی است».
از نخستین سالهای استقرار جمهوری اسلامی تا به امروز، پا به پای سقوط ارزش پول ملی ایران، بالاترین مسئولان دستگاه اجرایی کشور به گونهای دائمی قیمت دلار در بازار آزاد ارز را زیر پرسش برده و از ضرورت «کشف قیمت واقعی» اسکناس سبز آمریکا سخن گفتهاند.
محمود احمدینژاد یکی از مهمترین مدعیان این اکتشاف بود؛ در سال ۱۳۹۰، وقتی نرخ دلار پیرامون ۱۴۰۰ تومان نوسان میکرد، رئیسجمهور پیشین با اطمینان میگفت که «دلار نهصد تومان هم نمیارزد». رئیسجمهور کنونی به ۱۵ هزار تومان به عنوان نرخ واقعی ارز رضایت میدهد، ولی نمیگوید که چگونه به این اکتشاف بزرگ نایل شده است.
درباره ارزش «ذاتی» دلار
به آقایان احمدینژاد و روحانی و مقامهای پولی منتصب آنها باید گفت که اصولاً در دنیای کنونی پیدا کردن ارزش «واقعی» و یا «ذاتی» یک پول در برابر پولهای دیگر، و نشاندن این ارزش به جای نرخ بازار، غیرممکن است.
در عوض پیش از این، در شرایطی کاملاً متفاوت، یافتن ارزش «واقعی» و «ذاتی» پولها در سنجش با پولهای دیگر امکانپذیر بود:
یک) سکههای فلزی (طلا یا نقره) دارای ارزش «ذاتی» بودند و به عنوان ابزار مبادله، ملاک اندازهگیری ارزشها و وسیله پسانداز مورد استفاده قرار میگرفتند. در این شرایط سکههای فلزی متعلق به یک قلمرو حکومتی بر پایه همان ارزش «ذاتی» خود (وزن طلا و یا نقرهای که در تولید آنها به کار میرفت) با سکههای فلزی قلمروهای دیگر مبادله میشدند.
دو) در بخش بزرگی از قرن نوزدهم میلادی تا جنگ اول جهانی، پول کاغذی کشورها بر طلا تکیه داشت و فلز زرد پشتوانه ارزش اسکناس یک کشور و تعیینکننده نرخ مبادله آن با دیگر ارزها بود. در این شرایط اندازهگیری ارزش «ذاتی» پول یک کشور بسیار آسان بود. اگر پشتوانه طلای یک پوند انگلیس ارزش واقعی دلار دو برابر پشتوانه طلای یک فرانک فرانسه بود، یک پوند با دو فرانک مبادله میشد. این نظام (که «پایه طلا» نام داشت) در پایان جنگ اول جهانی فرو ریخت و تلاشهای بعدی برای بازسازی آنها به جایی نرسیدند.
سه) در سال ۱۹۴۴ موافقتنامههای معروف «برتون وودز» نظام پولی تازهای را برای جهان بنیاد گذاشتند که «پایه طلا-ارز» نام گرفت. در این نظام کشورهای امضاکننده موافقتنامههای نامبرده متعهد شدند نرخ برابری پولهای خود را در رابطه با دلار تعیین کنند، به جز آمریکا که نرخ برابری پولش را در رابطه با طلا قرار داد.
بدینسان بر خلاف نظام پیش از جنگ جهانی اول که تنها طلا را مبنای رابطه میان همه پولها قرار داده بود، نظام بعد از جنگ دوم علاوه بر طلا، ستون اصلی دیگری را برای روابط پولی بینالمللی به وجود آورد و آن دلار بود. در این شرایط تازه هم پیدا کردن ارزش «واقعی» یا «ذاتی» پولها، بر پایه ارتباطشان با دلار (و ارتباط دلار با طلا) امکانپذیر بود،
چهار) نظام پولی برآمده از موافقتنامههای «برتون وودز» در سال ۱۹۷۱ فرو ریخت. در این سال، به ابتکار ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، ارتباط میان دلار و طلا از میان رفت و در فاصله کوتاهی بعد از آن، دلار مواج شد. در سال ۱۹۷۶، موافقتنامههای جامائیکا (کینگزتون) رسماً به اصل نرخهای برابری ثابت پایان داد و طلا را، به گونهای نهایی، از نظام پولی بینالمللی حذف کرد. از آن پس پولها، در کشاکش فعل و انفعالات اقتصادی بینالمللی، در عمل فقط کالاهایی هستند که نرخ برابری میان آنها، زیر تأثیر شمار فراوانی از متغیرها، روزبهروز بر پایه عرضه و تقاضا در بازار جهانی ارز تعیین میشود.
نظام کنونی جهان در حال حاضر بر اصول برآمده از موافقتنامههای جامائیکا تکیه دارد. در این نظام پولها کالاهایی هستند تابع عرضه و تقاضا و کسانی که بخواهند ارزش «واقعی» یا «ذاتی» یک پول در رابطه با دیگر پولها را بیرون از وضعیت موجود در بازار ارز پیدا کنند، وقتشان را بیهوده تلف میکنند.
تنها داور
حدود ۱۹ سال از پیدایش اسکناس و سکه یورو در «منطقه پولی اروپا» میگذرد. از آغاز زایش پول واحد اروپا تا به امروز، نرخ تبدیل این پول به دلار آمریکا در بازار بینالمللی ارز بین ۹۰ سنت تا یک دلار و ۶۰ سنت نوسان کرده است. طی این مدت فرانسویها و آلمانیها و ایتالیاییها هرگز نپرسیدهاند که «قیمت واقعی» یورو به دلار چقدر است. در واقع شهروندان ۱۹ کشور دارنده یورو، بازار بینالمللی ارز را به عنوان تنها داور در تعیین نرخ برابری پول مشترکشان پذیرفتهاند.
فراموش نکنیم که تومان و دلار تکهکاغذهایی بیش نیستند و نمیتوان از «ارزش ذاتی» آنها سخن به میان آورد. آنچه به این تکهکاغذها ارزش میبخشد، مجموعهای است از شاخصهای اقتصادی و سیاسی و ژئوپولیتیک، همراه با عواملی که از روانشناسی جمعی سرچشمه میگیرند. هیچ مدل اقتصادسنجی تا کنون نتوانسته از پس شناخت و ارزشیابی مجموعه این شاخصها بر آید و «ارزش ذاتی» پولها را محاسبه کند.
فرض کنیم دولت جمهوری اسلامی ۱۰ نفر را از میان برجستهترین متخصصان اقتصاد پول در جهان انتخاب کند و از آنها بخواهد بعد از یک بررسی یک ساله، «قیمت واقعی» دلار آمریکا را به پول ملی ایران پیدا کنند. تعجب نخواهیم کرد اگر این ۱۰ متخصص، بعد از مدت زمان تعیینشده، دست کم ۲۰ نرخ را برای دلار به میزبانان خود پیشنهاد کنند و تازه هر نرخ با شمار قابل ملاحظهای اما و چرا و چندین سناریو همراه خواهد بود.
برای کشف «قیمت واقعی» دلار در ایران، دکتر محمد طبیبیان اقتصاددان ایرانی راه حل سادهتری را پیشنهاد میکند و آن پذیرفتن قیمتی است که «کف خیابان منوچهری و فردوسی معامله میشود.» نگارنده این سطور، در همراهی با دکتر طبیبیان، میپذیرد که چون در جمهوری اسلامی «دولتها نخواستهاند یک بازار شفاف و روشن و قانونمند و سازمانیافته ارز ایجاد کنند. »، بازار آزاد ارز ایران، به رغم ایرادهای فراوانش، «سالمترین و کارآمدترین و همراهترین سازمان برای کمک به شکلگیری و قدرت نظام اقتصادی هم خواهد بود.»
نرخ دلار در بازار آزاد ارز ایران، که قلمرو آن به بیرون از کشور از جمله دوبی و هرات و سلیمانیه و شهرهای زیارتی عراق. گسترش یافته، منعکسکننده همه متغیرهایی است که به گونههای مستقیم و غیرمستقیم بر قیمت اسکناس سبز آمریکا به تومان تأثیر میگذارند.
در میان شاخصهای اقتصاد کلان ایران، نرخ تورم طبعاً بیش از سایر شاخصها بر نرخ برابری ریال در برابر دیگر پولها تأثیر میگذارد. از ماه ژانویه سال ۲۰۲۰ تا ماه ژانویه سال جاری میلادی، میانگین نرخ تورم نقطه به نقطه در جهان پیرامون سه درصد نوسان میکرد، حال آنکه در ایران به بالای ۴۶ درصد رسید. ایران در حال حاضر هفتمین نرخ تورم بالای جهان را دارد (بعد از ونزوئلا، زیمبابوه، سودان، لبنان، سودان جنوبی و سورینام).
در همان ماه ژانویه گذشته، نرخ تورم در شماری از کشورهای خاورمیانه (اسرائیل، قطر، عمان، بحرین، امارات) منفی بوده است. با توجه به تفاضلی چنین زیاد میان نرخ تورم در ایران و جهان، چطور ممکن است ارزش واقعی دلار ارزش بینالمللی پول ایران سقوط نکند؟
در میان دیگر شاخصهای تأثیرگذار بر نرخ برابری پول ملی یک کشور، میتوان از نرخ رشد، نرخ اشتغال، نرخ بهره و رابطه میان صادرات و واردات آن کشور نام برد.
نگاه خارجیها به ایران نیز، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در تضعیف نرخ برابری ریال بسیار مؤثر است. محال است «تصویر» بینالمللی یک کشور بر نرخ ارز آن تأثیر نگذارد. ایران کنونی وارث امپراتوری پارس است، ولی در همان حال تنها کشوری است در دنیا که با نظام دینسالار اداره میشود. توریستهای خارجی به شناخت تاریخ چند هزار ساله ایران علاقه دارند، ولی به نظام سیاسی کنونی آن با شگفتی و تردید و گاه ترس مینگرند. سرمایهگذاران خارجی نیز فضای فعالیت را در ایران مساعد نمیبینند. جو سیاسی درون ایران نیز، با تنشها و ابهامهایش، طبعاً اعتمادآفرین نیست.
فضای منطقهای ایران، و نقشی که جمهوری اسلامی در آن ایفا میکند، طبعاً یکی از عوامل تضعیفکننده پول ملی کشور است. اتحادیههای منطقهای یکی از مهمترین واقعیتهای روابط بینالمللی به شمار میروند و در آسیا و اروپا و آمریکا و آفریقا کم نیستند کشورهایی که ثبات پول ملی خود را در چارچوب همگراییهای منطقهای تأمین کردهاند.
تکیهگاه منطقهای ایران تنها پیمانهایی است بیخاصیت و موهوم، همانند «سازمان همکاری اقتصادی» (اکو) که فقط روی کاغذ وجود دارد. در عوض روابط ایران با شماری از کشورهای با نفوذ منطقه (از اسرائیل گرفته تا عربستان و امارات. ) انباشته از تنشهای انفجارآمیز است. انزوای منطقهای ایران طبعاً به زوال پول ملی آن کمک میکند.
و سرانجام تنشهای شدید در روابط ایران با ایالات متحده آمریکا فضای ژئوپولیتیک بسیار نامساعدی را برای پول ملی ایران به وجود آورده است. ایرانیها برای پیشبینی نوسانهای آتی پول ملی خود به فراز و نشیبهای انتخابات آمریکا چشم میدوزند و یا ارزش واقعی دلار حرفهای مسئولان ارشد این کشور را رصد میکنند.
کشوری که برای صدور مهمترین کالای ارزآور خود یعنی نفت با هزار و یک مشکل روبهرو است، به بخش مهمی از داراییهای ارزی خود در خارج از کشور دسترسی ندارد و از نقل و انتقالهای پولی بینالمللی محروم است، چگونه میتواند ارز قابل اعتمادی داشته باشد؟
سالهای سال است که ایرانیها اعتماد خود را به پول ملیشان از دست داده و برای حفظ پساندازهایشان به پولهای خارجی روی آوردهاند. با «دلاریزه شدن» اقتصاد ایران، آنها به گونهای دائمی از خود و دیگران میپرسند که قیمت اسکناس سبز آمریکا به تومان چگونه تحول مییابد و آیا حرکت اوجگیرنده آن همچنان ادامه خواهد یافت؟
در پاسخ این پرسش، تنها یک پاسخ ساده و کلی وجود دارد، و آن اینکه سرنوشت دلار در بازار آزاد ارز ایران در گروی مجموعه عواملی است که بر آینده سیاست و اقتصاد و دیپلماسی و ژئوپولیتیک کشور تأثیر میگذارند.
محاسبه ارزش ذاتی ارز و دلار
ارزش واقعی دلار چه قدر است؟
تا کی ریال در برابر دلار تضعیف خواهد شد؟
برای تعیین ارزش ذاتی هر ارزی در برابر هر ارز دیگر چه روشهایی وجود دارد؟
در ادامه با روش و تئوریهایی آشنا میشوید که بتوانید خودتان به سؤالات فوق پاسخ بدهید.
تئوری برابری قدرت خرید (Purchasing Power Parity)
تئوری برابری خرید بیان میکند که نرخ تبدیل ارزها با قیمت اجناس در دو کشور باهم رابطه دارد و رابطهی آن دو به این صورت است که نسبت قیمت یک کالا در دو کشور باید برابر نسبت نرخ تبدیل دو ارز باشد. بهعنوانمثال فرض کنید قیمت یک دفتر در آمریکا ۱$ است و همان دفتر در ایران قیمتش ۳۰۰۰ تومان است پس ارزش این ذاتی دلار باید ۳۰۰۰ تومان باشد زیرا اگر این تعادل برقرار نباشد باعث صادرات دفتر از کشور ارزانتر به گرانتر میشود بهعنوانمثال فرض کنید ارزش دلار در ایران ۵۰۰۰ تومان باشد در این صورت تولیدکننده دفتر که در ایران دفتر را ۳۰۰۰ تومان میفروشد، تصمیم میگیرد که دفتر را به آمریکا صادر کند و گرانتر بفروشد و این صادرات باعث وارد شدن دلار به ایران و افزایش عرضه دلار و درنهایت رسیدن قیمت دلار به نقطهای که دیگر صادرات دفتر به آمریکا برای تولیدکننده دفتر بهصرفه نباشد ( یعنی دلار بشود ۳۰۰۰ تومان یا کمتر ) .
اما همه ما بهخوبی میدانیم این تئوری در ایران در بیشتر مواقع کار نمیکند و همیشه اجناس و خدمات در آمریکا گرانتر از ایران است اما چرا ؟ مشکلات این تئوری چیست؟
- در عمل برای صادرات باید هزینه حملونقل بپردازید که در بالا لحاظ نشده است.
- در گمرک کشورها ممکن است تعرفههای زیادی به کالا بخورد.
- در بسیاری از مواقع تجارت با آمریکا ( و سایر کشورها ) به خاطر تحریمها برای ایران ممنوع است.
- بسیاری از کالاها قابل تجارت نیستند مثل: خانه، خدمات پزشکی، …
ارزش دلار چطور تعیین می شود؟
اما یک عامل مهم دیگر که حائز اهمیت است وجود تورم است که باعث میشود قیمت کالاها در ایران پیوسته افزایش یابند و درنتیجه طبق این نظریه تا زمانی که تورم ایران از تورم آمریکا بیشتر است، کالاهای ایرانی گرانتر میشوند و برای حفظ تناسب نرخ دلار به ریال، تضعیف ریال در برابر دلار دور از انتظار نیست و مقدار این افت باید متناسب با اختلاف تورم ایران و آمریکا باشد.
یکی دیگر از کاربردهای تئوری برابری قدرت خرید در به دست آوردن قدرت خرید مردم یک کشور بر اساس تولید ناخالص داخلی آن کشور است. برای مثال درآمد متوسط افراد ایرانی در سال ۹۴ تقریباً ۵۰۰۰$ در سال است درحالیکه این مقدار سال ۲۰۱۵ در آمریکا ۵۶۰۰۰$ بود.
اما آیا قدرت خرید یک فرد آمریکایی ۱۱٫۲ برابر یک فرد ایرانی بود؟
خیر- این معیار برای سنجش قدرت خرید معیار مناسبی نیست زیرا کالاهای آمریکایی بسیار گرانتر از کالاهای ایرانی بودند.
برای رفع این مشکل درآمد سرانه هر فرد برحسب دلار را بر اساس قیمت یک سبد کالایی مشخص تعدیل میکنند که عدد بهدستآمده برای ایران طبق آمار بانک جهانی ۱۶۵۰۰$ بود یعنی قدرت خرید یک فرد آمریکایی تقریباً ۳ برابر یک ایرانی بود نه ۱۱ برابر.
لیست زیر رتبهبندی ۲۰ کشور برتر بر اساس سرانه تولید ناخالص داخلی هر فرد تعدیلشده بر اساس قدرت خرید است:
که در این لیست ایران رتبه ۶۰ ام را دارد. پس مراقب ارزش واقعی دلار باشید اگر به دنبال مهاجرت به یک کشور دیگر با هدف افزایش قدرت خرید خود هستید، کشوری مثل کانادا یا آمریکا بهترین گزینه شما نیستند.
بورس ایران از نوسانات نرخ دلار تأثیرات به سزایی می پذیرد. لازم است مقاله ای تحت عنوان ” ایندکس دلار و رابطه آن با بورس ایران ” را با کلیک بر اینجا مطالعه نمایید.
دیدگاه شما