خطاهای شناختی چه فرقی با خطای ذهنی دارند؟
خطاهای شناختی مواردی هستند که میتوانند بر تصمیمگیری و قضاوت های افراد در موقعیتهای مختلف زندگی تأثیر بگذارند. این خطاها در حوزه دیدگاه شناختی-رفتاری افراد بررسی میشوند. بر طبق این دیدگاه هدف ذهن انسان از بهکاربردن این خطاهای شناختی، تصمیمگیری سریعتر و بهتر و دور کردن انسان از آسیب دیدگیهای روانی از جمله اضطراب است. نکته ای که وجود دارد این است که سودی که خطاهای شناختی به ما میرسانند ممکن است در برابر ضرری که به ما میزنند ناچیز باشد.
خطاهای شناختی میتوانند بر ابعاد زیادی از زندگی ما از جمله روابط عاطفی، موقعیت شغلی، شیوهی زندگی و ارتباط مؤثر با دیگران اثرات مخربی بر جای بگذارد. با آگاه شدن از خطاهای شناخی و اثرات مخربی که بر کیفیت زندگی ما میگذارند، میتوانیم آنها را با تلاش و تمرین به اختیار خود دربیاوریم و در زندگی تصمیم های بهتری بگیریم. مشاوره روانشناسی یکی از راههایی است که ما را به خوبی با این خطاهای شناختی آشنا میکند. پیشنهاد میکنیم تا انتهای مطلب را مطالعه بفرمایید.
درمان خطاهای شناختی
درمانگران در جلسات مشاوره روانشناسی و جلسات درمانی رفتاری شناختی، سعی میکنند این خطاها و تأثیرات مخرب آنها را به مراجین خود معرفی کنند و سپس سعی میکنند به کمک فرد مراجع، این خطاهارا در ذهن او ریشهکن کنند. درواقع طبق دیدگاه شناختی رفتاری، بسیاری از مشکلات و آسیبهای روانی از طرز فکر افراد ناشی میشوند و درواقع همین خطاهای شناختی هستند که افکار مخرب را در ذهن افراد بهوجود میآورند. چیزی که در ارتباط با یک موضوع به روان انسان آسیب میزند، طرز فکر او درمورد موضوع پیش آمده است، نه خود موضوع.
افراد درواقع سعی دارند به کمک خطاهای شناختی، از قوانین غلطی که در طرز فکرشان وجود دارد در برابر افراد دیگر و دنیای بیرون محافظت کنند. فرد با اینکه شواهد نقض کنندهی الگوهای فکری و ذهنی غلط خودش را میبیند، اما تمایل دارد باز هم به خطاهای شناختی خود وفادار بماند.
قطعاً خطاهای شناختی میتوانند آسیبهای فراوانی را به زندگی افراد وارد کنند، اما افراد میتوانند با افزایش آگاهی نسبت به این خطاهها، آنها را اصلاح کنند. خطاهای شناختی میتوانند زمینه را برای شکل گیری انواع اختلالات روانی را در انسان ایجاد کنند.
همچنین بخوانید: مشاوره روانشناسی در تهران
انواع خطاهای شناختی کدامند؟
خطاهای شناختی از انواع و دسته بندی های مخلفی تشکیل شدهاند. تحریف شناختی و سوگیری شناختی دو دسته اصلی از خطاهای شناختی هستند که آنها را به شما معرفی میکنیم.
تحریف شناختی در خطای شناختی
در تحریف شناختی، واقعیت ها به گونهی دیگری از آنچه که هستند ادراک میشوند. در چنین شرایطی، ذهن فرد، سعی میکند او را به چیزی متقاعد کند که در اصل حقیقت ندارد. این عملکرد معمولاً یک واکنش دفاعی ناخودآگاهی در برابر گرفتار شدن به افکار و احساسات منفی است. خطاهای شناختی تحریفی باعث به وجود آمدن قوانین فرضیات غلطی در ذهن شخص میشوند و شخص همواره سعی میکند برای اثبات این فرضیات و قوانین محافظت کند.
حتی شخص وقتی در شرایطی قرار میگیرد که فرضیات ذهنی ای که معرفی انواع خطاهای شناختی برای خود ساخته نقض میشوند نیز نمیتواند از دفاع آنها در برابر شرایط نقض کننده دست بردارد. چرا که انسان به صورت طبیعی علاقه دارد در شرایط غیر قابل پیشبینی نیز فرضیات خود را تأیید کند.
همچنین بخوانید: اختلالات خواب چیست؟
سوگیری شناختی چیست؟
ذهن ما تصمیمگیری ها را معمولاً با توجه به باورهای ذهنیای که داریم انجام میدهد؛ درواقع باورهای ذهنی ما هستند که به تصمیمگیری های ما سمت و سو میدهند. مزیتی که این نوع تصمیمگیری برای انسان دارد این است که سرعت تصمیمگیری بسیار بالا است و شخص تصمیمات را با توجه به برنامه ریزیهای ذهنی قبلی خود اتخاذ میکند. حقیقت این است که هرچقدر سرعت تصمیمگیری بیشتر باشد، دقت تصمیمگیری نیز کمتر است. این سوگیریها معمولاً در دوران کودکی شکل میگیرند و تا دوران بزرگسالی با ما همراه هستند.
برای مثال کودکی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته باشد، یک باور عمیق مبنی بر بیاعتمادی در او شکل میگیرد. این بی اعتمادی گاهی میتواند به قدری شدید باشد که شخص در بزرگسالی همه انسانها را غیر قابل اعتماد میپندارد.
انواع تحریف های شناختی
انواع مختلفی از تحریف های شناختی وجود دارد که مهمترین آنها به شرح زیر هستند.
شناخت اصل تفکر همه یا هیچ
در این حالت فرد فقط دو حالت از حالتهای ممکن برای مسائل درنظر میگیرد. آره یا نه، همه یا هیچ، اول یا آخر، پیروزی یا شکست، خوشبختی یا بدبختی، همگی مثالهایی از این تحریف شناختی هستند. این نوع خطا باعث میشود فرد در زمان مواجه با مسائل مختلف از خود انعطاف نشان ندهد.
مثال بارز این خطای شناختی، یک هنرجوی موسیقی است که یا باید در موسیقی خود بزرگترین استاد شود و یا موسیقی را رها کند. یا مثلاً دانشجویی که همیشه نمره کامل میگرفته با گرفتن نمره ۱۸، خود را فردی شکست خورده میپندارد. یا مثل شخص بیکاری که با وجود تمام تلاشی که برای ارتقای مهارتهای خود کرده است اما چون هنوز شغل پیدا نکرده است، خود را فردی به شدت شکست خورده و بیچاره میپندارد و تلاشهایی که برای ارتقای خودش کرده را نمیبیند.
تعمیم دادن مسائل و اتفاقات
تعمیم دادن به این معناست که شخص موضوعی که تنها به یک موقعیت خاص ربط دارد را به موضوعات دیگر با موقعیتهای متفاوت ربط میدهد. درواقع اگر یکبار در یک موقعیت خاص اتفاقی بیوفتد و دلیل خاصی داشته باشد، شخص دلیل اتفاقات دیگری که در موقعیتهای مختلف اتفاق افتاده باشد را نیز همان دلیل اتفاق اول میپندارند. به طور مثال شخصی که یکبار با غذا خوردن در رستوران مسموم شده باشد، برای همیشه از غذا خوردن در رستوران امتناع میکند.
نتیجه گیری سریع در کاری که تازه شروع شده است!
گاهی افراد بدون اینکه شواهد کافی داشته باشند، به سرعت شروع به نتیجهگیری میکنند و تصور میکنند نتیجهای که گرفتند کاملاً صحیح است. مثلاً ممکن است افکار فرد درمورد یک موضوع منفی باشد و نتیجه ای که از مسئله میگیرد نتیجهی بدی باشد و شخص اصرار داشته باشد تنها نتیجهای که میتواند وجود داشته باشد همان است.
افرادی که گرفتار این نوع خطای شناختی شده باشند معمولاً دچار دو نوع اشتباه میشوند؛ ذهن خوانی و پیشگویی. در ذهن خوانی، فرد بدون اینکه همهی جوانب را درمورد طرف مقابلش بداند، رفتارهای طرف مقابل را نتیجهگیری میکند. مثلاً فرد ممکن است فکر کند که رفتاری که طرف مقابلش انجام داده حتماً با نیت بد انجام دادهاست.
مثلاً وقتی کسی به طور غیرعمدی به او سلام نمیکند، او ممکن است دچار اشتباه شود و فکر کند طرف مقابل به او اهمیت نداده است یا قصد بی احترامی به او را داشته است. افراد همچنین ممکن است دچار پیشگویی هایی شوند که الزاماً حقیقت ندارد، مثلاً پیشگویی هایی مبنی بر این که افسردگیام هیچ وقت خوب نمیشود و….
خطای شناختی فاجعه سازی
در چنین خطای شناختیای، فرد همیشه وقوع یک فاجعه را در پس مسائلی که بهوجود میآید میبیند. ممکن است فرد در این حالت اتفاقات را بزرگ نمایی کند و یا نسبت به تواناییهای خود کوچک نمایی کند. مثلاً با خود فکر کند که اگر شکست بخورم میمیرم و شرایط تبدیل به یک فاجعه میشود. در بعضی مواقع شخص فکر میکند که توان مقابله با مسئله یا اتفاق خاص را ندارد.
شخصی کردن انواع خطاهای شناختی
فرد در چنین حالتی همه چیز را به خودش مربوط میداند و یا مدام خود را با دیگران مقایسه میکند. مثلاً وقتی دوستش درمورد مسئله ای دیگر صحبت میکند، شخص فکر میکند منظور دوستش خودِ او بوده است. و یا شخص دائماً توانایی دیگران را با تواناییهای خودش مقایسه میکند.
چگونه از سفسطه شناختی جلوگیری کنیم؟
در این خطای شناختی، فرد تصور میکند از بیرون کنترل میشود و همیشه خود را قربانی سرنوشت میداند. البته عکس این قضایا هم میتواند اتفاق بیافتد، مثلاً شخص فکر میکند در هر مسئله ای مقصر است و احساس کنترل درونی دارد. به طور مثال شخص فکر میکند به اینکه یک اشتباه در روند تحصیلش انجام دهد مجبور بوده و بر آن کنترل ندارد. ممکن است فکر کند دلیل ناراحت بودن دیگران، رفتارهای او است و او در احساس اطرافیان تا حد زیادی تأثرگذار است.
سفسطه انصاف چیست؟
در این خطای شناختی فرد فکر میکند که در مورد منصفانه بودن یا نبودن مسئله ای، نظری دارد که دیگران آن را قبول ندارند. فرد در برخی شرایط فکر میکند اتفاقی که رخ داده است به هیچ عنوان منصفانه نبوده درصورتی که بقیه افراد آن اتفاق را یک اتفاق عادی و روزمره قلمداد میکنند.
در زندگی خود خط قرمز داشته باشیم!
همهی ما ممکن است در زندگی لیستی از بایدها و نبایدها داشته باشیم. در حالت عادی، این یک امر طبیعی است. اما زمانی این بایدها به خطاهای شناختی تبدیل میشوند که شخص در برابر افراد دیگری که این بایدها را رعایت نمیکنند خشمگین شود یا وقتی خودشان آنها را رعایت نکنند احساس گناه شدیدی را تجربه میکنند. طبیعی است که هر شخص بایدهای مربوط به خود را دارد و درصورت تحمیل این بایدها و نبایدها به دیگران، قطعاً حس نارضایتی در آنها بهوجود خواهد آمد.
در این خطای شناختی، فرد باور دارد که همه چیز باید طبق اصول و بایدهای او پیش رود. مثلاً برخی بر این باورند که چون به دیگران خوبی کردهاند، دیگران باید در پاسخ به این خوبی به آنها خوبی کنند، در غیر اینصورت بیاحترامی کرده اند. درصورتی که بایدهایی که در ذهن افراد وجود دارد، نمیتوانند همگی درست باشند. فردِ باید اندیش، انعطافپذیری ندارد و نمیتواند شرایطی که با بایدهایش مطابقت ندارد را درک کند.
خطای شناختی استدلال احساسی
بسیاری از افراد بر این باورند که آنچیزی را که احساس میکنند کاملاً درست است. شخصی که دچار این تحریف شناختی شده باشد، ممکن است احساسی که دارد را بر واقعیت موجود تحمیل کند. به طور مثال کسی که نسبت به یک برنامه تفریحی احساس کسل کننده ای دارد، فکر میکند که آن برنامه حتماً کسل کننده خواهد بود. درصورتی که واقعیت میتواند چنین نباشد. درواقع در این خطای شناختی، افراد فکر میکنند هر آنچه را که احساسات منفیشان بیان میمند حقیقت دارد.
برچسب زدن در روانشناسی
افرادی که دچار این خطای شناختی میشوند، به خود و یا دیگران فقط بخاطر یک نکته منفی برچسب میزنند و خود یا دیگران را با آن برچسب های منفی میشناسند. مثلاً کسی که تنها در یک کار موفق نمیشود، به خود برچسب بیعرضه بودن بزند و با خود بگوید من همیشه بیعرضه ام!
ممکن است کسی که کمی احساس ناراحتی میکند به خود بچسب افسرده بودن بزند، درحالی که افسردگی به عنوان یک اختلال روانی مشخصه هایی دارد که باید توسط یک متخصص روانشناس بررسی شود. برچسب زنی درواقع میتواند به تفسیر غلط داشتن در مورد یک اتفاق نیز اطلاق شود.
فهرست سوگیری شناختی
سوگیریهای شناختی عواملی هستند که باعث بهوجود آمدن خطاهای شناختی میشوند. این سوگیریها عبارتند از:
تأیید افراطی خود در جمع
معمولاً اکثر افراد علاقهای به تغییر نظر خود و پذیرش اشتباه بودن عقاید و نظرات خود ندارند. بازسازی کردن و بهوجود آوردن تغییر در نظام اعتقادی کاری بسیار دشوار است. بنابراین وقتی اطلاعاتی مخالف نظام اعتقادی شخص باشد، شخص ممکن است آن را نادیده بگیرد و یا بدون هیچ دلیلی آن را رد کند. داشتن بیش از حد این خصوصیت باعث میشود بقیه افراد، شخص را خودشیفته و از خود راضی بدانند.
تمرکز بر اطلاعات در دسترس
مغز ما معمولاً برای تصمیم گیری سراغ دم دستی ترین اطلاعات پردازش شده استفاده میکند و نسبت به تحلیل موقعیتها از خود مقاومت نشان میدهد. معمولاً ذهن ما تصمیمات خود را بر اساس خاطرات قبلی اتخاذ میکند و موقعیت جدید را با داده های قبلی همانندسازی میکند.
ذهن ما به دلیل اینکه توجه بیشتری به موقعیتهای خطرناک میکند، خاطرات روشن تری از آن موقعیت را ضبط میکند. مثلاً ممکن است یک شخص با شنیدن صدای مهیب، صدای انفجاری که قبلاً شنیده باشد برایش تداعی شود تا صدای افتادن چیزی روی زمین؛ درحالی که در واقعیت احتمال انفجار کمتر افتادن اشیاء روی زمین است.
اثر لنگر انداختن چیست؟
وقتی یک محدودیت ایجاد میشود، احتمال اینکه آن محدودیت نقض شود بیشتر از حالت عادی است که محدودیتی وجود ندارد. به طور مثال اگر فروشگاهی به مشتریانش بگوید که مشتریان فقط میتوانند مقدار مشخصی از محصولاتش را خریداری بکنند، اکثر مشتریان تا سقف خرید تعیین شده محصولات را خریداری میکنند؛ حتی اگر به کمتر از آن احتیاج داشته باشند. درواقع از اثر لنگر برای ترغیب مشتری به خرید محصولات استفاده میشود.
خطای هالهای چیست؟
اولین ملاقات و یا برخورد با یک فرد یا یک موضوع میتواند بر دیدگاه کلی ای که افراد درباره آن دارند اثر بگذارد. به عبارتی دیگر اولین تصویر، ماندگارترین تصویر در ذهن افراد است. مثلاً اگر فردی در اولین ملاقات ما با او، انسانی خوب و مهربان به نظر برسد، در آینده حتی اگر آن شخص رفتار نابههنجاری مرتکب شود نیز به چشم ما آنچنان ناخوشایند به نظر نمیآید. اثر هاله ای میتواند به افراد، موقعیت و یا حتی یک مکان نیز نسبت داده شود.
درمان خطاهای شناختی چگونه است؟
در وهله اول خطاهای شناختی را پیدا کنید
برای حل هر مشکلی، ابتدا باید کشف کنیم که مشکلی وجود دارد. برای اینکه خطاهای شناختی را در خودمان اصلاح کنیم نیاز داریم ابتدا آنها در خود شناسایی کنیم. البته شناسایی بعضی از این خطاهای شناختی کار آسانی نیست و نیاز است برای شناسایی آنها وقت بیشتری صرف کنید و دقت بیشتری به خرج دهید. برای اینکه این خطاها را شناسایی کنید لازم است ابتدا به احاسات خود توجه کنید. باید زمانهایی که احساس غم و ناراحتی و اضطراب و نارضایتی را تجربه میکنید را در نظر بگیرید و بیاندیشید که قبل از آن چه فکری داشتید. چه خاطرهای برای شما یادآوری شده؟
با خطای شناختی خود درگیر شوید!
پس از آن که این خطاهارا شناسایی کردید، وقت آن است که آنها را به چالش بکشید. برای به چالش کشیدن خطاهای شناختی این سوالات را از خود بپرسید:
- چقدر احتمال دارد که فکرم درست باشد؟
- اگر دوستم چنین فکر غیر واقعیای میکرد واکنش من چی بود؟
- آیا نتیجه ها همانطوری که من فکر میکنم رقم میخورد و آیا راهی نیست که از نتایج منفی جلوگیری شود؟
- داشتن چنین افکاری چه مزایا و معایبی برای من دارد؟
واقعیتی که وجود دارد این است که افرادی که خطاای شناختی را در درون خود پرورش داده اند، معمولاً شواهد منفی بیشتری را مییابند و افکار منفی بیشتری دارند. در این شرایط بهتر است از یک فرد قابل اعتماد کمک بگیرید و در مورد خطاهای شناختی احتمالیای که دارید صحبت کنید. شما میتوانید برای افزایش آگاهی خود و خل خطاهای شناختی، برای رزرو وقت مشاوره حضوری و یا تلفنی با شماره مرکز مشاوره روانشناسی سلامت واقع در تهران تماس بگیرید.
معرفی انواع خطاهای شناختی
خود هیپنوتیزم چیست و چگونه آن را انجام دهیم؟
روانپزشک کیست و چگونه یک روانپزشک خوب پیدا کنیم؟
راههای رسیدن به خودشکوفایی چیست و انسانی که به خودشکوفایی رسیده چه ویژگی هایی دارد؟
روانشناسی مثبت گرا چیست و چگونه می تواند به شما کمک کند؟
ذهن باز: چگونه ذهن باز داشته باشیم و چرا اهمیت دارد؟
سایکوتراپی چیست؟ تعریف، انواع و رویکردها
اهمیت صمیمیت بین خواهر و برادر و راههای افزایش صمیمیت
فروش انواع گل گیاه اپارتمانی با آموزش نگهداری
با هزینه یه سفر داخلی، برو ترکیه!
خطاهای شناختی چیست و چه تاثیری دارد؟
خطاهای شناختی و مشکلات ما
انواع خطاهای شناختی + درمان خطاهای شناختی
خطاهای شناختی برخی اشتباهات در تفسیر، یادآوری و تصمیم گیری های ما هستند که در طی سال ها زندگی روی زمین و تکامل ایجاد شده اند. گرچه خطاهای شناختی باعث تصمیم گیری سریع تر و بهتر، دور شدن افراد از برخی خطرات و. می شود اما معایبی نیز دارد. در ادامه جهت آشنایی کامل با انواع خطاهای شناختی، تاثیرات آنها و شناسایی و جلوگیری از ایجاد مشکل در زندگی همراه ما باشید.
خطاهای شناختی یعنی چه؟
خطاهای شناختی یا Cognitive Errors یک اصطلاح کلی است و زیر مجموعه های بسیاری دارد و مانند هر چیز دیگری مزایا و معایبی را شامل می شود. این خطاها به فکر کردن و تصمیم گیری سریع تر کمک کرده و در برخی مواقع ما را از خطراتی هم دور می کنند اما هزینه هایی هم دارند. می توان این خطاها را به دو دسته در سوگیری که معمولا میان بسیاری از انسان ها مشترک است و تحریف های شناختی که خطاهایی فردی هستند تقسیم کرد.
خطاهای شناختی در جهت تصمیم گیری های سریع تر و ایجاد منطقه امن بوجود آمده اند
تاثیرات خطاهای شناختی
موقعیت شغلی، سبک زندگی و روابط زناشویی تحت تاثیر این خطاها ممکن است آسیب ببینند اما آگاهی یافتن درباره آنها، برخورد در موقعیت های روزانه را راحت تر می کند و موجب تصمیم گیری بهتر می شود. از دیدگاه رویکرد روانشناسی-شناختی اکثر مشکلات ریشه در سبک تفکر ما دارند و در واقع این نوع نگاه ما به موضوعات و تحلیل و تصمیم گیری ماست که در نتیجه گیری تاثیر بسیاری دارد و اشتباه در هرکدام از این مراحل به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در زندگی شخصی، احساسات و روابط اثربخش است و ممکن است زمینه ساز بروز انواع اختلالات روانی شود.
وجود اینترنت و شبکه های اجتماعی نیز باعث شده است هر اطلاعاتی را به سرعت خوانده و به تجزیه و تحلیل آن ها بپردازیم بدون اینکه از درست یا غلط بودن آن ها مطمئن باشیم و همین خطاهای شناختی باعث ایجاد «توهم آگاهی» بسیاری شده اند.
انواع خطاهای شناختی
خطاهای شناختی یک اصطلاح گسترده است و انواع مختلفی دارد
خطاهای شناختی انواع مختلفی دارند که در ادامه به معرفی برخی از رایج ترین ها می پردازیم:
۱. تایید و اعتماد بیش از حد به خود
ما از لحاظ شناختی تنبل هستیم و معمولا دوست نداریم ساختار دانش و طرز تفکر خود را عوض کنیم. اگر کمی دقت کرده باشید می توانید ببینید در طول تاریخ جایگزینی بسیاری از یافته ها دانش های جدید نیز دشوار بوده است و عده زیادی در ابتدا آن ها را قبول نمی کردند. در این نوع خطا معمولا افراد به دنبال منابعی می گردند که باورهایشان را تایید کنند و در عین حال از کنار تفکر و منابعی که آن ها را مورد نقد قرار می دهد بی توجه می گذرند و آن ها را قبول نمی کنند.
۲. تمرکز روی اطلاعات موجود
به طور ناخوداگاه تمرکز ما بر روی اطلاعات موجود و بیشتر بخش منفی آنهاست
ما برای تصمیم گیری از اطلاعاتی که در گذشته وارد ذهنمان شده است استفاده می کنیم و بدین ترتیب با بروز شرایط مشابه مغز موقعیت جدید و قدیمی را مقایسه کرده و در نتیجه تصمیمی گرفته می شود. سال ها تکامل باعث شده است که توجه به شرایط پیچیده تر و خطرناک تر بیشتر باشد و خاطرات واضح تری از آنها داشته باشیم تا یک قدم به امنیت نزدیک تر شویم. بدین ترتیب با شنیدن یک صدای بلند، ناخودآگاه احتمال انفجار چیزی را بیشتر از زمین افتادن یک شیء در نظر می گیریم حتی اگر احتمال انفجار کمتر باشد.
این اتفاق وقتی می افتد که با محدودیت در چیزی روبرو شویم بدین ترتیب احتمال زیادی معرفی انواع خطاهای شناختی وجود دارد که از تمام ظرفیت آن استفاده کنیم. برای مثال فروشگاهی را در نظر بگیرید که سقف حداکثری برای برخی از محصولاتش تعیین می کند و بدین ترتیب عده بسیاری حتی اگر قبلا قصد دریافت مقدار کمتری داشتند اقدام به خرید در حداکثر ممکن می کنند.
اثر هاله ای تاثیر اولین برخورد با یک شخص یا موضوعی است که باعث ایجاد دیدگاهی کلی در رابطه با آن می شود. برای مثال اگر شخصی در اولین قرار بسیار مهربان و متشخص باشد در قرارهای بعدی نیز حتی اگر رفتارش کمی تهاجمی و غیر اجتماعی شود نیز آنچنان ناخوشایند و بد به نظر نمی رسد.
۵. اثر دانینگ - کروگر
این موضوع به وضعیتی اشاره می کند که در آن افراد دانش و اطلاعات خود را بیش از اندازه واقعی تصور می کنند. درحالی که افراد آگاه و دانا معمولا درباره ندانسته ها روراست هستند و فروتنی پیشه می کنند و در رابطه با موضوعات با اطمینان نظر نمی دهند. این نوع رفتار نه از سر کمبود دانش یا اعتماد به نفس بلکه در نتیجه آگاهی از محدود بودن ذهن و دانسته های ما نسبت به جهان اطراف اتفاق می افتد.
همچنین عدم آگاهی در رابطه با موضوعی باعث می شود ساده تر به نظر برسد و پیش پا افتاده تصور شود که اظهار نظر با اطمینان را آسان تر می کند.
عده زیادی از افراد هستند که پس از کسب دانش و اطلاعات در موضوعی فراموش می کنند که در ابتدا نا آگاه بودند و این تصور که دیگران معرفی انواع خطاهای شناختی نیز هر آنچه که ما می دانیم را بلد هستند نفرین آگاهی و دانش است.
۷. سوگیری پس نگری
این اتفاق زمانی می افتد که در رابطه با موضوعی اطلاعاتی داشته باشیم اما اگر نتوانیم به درستی اتفاقات مربوط به آینده آن را پیشبینی کنیم به سرزنش خود یا بیان جملاتی مانند «باید میدونستم. » می پردازیم.
۸. طرز تفکر همه یا هیچ
در طرز تفکر همه یا هیچ کوچک ترین ناکامی مساوی با شکست در نظر گرفته می شود
افرادی که به این طرز تفکر مبتلا می شوند برای همه چیز تنها دو حالت در نظر میگیرند: «بله یا خیر»، «درست یا غلط»، «شروع یا پایان»، «پیروزی یا شکست» و. که همه نوعی از تفکر صفر و یک هستند. این نوع خطا انعطاف فرد را در حل کردن مسائل از بین می برد و باعث مشکلات بسیاری می شود و بهتر است به جای سفید و سیاه دیدن، با عینکی خاکستری به مسئله ها نگاه کنیم.
در این خطا شما فکر می کنید که می دانید در ذهن دیگران چه می گذرد درحالی که هیچ گاه نمی توان با اطمینان صد درصدی در رابطه با افکار دیگران نظر داد. مخصوصا اینکه اطلاعات در دسترس نیز ناقص باشند.
پیشگویی آینده تقریبا غیر ممکن است و هر قطعه از پازل در زمان مناسب سر جای خود قرا می گیرند.
ما همواره سعی در پیشگویی یا پیشبینی آینده و جلوگیری از بروز مشکلات داریم؛ اما این اتفاق به عنوان یک خطای شناختی بدون دلایل و مدارک کافی و معمولا با دیدی منفی صورت می گیرد بدین صورت که شما با وجود داشتن فرصت برای تلاش اظهار کنید که مثلا «در این مسیر موفق نخواهم بود» یا «این کار نتیجه مثبتی نخواهد داشت» و.
برچسب زدن مرحله بعدی پس از تفکر سیاه و سفید است که شدت می یابد. افراد در این زمان یک ویژگی خیلی کلی مانند «دوست داشتنی نبودن» یا «بی استعدادی» و. را به خود یا دیگران نسبت می دهند. همچنین به جای اظهار اشتباه و درس گرفتن از آنها برچسب معرفی انواع خطاهای شناختی هایی مانند بازنده و احمق یا شکست خورده به خود میزنند. نکته ای که باید به آن توجه داشته باشید برچسب زدن امری غیر منطقی است و هیچ فایده ای ندارد و از معایب بسیار آن می توان به ایجاد خشم، اضطراب و دلسردی یا کم شدن عزت نفس اشاره کرد.
۱۲. جانب گرایی درون گروهی
این خطا با برچسب زدن و طرفداری از خود شروع می شود و طی آن به صورت غیر منصفانه طرف کسانی را میگیریم که خود را با آن ها یک دسته می دانیم. البته می توان گفت چون تقریبا همه ما اینطور هستیم، ممکن است این مورد به نظرتان صحیح باشد و خود را منصف و بی اشتباه بدانید. از جنبه تکامل زیستی این اتفاق یک مزیت است و باعث حمایت از افراد مشابه و اهمیت بیشتر به خانواده و بقای نسل می شود اما در زندگی اجتماعی ممکن است مشکل ساز باشد.
درمان خطاهای شناختی
خطاهای شناختی قابل اصلاح هستند اما با توجه به شدت آنها ممکن است به تنهایی از پس این کار برنیاید و نیاز به یک مشاور یا روانشناس داشته باشید. همچنین می توانید در این مسیر برخی مواقع با افراد مورد اعتماد هم مشورت کنید. از بین بردن خطاهای شناختی شامل دو مرحله است که عبارتند از:
• شناسایی خطاهای شناختی
در اولین قدم باید خطاهای شناختی را در خود شناسایی کنید اما این کار به همین سادگی ها نیست و به صرف زمان و دقت زیادی نیاز دارید. این افکار معمولا برای خود فرد شناخته شده نیستند یا با وجود نقض با فرضیات و. برخی همچنان به خطاهای شناختی خود وفادار می مانند. جهت شناسایی خطاهای شناختی به احساسات خود توجه کنید و در زمان هایی که فکر کردید غمگین، مضطرب یا ناراضی هستید کمی تامل کرده و سعی کنید فکری که قبل از این احساسات داشتید را به یاد بیاورید و به دلایل پدید آمدن این حس ها توجه کنید.
• به چالش کشیدن خطاهای شناختی
پس از شناسایی نوبت به چالش کشیدن و مقابله با خطاهای شناختی است که بدین منظور معرفی انواع خطاهای شناختی می توانید سوالاتی مانند موارد زیر را مطرح کنید:
«آیا دلیل منطقی برای درست بودن این فکر وجود دارد؟»
«واکنش من نسبت به این طرز تفکر در دیگران چیست؟!»
«در صورت درست بودن این افکار نتایج آن ها نیز به همین اندازه بد هستند و واقعا نمی توانم کاری انجام دهم؟»
«این طرز تفکر چه مزایا و معایبی دارد؟»
البته همانطور که گفته شد یادآوری خاطرات بد و منفی همیشه راحت تر است چرا که در تلاش برای بقا و جهت پیشگیری از مشکلات بسیاری تاثیر گذار است اما در صورت شدت یافتن خطاهای شناختی افراد ممکن است حتی شواهد مثبت و خنثی را هم منفی در نظر بگیرند.
جمع بندی
خطاهای شناختی انواع مختلفی دارند که از جنبه های مثبت و منفی در زندگی ما اثر گذار هستند و باید با بررسی و اهمیت دادن به آنها از ایجاد تصمیم گیری های غلط جلوگیری کنیم اما ممکن است این کار آسان نباشد. به همین دلیل مشورت کردن با افراد مورد معرفی انواع خطاهای شناختی اعتماد یا یک روانشناس خوب در صورت حاد بودن وضعیت فرد توصیه می شود.
انواع خطاهای شناختی در روانشناسی
انواع خطاهای شناختی در روانشناسی یکی از موضوعات بسیار مهم در علم روانشناسی هستند. افرادی که دچار این خطاها میشوند، ممکن است در موقعیتها و شرایط مختلف تصمیمات اشتباهی بگیرند و در آینده با عواقب آن روبه رو شوند. یکی از نشانههای خطای شناختی، دسترسی سریع به پاسخ و فرار از ارزیابی موقعیت یا شرایط پیش رو است. خطاهای شناختی در زمینههای مهم زندگی مانند زندگی زناشویی، تحصیلی، محیط کار و … مشاهده میشوند و متاسفانه اثرات بدی از خود به جا میگذارند. اگر توام با واقع بینی، خطاهای شناختی را هم بشناسید ، کیفیت زندگیتان بیشتر و پایدار تر خواهد بود. برای آشنایی با انواع خطاهای شناختی در روانشناسی با ادامه این مقاله همراه باشید.
انواع خطاهای شناختی در روانشناسی
روانشناسان معمولا سعی دارند خطاهای شناختی را به مراجعه کنندگان خود معرفی کنند و در نهایت با استفاده از شناسایی آنها در زندگی فرد، برای ریشه کردن معرفی انواع خطاهای شناختی آنها برنامهریزی کنند. به عبارتی، بسیاری از دیدگاهها، باورها و قوانین سفت و سختی که در زندگی برای خود لحاظ کردهایم، از همین خطاهای شناختی به وجود میآیند و خودمان هیچ اطلاعی از آن نداریم.
انواع خطاهای شناختی در روانشناسی باعث میشوند که انسان در هر موقعیت، به ظاهر رویداد یا رویداد اکتفا کند تا به یک نتیجهگیری کلی برسد. دقت داشته باشید که برای نتیجهگیری از هر رویداد، بهتر است به قدرت حل مساله تجهیز شده باشید. این خطاها به دو دسته «تحریف شناختی» و «سوگیری شناختی» تقسیم میشوند.
خطاهای شناختی (تحریف شناختی)
همانطور که از اسم آن پیدا است، رویدادها به نوع دیگری در ذهن شخص نمود پیدا میکنند. در این مدل، مغز باورهایی را که در دنیای واقعی ارزشی ندارند را، معتبر میداند. خطای شناختی تحریفی همیشه قوانین و ارزشهایی را در ذهن فرد ایجاد میکند که لزوما همیشه درست نیستند. در این مدل متاسفانه مجموع باورهای اشتباه، به شکل درست تلقی میشوند. انواع تحریفات شناختی عبارتند از:
1. تفکر همه یا هیچ!
در این خطای شناختی، شخص رویدادها را به صورت صفر و یک میبیند. یعنی تمام اتفاقات زندگی دو سر دارند، ابتدا و انتها، اول و آخر، سفید و سیاه یا بهتر بگوییم، همه یا هیچ! افرادی که درگیر این نوع از خطای فکری هستند، هیچ انعطافی در برابر مسائل مختلف نخواهند داشت. به عبارت دیگر، قدرت حل مسئله در این افراد وجود ندارد. به عنوان مثال دانش آموزی را تصور کنید که همیشه نمره 20 میگیرد. بنا به دلایلی، در یک درس نمره 18 گرفته که در این شرایط فکر میکند که با شکست سنگینی مواجه شده است.
2. تعمیم دادن
در این خطای شناختی، فرد تجربه نهایی از یک اتفاق را به تمام موقعیتهای زندگی خود ربط میدهد. به یاد داشته باشید که با پیش آمدن یک اتفاق ناگوار، قرار نیست همیشه آن اتفاق برای شما پیش بیاید به عبارتی، سوزاندن غذا به این معنی نیست که شما آشپز خوبی نیستید. بالاخره هر از گاهی این اتفاق رخ میدهد. مثلا فرض کنید شما در یک رابطه عاطفی، شکست خورده باشید. این اتفاق به آن معنی نیست که تا آخر عمر قرار است که در هر رابطه عاطفی، شکست را دوباره تجربه کنید.
3. نتیجه گیری فوری
بسیاری از افراد بدون هیچ تحلیل و ارزیابی از یک موقعیت یا اتفاق، خیلی سریع نتیجهگیری میکنند. در این خطای شناختی، فرد به نوعی درگیر ذهن خوانی و پیشگویی میشود. در فرایند ذهن خوانی، فرد بدون هیچ دلیل و منطقی، با مشاهده رفتار یا شنیدن کلام دیگران، سریع نتیجه گیری میکند. فرض کنید همسرتان فراموش کرده که در قهوه شما شکر بریزد، در این شرایط شما فکر میکنید که مشکلی پیش آمده و با این کار قصد دارد ناراحتی خود را به شما اعلام کند.
از طرف دیگر ممکن است برخی افراد بر اساس این نوع خطای شناختی، همیشه پیشگویی کنند. یعنی اتفاقهایی که هنوز رخ ندادهاند را به زبان آورده و فکر میکنند که این اتفاق در آینده رخ خواهد داد. افکاری از این قبیل:
4. فاجعه سازی
در این مدل، فرد با تفکر زیاد همیشه فکر میکند که به زودی اتفاق ناگواری رخ خواهد داد. در این خطای شناختی، فرد مسائل را بیش از حد بزرگ و سخت جلوه میدهد و از یک مشکل ساده، فاجعه بزرگی را برای خود به وجود میاورد. بعضی از افکاری که در این دسته جای میگیرند عبارتند از:
5. شخصی کردن مسائل
در این مورد، فرد همیشه مسائل را به خود ربط میدهد یا همیشه در حال مقایسه کردن خود با دیگران است. فرض کنید دو نفر از همکاران شما در اتاق جلسه صحبت میکنند، اگر فکر میکنید که خندیدن آنها در اتاق جلسه به این معنی است که درباره شما صحبت میکنند یا شما را مسخره میکنند، بدانید که درگیر خطای شناختی «شخصی کردن مسائل» هستید.
6. تفکر قربانی بودن
در این خطای شناختی، فرد حس میکند که از بیرون کنترل میشود و همیشه در موقعیتهای مختلف قربانی سرنوشت است. در نقطه مقابل، حتی ممکن است فکر کند که همیشه مقصر است و باعث به وجود آمدن فلان مشکل شده است. این افراد همیشه فکر میکنند که باعث ناراحتی دیگران هستند یا برعکس.
7. بایدها و نبایدها
به صورت کلی، بایدها و نبایدها جزو خطاهای شناختی اصلی هستند. ممکن است برای همه ما پیش آمده باشد که در موقعیتهای حساس، برای خود چارچوبهای سختی را در نظر میگیریم. مثلا:
تمام این بایدها و نبایدها، به نوعی شما را از مسیر اصلی زندگی دور میکنند. در این شرایط پیشنهاد میکنیم از اصطلاحات جایگزین استفاده کنید تا برای خود و اطرافیانتان، توقع بی جا ایجاد نکنید. به عنوان مثال:
8. استدلالهای احساسی
انسان به صورت عادی، همیشه فکر میکند هر آن چه که احساس میکند، درست است. معمولا پیش آمده است که احساسات خود را راجع به یک مسئله یا موقعیتهای خاص دخالت دادهایم و در نهایت از انجام دادن آن کار منصرف میشویم. مثلا آخر هفته به یک گردش یا پیاده روی گروهی با دوستان دعوت شدهاید. با شنیدن این پیشنهاد احساس خستگی و تنبلی در شما شکل میگیرد و در نهایت تصمیم میگیرید که این درخواست را رد کنید! این درست همان خطای شناختی از نوع استدلال احساسی است.
9. برچسب زدن
بسیاری از افراد ممکن است با دیدن یک رفتار از بقیه، به آنها برچسب یا ویژگیهای منفی بزنند. به عنوان مثال:
به صورت کلی برچسب زدن یکی از شایعترین خطاهای شناختی به شمار میآید. پیشنهاد میکنیم با تجربه هر اتفاق یا قرارگیری در هر موقعیتی، صبور باشید و شرایط را ارزیابی کنید. با این کار میتوانید اعتبار تشخیص خود را افزایش دهید.
خطاهای شناختی (سوگیری شناختی)
تقریبا همه ما از کودکی تا به حال، برای خود یک سری باورها و اعتقاداتی ساختهایم که در اکثر رویدادها، پا پیش میگذارند و باعث انحراف از واقعیت میشوند. یکی از مزیتهای خطای سوگیری شناختی این است که شما میتوانید در کمترین زمان، تصمیمگیری کنید اما دقت آن بسیار کم خواهد بود! بسیاری از این خطاهای سوگیری شناختی از دوران کودکی با ما همراه هستند و به نوعی در تمام مراحل زندگی تاثیر خود را در تصمیمگیریهای ما میگذارند. تحریفهای شناختی انواع مختلفی دارند که در ادامه به تمام آنها معرفی انواع خطاهای شناختی اشاره می کنیم:
1. تایید کردن خود
کم پیش میآید که افراد، به نتایج و باورهای خود شک داشته باشند یا در زمینههای مختلف، اعتقادی به اشتباه بودن دیدگاه خود نداشته باشند. بازسازی نظام باورها و سلسله اعتقادات انسان، فرایند بسیار سختی است اما نشد ندارد! در این خطای سوگیری شناختی، وقتی اطلاعاتی به فرد میرسد که مطابق با نظام باورهای وی نیست، آن را رد میکند. افرادی که در این زمینه بیش از حد فعالاند، ممکن است دچار خودشیفتگی شوند.
2. تمرکز بر اطلاعات در دسترس
هر وقت با یک رویدادی مواجه میشویم، مغز بر اساس اطلاعاتی که از پیش در خود داشته، استنتاج میکند. مثلا اگر در گذشته خاطرات مشابه با آن موقعیت رخ داده باشد، مغز تلاش میکند این دو حالت را یکسان در نظر بگیرد. مثلا با شنیدن شکسته شدن شیشه در خیابان، احتمال برخورد توپ و سنگ بیشتر از برخورد پرنده با آن خواهد بود.
3. اثر هالهای
در این مدل، ممکن است با دیدن یک فرد خوش چهره، فکر کنید که او دارای یک شخصیت مهربان و لطیف است. حال اگر همان شخص برخورد تندی با شما داشته باشد، آن چنان ناخوشایند به نظر نخواهد رسید. به زبان سادهتر، اثر هالهای به فرد، موقعیت و یا یک عادت نسبت داده میشود.
4. اثر لنگر
از این اثر بیشتر برای ترغیب کردن مشتریان استفاده میشود. فرض کنید در یک فروشگاه اعلام کردهاند که بیش از 3 عدد روغن، اجازه خرید ندارید. در این شرایط اگر شخص حتی قصد خرید یک عدد از آن کالا را داشته باشد، با اعمال این محدودیت احتمال میرود که تعداد بیشتری از آن محصول را در سبد خود اضافه کند!
کلام آخر
انواع خطاهای شناختی در روانشناسی کداماند؟ به جرات میتوان گفت که خطاهای شناختی از عمده دلایل ناراحتیها و ناسازگاریها در زندگی است. خطاهای شناختی تنوع زیادی دارند که در این مقاله به تمام آنها اشاره کردیم. با آگاهی نسبت به این خطاهای شناختی یا رفتاری، میتوانید نقطه عطف مهمی را در مسیر زندگی و تصمیمگیریهای خود ایجاد کنید. آگاهی به خطاهای شناختی، باعث میشود تا در رویدادهای آینده صبور باشید و شرایط را ارزیابی کنید تا تصمیم عجولانه و اشتباهی نگیرید، البته فقط شناخت این خطاها به تنهایی کافی نیست و باید به مرور زمان سعی کنید تعداد این خطاها را در زندگی خود کم کنید.
در این مقاله از سایت نحوه، با هورمون شادی و نحوه دریافت و تولید آن، آشنا شدیم. هر کدام از این هورمون ها یا انتقال دهنده های عصبی، نقش بسیار مهمی میزان حس رضایت، خوشحالی، دوست داشته شدن و … دارند. همانطور که میدانید راههای مختلفی برای تولید و دریافت این هورمون ها وجود دارد. در این مقاله سعی کردیم به راه های طبیعی به منظور ترشح یا تولید این هورمون ها اشاره کنیم. شما با داشتن یک برنامه منظم برای ورزش، گوش دادن به موسیقی، خوراکی های سالم (کربوهیدرات دار)، روابط دوستانه و صمیمی و حتی مشاهده فیلمهای کمدی میتوانید هورمون های شادی را در بدن خود ترشح کنید. تولید این هورمون ها در بدن، نقش بسزایی را در داشتن حال خوب و رضایت شما از زندگی خواهد داشت.
برای آشنایی با مقوله «رشد شخصی» و «خود آگاهی»، روی دکمه زیر کلیک کنید:
معرفی انواع خطاهای شناختی
خطاهای فکری و شناخت 10 خطای فکری
در دیدگاه روانشناسی شناختی، ریشه مشکلات ما در سبک تفکر ماست. به عبارت دیگر هر طور که فکر کنیم، به همان شکل نیز احساس و رفتار می کنیم و اگر میخواهیم احساسات منفی و یا رفتارهای منفی نداشته باشیم، ابتدا باید از افکارمان شروع کرده و آنها را اصلاح کنیم.
محققان حوزه مغز و شناخت، مغز انسان را به کامپیوتر تشبیه می کنند و معتقدند همانگونه که کامپیوتر وظیفه پردازش اصلاعات را انجام می دهد، ذهن انسان نیز با استفاده از افکار، اطلاعات ورودی از محیط را مورد پردازش قرار داده و خروجی آن به شکل احساس و رفتار نمود پیدا می کند.
همانطور که نرم افزار یک کامپیوتر احتمال ویروسی شدن را دارد، گاهی نیز ذهن ما ویروسی شده و گرفتار افکار منفی و خطاهای شناختی می شود. در این صورت ما دچار احساس منفی و رفتار ناکارآمد و مخرب می شویم.
متخصصان روانشناسی شناختی فهرستی از 10 خطای فکری شناختی را شناسایی کرده که در ادامه آنها را معرفی می کنیم.
رایج ترین خطاهای فکری
تفکر همه یا هیچ
همه چیز را سفید و یا در غیر این صورت سیاه میبینید.
هرچیزی که کمتر از کامل باشد، شکست بی چون و چراست. مثلاً زنی که رژیم لاغری گرفته بود بعد از خوردن یک قاشق بستنی گفت: برنامه لاغری من دود شد و رفت هوا. با این طرز فکر به قدری ناراحت شد که یک ظرف بستنی بزرگ را تا آخر خورد.
تعمیم مبالغه آمیز
هر حادثه منفی را به شکل اغراق آمیزی به سایر موقعیت ها تعمیم میدهید.
مثلا فرد افسرده ای که در حال رانندگی پرنده ای با شیشه ماشین اش برخورد کرده بود می گوید: چقدر من بدشانس هستم. پرنده ها همیشه به شیشه اتومبیل من میخورند.
فیلتر ذهنی
یکی از خطاهای فکری رایج است که فرد تحت تأثیر یک حادثه منفی، همه حوادث را منفی می بینید.
به بخش های منفی هر حادثه ای توجه می کنید و سایر بخش ها را نادیده می گیرید.
مثلا در بحث با همکارتان، بعد از شنیدن یک انتقاد کوچک، تمام بخش های مثبت صحبت او را نادیده می گیرید و تحت تأثیر آن انتقاد قرار گرفته و رنج می برید.
بی توجهی به امر مثبت
با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت، اصرار بر مهم نبودن آنها دارید.
کارهای خوب خود را بی اهمیت میخوانید و می گویید که هر کسی می تواند این کارها را انجام دهد.
این تفکر که از شایع ترین خطاهای فکری است ، شادی زندگی را از شما می گیرد و احساس نالایق بودن به شما می دهد.
نتیجه گیری شتاب زده
بی آنکه دلایل و زمینه های محکمی وجود داشته باشد، نتیجه گیری شتاب زده می کنید.
2 نوع نتیجه گیری شتاب زده وجود دارد:
_ ذهن خوانی: بدون دلیل مشخصی ادعا می کنید که می دانید طرف مقابلتان به چه چیزی فکر می کند و قصد و نیت خاص معرفی انواع خطاهای شناختی او را از ذهنش می خوانید.
_ پیشگویی: بدون دلیل مشخص و مستدلی ادعا می کنید که در آینده اوضاع برخلاف میل شما پیش خواهد رفت. مثلاً میگویید : آبرویم خواهد رفت، یا از عهده انجام این کار برخواهم آمد یا هرگز اوضاع بهتر نخواهد شد.
خطاهای فکری
درشت نمایی
یکی دیگر از خطاهای فکری است که از یک سو درباره اهمیت مسائل و شدت اشتباهات خود مبالغه می کنید و از سوی دیگر، اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه که هست برآورد می کنید.
دستاوردهای دیگران را بسیار بزرگ و مهم جلوه می دهید و دستاوردهای خود را بی اهمیت و ناچیز.
استدلال احساسی
فرض را بر این می گذارید که احساسات منفی شما لزوماً منعکس کننده واقعیت ها هستند.
مثلاً می گویید احساس دلشوره دارم، حتما باید اتفاق بدی رخ داده باشد، یا حس بدی نسبت به همکارم دارم پس حتما آدم خوبی نیست.
باید ها
انتظار دارید که اوضاع آنطور که شما می خواهید باشد و اگر اینطور نباشد حالتان بد می شود.
انواع و اقسام عبارت هایی ک “باید” را به شکلی تداعی می کنند، همین روحیه منفی را ایجاد می کنند.
آن دسته از عبارت های “باید” دار که بر ضد شما به کار برده می شوند، منجر به احساس تقصیر و ناامیدی می گردند.
اما اگر متوجه سایرین و جهان به طور کلی شود منجر به خشم و دلسردی می گردد. مثلاً نباید آنقدر سمج باشد. یا نباید اشتباه می کردم.
برچسب زدن
از دیگر خطاهای فکری رایج است ، زمانی که به خود برچسب می زنید و مثلا می گویید: “من بازنده هستم” یا “احمق و شکست خورده هستم”.
برچسب زدن غیرمنطقی است زیرا ما با کاری که میکنید تفاوت دارید.
انسان وجود خارجی دارد اما “بازنده” و “احمق” به این شکل وجود ندارد.
این برچسب ها منجر به خشم، اضطراب، دلسردی و کاهش عزت نفس می شوند.
گاهی این برچسب ها متوجه دیگران است. یعنی زمانی که فردی مخالف میل شما صحبت می کند، ممکن است او را “متکبر” بنامید.
بعد بجای تفکر یا رفتار او با شخصیت و ذات او مشکل پیدا می کنید و در نتیجه او را به کلی بد قلمداد می کنید و فضای مناسب برای ارتباط با او را از دست می دهید.
شخصی سازی و سرزنش
از رایج ترین خطاهای فکری است.
خود را بی جهت مسؤل حادثه ای قلمداد می کنید که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشتید.
مثلا وقتی زنی از معلم پسرش شنید که او در مدرسه خوب درس نمی خواند با خود گفت: “این نشان می دهد که من مادر بدی هستم”.
شخصی سازی منجر به احساس گناه، خجالت و ناشایسته بودن می شود.
برخی نیز عکس این رفتار را دارند و سایرین و یا شرایط را علت مسائل خود تلقی می کنند و توجه ندارند که ممکن است خودشان هم سهمی داشته باشند. مثلاً خانمی می گوید:” علت زندگی زناشویی بد من این است که همسرم منطقی نیست”.
تشخیص خطاهای فکری و افکار ناسالم و منفی
3 ملاک برای تشخیص افکار منفی ناسالم و خطاهای فکر وجود دارد :
1_ این فکر در وجود شما احساسات منفی از قبیل، خشم، ناراحتی، غم، ناامیدی و یأس، اضطراب، نگرانی، ترس و…. ایجاد کند. چنانچه بعد از فکر کردن به موضوعی احساسات منفی را تجربه کردید، اولین ملاک خطای شناختی وجود دارد.
2_ برای فکرتان دلیل و شواهد منطقی و مستدلی وجود ندارد. زمانی که شما به موضوعی فکر میکنید که در وجودتان احساسات منفی ایجاد. می کند، بلافاصله اعتبار آن فکر را بسنجید و از خودتان بپرسید که برای این فکر چه دلایل و شواهد منطقی معرفی انواع خطاهای شناختی وجود دارد.
اگر شواهد منطقی وجود نداشته باشد، پس آن فکر ملاک دوم خطای شناختی را دارا می باشد.
نکته حائز اهمیت این است که گاهی دلایلی که برای اثبات افکارمان به کار می بریم، خودشان خطای فکری هستند.
مثلاً مادری را در نظر بگیرید که فرزندش نیم ساعت دیرتر به خانه می رسد. این مادر فکر می کند : حتما اتفاق بدی برای فرزندم رخ داده است، یا نکند در راه تصادف کرده است. هر دوی این افکار در وجود این مادر احساس اضطراب و نگرانی شدیدی ایجاد می کنند. وقتی دلایل تأیید کننده این فکر را بپرسیم، اگر مادر بگوید : چون دلم شور می زند و احساس بدی دارم، پس حتما اتفاق بدی رخ داده است، این دلیل خودش خطای فکری “استدلال احساسی” است و دلیل مستدلی محسوب نمی شود.
3_ حتی اگر دلایل و شواهد منطقی و محکمی وجود داشته باشد، این فکر مناسب این زمان و لحظه نمی باشد و به عبارت دیگر فکر کردن به آن، به درد ما نمی خورد.
مثلاً فردی به این موضوع فکر می کند که اگر پیر شود، بیمار و زمینگیر خواهد شد، حتی اگر این فرد دلایل مشخصی برای این فکر داشته باشد، این فکر به درد حال حاضر او نمی خورد و برایش کارایی ندارد.
با استفاده از این 3 ملاک شما می توانید افکار خود را مورد سنجش قرار داده و خطاهای شناختی و افکار منفی خود را شناسایی کنید. سپس به لیست 10 گانه خطاهای شناختی رفته و نوع خطای شناختی خود را مشخص کنید.
از این طریق شما یاد می گیرید که افکارتان را مهار کرده و اجازه ندهید که به صورت منفی و خطا فکر کنید.
خطاهای فکری – خطاهای شناختی – افکار منفی – درمان افکار منفی – مشاوره روانشناسی در غرب تهران – مشاوره روانشناختی در جنت آباد – بهترین مرکز مشاوره در غرب تهران – بهترین مرکز مشاوره ازدواج در غرب تهران – بهترین روانشناس بالینی در تهران – فاطمه رمضانی روانشناس بالینی – خطاهای فکری رایج
خطاهای شناختی ، معرفی و آشنایی بیشتر با انواع آن
خطاهای شناختی یکی از حوزه های مهم در روان شناسی و دیدگاه شناختی رفتاری است که در تصمیم گیری و قضاوت فرد از موقعیت تأثیر می گذارد. به عبارت دیگر تحریفات شناختی افکاری هستند که باعث می شوند که فرد درک درست و منطقی از مسائل نداشته باشد. هدف مغز از خطاهای شناختی کمک به تصمیم گیری سریع تر و بهتر و دور کردن فرد از بعضی خطرات است. سودی که خطاهای شناختی می رسانند پیامد هایی نیز دارد مانند اضطراب و افسردگی و انواع بیماری های روانی.
اکثر خطاهای شناختی به مرور زمان در مغز ما شکل گرفته اند و با اینکه بسیاری از آن ها به بقاء ما کمک کردهاند و یا به فکر کردن سریع تر و تصمیم گیری بهتر مغز ما کمک می کنند، هزینه هایی هم به ما تحمیل می کنند.
تقسیم بندی خطاهای شناختی
از میان انواع تقسیم بندی ها و اصطلاحات حوزه ی خطاهای شناختی، تحریف های شناختی و سوگیری های شناختی شناخته شده تر هستند.
الف: تحریف شناختی
در تحریف شناختی مغز فرد را متقاعد می کند که چیزی حقیقت دارد که در واقع این طور نیست و معمولا برای محافظت از فرد در برابر افکار و احساسات منفی این اتفاق می افتد.
۱) صفر و صد بودن: فرد در برخورد با مسائل فقط دو حالت را در نظر می گیرد. همه یا هیچ، آره یا نه، پیروزی یا شکست، سیاه و سفید و تفکرات صفر و صد، که این افکار باعث عدم انعطاف پذیری فرد با مسائل می شود. این نوع تفکرات در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی بسیار مشهود است.
۲) تعمیم دادن: فرد موضوع و نتیجه ی یک موقعیت را به همه ی موقعیت های دیگر ربط می دهد. مثل کسی که در یک خیابان تصادف می کند و برای همیشه از رفتن به آن خیابان اجتناب می کند.
۳) نتیجه گیری: فرد بدون داشتن هرگونه شواهد و دانشی امور را نتیجه گیری می کند و به آن مطمئن است.
۴) دید منفی: برای هر اتفاق و مسئله ای پیامد بد را پیش بینی می کند و اتفاقات را بزرگ نمایی می کند.
۵) ربط دادن به خود: هر مسئله و اتفاقی را به خود مربوط می داند، حرف های دیگران را کنایه به خود می داند و خود را دائم با دیگران مقایسه می کند.
۶) احساس کنترل درونی و بیرونی: فرد تصور می کند که از بیرون کنترل می شود و قربانی سرنوشت است و یا حس کنترل درونی داشته و خود را مقصر همه ی مسائل می داند.
۷) بایدها: هر شخص در زندگی خود باید ها و نباید هایی دارد. هنگامی که رعایت نشدن آن ها توسط دیگران در فرد باعث ایجاد حس عصبانیت، و رعایت نکردن آن ها توسط خود فرد در فرد باعث ایجاد حس گناه شود، این باید ها به خطا های شناختی تبدیل می شوند.
۸) اولویت احساسی: باور داشتن به اینکه هر چه که من احساس می کنم درست است، یعنی اگر یک تفریح را خسته کننده می دانم پس آن تفریح خسته کننده است.
۹) برچسب زدن: اینکه افراد خود یا دیگران را فقط با یک ویژگی بشناسند. مثلا اگر کسی کمی ناراحت است او را افسرده بنامیم. در حالی که افسردگی مشخصه هایی دارد که باید توسط متخصص شناسایی شود.
ب) سوگیری شناختی
مغز ما نسبت به بعضی مسائل باور هایی دارد که در تصمیم گیری به آن جهت می دهد. مزیت این سوگیری در این است که سرعت تصمیم گیری را بالا می برد اما معمولا در هر چیزی افزایش سرعت می تواند باعث کاهش دقت شود. سوگیری داشتن باعث خطاهای شناختی می شوند که برخی از آن ها عبارتند از:
۱) قبول خود: افراد معمولا تمایلی به تغییر نظر خود و پذیرش اشتباه بودن عقاید خود ندارند. تغییر اعتقادات و نظرات افراد معمولا دشوار است. بنابراین وقتی اطلاعاتی مخالف این اعتقادات به افراد می رسد ممکن است آن را نادیده بگیرند یا بدون داشتن دلیلی رد کنند.
۲) اثر هاله ای: اولین ملاقات و یا برخورد با یک فرد یا موضوعی می تواند بر دیدگاه کلی که نسبت به آن ایجاد می شود اثر بگذارد. برای مثال کسی که در اولین برخورد فردی مهربان و متشخص به نظر می رسد، در ملاقات های بعدی حتی اگر رفتاری غیر اجتماعی داشته باشد رفتارش آن چنان ناخوشایند و بد به چشم نخواهد آمد. اثر هاله ای به فرد، موقعیت و یا یک عادت نیز می تواند نسبت داده شود.
۳) اثر لنگر: با ایجاد شدن محدودیت برای هر چیزی احتمال رسیدن به آن محدودیت حتی بدون قصد قبلی بیشتر می شود. به طور مثال فروشگاهی که به مشتری می گوید به هر نفر بیشتر از مقدار مشخصی محصولاتش را نمی فروشد. حتی اگر کسی قصد خرید کمتر از آن مقدار را داشته باشد با این محدودیت خرید بدون این که حتی متوجه شود به میزان سقف تعیین شده از فروشگاه خرید می کند. در واقع از اثر لنگر برای ترغیب مشتری به خرید آن مقدار استفاده می کند.
۴) اطلاعات قبلی: مغز برای تصمیم گیری درباره یک موقعیت از اطلاعاتی که قبل از آن در ذهن داشته استفاده می کند. خاطرات روشنی که از شرایط مشابه وجود داشته را در نظر می گیرد و موقعیت جدید را با آن همانندسازی می کند. به دلیل توجه بیشتر به شرایط پیچیده تر و خطرناک تر خاطرات روشن تری از آن ها وجود دارد و احتمال همانندسازی با آن بیشتر است.
چگونه احساس خود را تغییر دهیم؟
اولین قدم در جهت تصحیح خطاهای شناختی، آگاهی از افکار خود و تحریف های شناختی است. تحریفات شناختی هسته اصلی تلاش های بسیاری از متخصصین روان درمانی با رویکرد شناختی رفتاری و سایر متخصصین هستند و به فرد کمک می کنند تغییر کردن را یاد بگیرند. وقتی یاد بگیرید این نوع طرز فکر را به درستی تشخیص دهید، آن وقت خواهید توانست به آن پاسخ داده و آن را رد کنید. با رد کردن مداوم تفکر منفی، کم کم و به مرور زمان از بین رفته و اتوماتیک وار با طرزفکری منطقی تر و متعادل تر جایگزین خواهد شد.
همه ی مواردی که گفته شد در حوزه ی شناختی علم روان شناسی تعریف می شود. رویکردی که نقش اصلی در زندگی و رفتارهای آدمی را به شناخت نسبت می دهد.
یکی از مهم ترین رویکرد های درمانی برای خطاهای شناختی، درمان شناختی رفتاری است.
پیش خود سعی کنید تا ببینید چند عدد از این خطاهای شناختی را دارید.فراموش نکنید که تنها با فهمیدن اینکه چنین خطاهای شناختی داریم، قادر به ترک و درمان آن نیستیم و معمولاً باید یک فرآیند درمانی را با یک روان شناس شروع کنیم.
دیدگاه شما