گشایش جدید بازار ارز


راه‌های گشایش بن‌بست

تئوری‌های خاصی تلاش می‌کنند «حضور در خیابان» را تشریح کنند. به طور کلی زمانی که فعالیت‌های رسانه‌ای در جامعه‌ای با انسداد و محدودیت مواجه شود، اعتراضات خیابانی بیشتر می‌شود. هر اندازه انسداد رسانه‌ای بیشتر باشد، افراد مطالبات و خواسته‌های خود را به جای تجمعات قانونی، رسانه‌ها، جنبش‌های مدنی و. در خیابان جست‌وجو می‌کنند.

چگونه می‌توان مسیر پیگیری مطالبات اقشار گوناگون جامعه را به گونه‌ای تنظیم کرد که نهایتا در راستای منافع ملی کشور عمل کند؟ هابرماس به عنوان اندیشمندی که در این زمینه دیدگاه‌های خاصی مطرح می‌کند، مثلثی را ذیل عنوان «اعتراضات خیابانی»، «تجمعات قانونی» و نهایتا «گفتگو» طراحی کرده و تلاش می‌کند مبتنی بر این سه ضلع اصلی تفاسیر تازه‌ای از اصل ارتباطات پویا ارایه کند.

به گزارش اعتماد، بر اساس این مدل ارتباطی، هر اندازه که سیاستگذاران و تصمیم‌سازان مسیر‌های کنشگری مدنی، سیاسی، رسانه‌ای و. را بیشتر محدود سازند، زمینه برای حضور جوانان در خیابان بیشتر فراهم می‌شود.

در نقطه مقابل هر اندازه زمینه برای کنشگری‌های معقول در عرصه‌های انتخاباتی، حزبی، فرهنگی و رسانه‌ای بیشتر فراهم شود، اتمسفر وسیع‌تری برای «گفتگو» شکل می‌گیرد و پویایی بیشتری ایجاد می‌شود. اما چگونه می‌توان یک چنین فضایی را ایجاد کرد؟

مجید رضاییان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم با واکاوی تئوری خیابان و مدل ارتباطی هابرماس و انطباق آن با شرایط فعلی کشورمان تلاش می‌کند، روایت ارتباطی تازه‌ای از رخداد‌های اخیر ارایه کند.

یکی از وجوه مهم رخداد‌های اخیر، وجه ارتباطی و رسانه‌ای آن است. از منظر ارتباطی چگونه می‌توان رخداد‌های اخیر را بررسی کرد؟

در مورد بن‌بست ارتباطی و نسبت آن با اعتراضات موجود بر اساس مدل هابرماس دیدگاه‌هایی را می‌توان طرح کرد. بر اساس مدل هابرماس ما با سه سطح ارتباطی مواجه هستیم. سطح نخست، این است که کنشگری قفل است؛ سطح دوم این است که پویش فهم یا فهم متقابل وجود ندارد و سطح پایین‌تر نیز در خصوص این واقعیت این است که در جامعه گفتگو یا تبادل معنا صورت نمی‌گیرد.

اگر قرار باشد برای وضع کنونی کشورمان بر اساس مدل هابرماس تحلیلی ارایه شود، می‌توان گفت که باید راهکاری اندیشیده شود تا کنشگری ارتباطی که فعلا قفل است و منجر به اعتراضات خیابانی شده به یک سطح پایین‌تر (پویش فهم) برود. یعنی اعتراض خیابانی بدل به تجمع قانونی شود و در سطوح بعدی نیز تجمع، بدل به گفتگو‌های رودررو شود.

به عبارت روشن‌تر بر اساس این مدل ارتباطی، برای اینکه جامعه‌ای که دچار بن‌بست ارتباطی شده، از اعتراض به «تجمعات قانونی» و «جنبش‌های مدنی» ورود کند و از آنجا به سطح «گفتگو و تبدیل معنا» بیاید، باید فضای اعتراضات قانونی باز شود تا در نهایت، فضای عمومی جامعه به تجمعات قانونی و گفتگو ورود کند.

تصمیم‌سازان و نظام حکمرانی چگونه می‌توانند این پروسه معکوس یعنی بازگشت از خیابان به گفتگو را تسریع ببخشند؟

از نظر ما به عنوان معلمان روزنامه‌نگاری، حاکمیت در نخستین اقدام باید قفل سطح دوم (فهم متقابل) را باز کند. یعنی اعتراضات خیابانی را بدل به تجمعات قانونی کند تا زمینه گفتگو فراهم شود. در بطن هر جامعه‌ای که تجمعات قانونی، رسانه‌های آزاد، جنبش‌های مدنی و مهم‌تر از آن گفتگو وجود دارد پویایی نیز تسری پیدا می‌کند.

البته گفتگو شرایطی دارد که بدون آن‌ها گفتگو معنایی ندارد. نخستین شرط گفتگو این است که باید پذیرفت دو طرف در گفتگو وجود دارند. یعنی مونولوگ نیست و دیالوگ است و شرط دوم این است که در آن معنا مبادله می‌شود. این گفتگو به تحقق مطالبات نیز منجر می‌شود.

چه زمانی قفل خیابان به عنوان راه کنشگری ارتباطی و اعتراضی باز می‌شود و نسل‌های جوان خیابان را به عنوان یگانه راه کنشگری انتخاب می‌کنند؟

تئوری‌های خاصی تلاش می‌کنند «حضور در خیابان» را تشریح کنند. به طور کلی زمانی که فعالیت‌های رسانه‌ای در جامعه‌ای با انسداد و محدودیت مواجه شود، اعتراضات خیابانی بیشتر می‌شود. هر اندازه انسداد رسانه‌ای بیشتر باشد، افراد مطالبات و خواسته‌های خود را به جای تجمعات قانونی، رسانه‌ها، جنبش‌های مدنی و. در خیابان جست‌وجو می‌کنند.

یعنی نسبتی میان انسداد رسانه‌ای و اعتراضات خیابانی وجود دارد و هر چقدر انسداد رسانه‌ای بیشتر شود کنشگری ارتباطی در خیابان‌ها نیز بیشتر می‌شود. گفته می‌شود حضور افراد جامعه در خیابان با دو تئوری بررسی می‌شود. تئوری نخست، کنشگری ارتباطی است و تئوری بعدی روایت رسانه‌ای. به عبارت روشن‌تر افرادی که وارد خیابان می‌شوند، «خیابان» را در شمایل رسانه‌ای برای خود می‌بینند و آن را روایت رسانه‌ای می‌دانند. به خیابان می‌آیند تا دیده شوند و صدای‌شان به گوش برسد.

در تئوری خیابان، افراد خیابان را به عنوان بستر ارتباطی می‌دانند. وجه دوم هم این است که دنبال هم‌افزایی هستند تا دیگر افراد جامعه هم به آن‌ها بپیوندند و موضوع توسعه پیدا کند. جنبه سوم بازتاب‌های رسانه‌ای این حضور است. بسیاری از اندیشمندان در سطح جهان در این خصوص صحبت کرده‌اند، اما من روی تئوری‌های «ماکس وبر» فوکوس کرده‌ام.

بر اساس تئوری تمایز ماکس وبر، خیابان بدل به یک وجه تمایز می‌شود. یعنی من معترض، خیابان را گزاره‌ای برای تمایز می‌بینم و خیابان را به عنوان یک روایت رسانه‌ای تلقی می‌کنم. باید توجه داشت این واقعیت در هر جامعه دیگری نیز صدق می‌کند و تنها مختص ایران نیست. در هر جامعه‌ای که انسداد رسانه‌ای به حد مشخصی برسد که دیگر راه کنشگری قانونی وجود نداشته باشد، خیابان بدل به کنشگر ارتباطی و بستر این کنشگری و نهایتا روایتگر رسانه‌ای می‌شود.

مردم در چنین جامعه‌ای، چون رسانه ندارند، راه تجمع قانونی ندارند و جایی برای انعکاس مطالبات‌شان نمی‌یابند، خیابان را انتخاب می‌کنند تا از این گزاره‌های ارتباطی بهره‌مند شوند.

آیا تفاوت می‌کند که این کنشگری‌ها در خصوص چه مخاطبانی است؟ در واقع آیا حضور دهه هشتادی‌ها در تجمعات اخیر تفاوتی در تفاسیر ارتباطی ایجاد می‌کند؟

مخاطبان ما دهه هشتادی‌ها هستند؛ منظور از «ما» معلمان گشایش جدید بازار ارز روزنامه‌نگاری است. چند سال قبل در ایران درباره دهه هشتادی‌ها پژوهشی انجام شد که نتایج درخشانی به دنبال داشت و شخص من هم یکی از مشاوران این پژوهش بودم. در آن تحقیق، تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر لایف‌استایل جوانان نسل چهارم بررسی شده بود.

باید بدانیم نسل چهارم جوانانی هستند که در دهه ۸۰ خورشیدی و سال ۲۰۰۰ میلادی متولد شده‌اند. این‌ها در سال ۲۰۲۰ میلادی ۲۰ ساله بوده‌اند و امروز حداکثر ۲۲ سال سن دارند. خروجی پژوهش یاد شده این بود که تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر این نسل به گونه‌ای است که فاصله دیدگاهی این نسل را از منظر سبک زندگی به حداقل رسانده است.

یعنی اگر فردی در شمال شهر، موسیقی خاصی را گوش می‌دهد، جوان پایین شهری نیز همان را انتخاب کرده و گوش می‌دهد. اگر جوان بالاشهری، برندپوش است و اصل برند‌ها را می‌پوشد، جوان پایین شهری نیز همان برند را می‌پوشد، فقط فیک آن‌ها را انتخاب می‌کند.

آیا سیاستگذاران به اندازه کافی این نسل را می‌شناسند؟ بعضا موضوعاتی در تعریف این جوانان از سوی مسوولان مطرح می‌شود که چندان با واقعیت همخوان نیست.

به نظرم حاکمیت باید درباره دهه هشتادی‌ها تحلیل داشته باشد. البته همه ما باید تحلیل درستی درباره این نسل و مطالبات آن‌ها داشته باشیم و مخاطبان خود را بشناسیم. باید بدانیم این نسل به نسبت دهه‌های قبلی چه تغییراتی در دیدگاه‌ها، مطالبات و خواسته‌هایشان را پشت سر گذاشته‌اند.

من دو عبارت را درباره این نسل می‌خواهم استفاده کنم. اینکه اگر این مخاطبان را نبینیم و نفهمیم اشتباه استراتژیک بزرگی است. چه چیزی را باید دید و چه گزاره‌ای را باید فهمید؟ اول، ترکیب متفاوت و متنوع مطالبات آن‌ها را باید دید و دوم اینکه باید به این خواسته‌ها احترام گذاشت و در راستای تحقق آن‌ها تلاش کرد.

نقش روزنامه‌نگاران در یک چنین فضایی چیست؟ چگونه می‌توان فضای گفت‌وگوی پویا را فراهم ساخت؟

رسانه‌های ما باید بدانند که در شرایط کنونی باید بین سه عنصر کلیدی نقش ارتباطی ایجاد کنند. یعنی بین «جامعه»، «حاکمیت» و «نخبگان». رسانه‌ها از یک طرف باید مطالبات دهه هشتادی‌ها و جوانان را به حاکمیت منتقل کنند و از سوی دیگر مطالبات و خواسته‌های حاکمیت را به جوانان انتقال بدهند. این انتقال، اما باید با فوکوس و تمرکز بر دیدگاه‌های نخبگان صورت بگیرد.

به جز ایجاد این ساختار‌های رسانه‌ای، قفل‌های فعلی در جامعه و میان نسل‌ها باز نمی‌شود. در عین حال باید توجه داشت، رسانه در صورتی می‌تواند این نقش را ایفا کند که از یک طرف آزادی بیان داشته باشد و از سوی دیگر مصونیت حقوقی. آزادی بیان برای انتقال دیدگاه‌ها و بازتاب نظرات نخبگان و مصونیت حقوقی برای محفوظ ماندن از تبعات پس از آن. رسانه‌های ما در ایران باید بتوانند این سه نظر را پیگیری کنند و نقب ارتباطی میان این سه حوزه یعنی جوانان، حاکمیت و نخبگان ایجاد کنند.

متاسفانه پاره خط رسانه‌های کشور به گونه‌ای است که در هیچ کدام ردی از مطالبات واقعی نسل‌ها پیدا نیست. چرا؟

اساسا وقتی فضای رسانه‌ای بسته می‌شود، دیدگاه‌های طرفین رادیکال می‌شود. زمانی که فضای رسانه‌ای بسته شود، تحرکات رادیکال طبیعی است. وقتی فضا معقول شود و امکان گفتگو فراهم شود، دیدگاه‌های رادیکال تعدیل می‌شوند. اصل حرف این است که بتوانیم که نقش رسانه در این سه سطح را به رسمیت بشناسیم.

در صورتی که محدودیت‌های رسانه‌ای برداشته نشود، هم اعتراضات خیابانی هر از گاهی بروز می‌کند و هم اینکه راه حل معقول و منطقی برای سیستم نخواهد بود. سیستم باید تلاش کند راه‌حلی معقول و پایدار برای ثبات در جامعه گشایش جدید بازار ارز و تحقق مطالبات بیابد.

قیمت ارز چگونه در بازار پایتخت تعیین می‌شود؟

مجید شاکری، کارشناس اقتصادی می‌گوید: ما در شرایطی قرار داریم که اخبار مختلف بر روی بازار ارز ما تاثیر می‌گذارد.

بازار متشکل ارزی یکی از طرح‌های دوگانه جدید بانک مرکزی است که قرار است تا پایان خرداد ماه در نظام ارزی کشور اجرایی شود، طرحی که اگرچه هنوزجزییات آن مشخص نیست، اما بازار ارز را تاحدودی تحت تاثیر قرار داده است.

از اواسط هفته گذشته بازار ارز تحت تاثیر هیجان ناشی از سفر نخست وزیر ژاپن به ایران و همزمان دخالت گسترده بانک مرکزی در بازار ارز، روند کاهشی داشته است. دلار که در اوایل دو هفته اخیر تا مرز ۱۵ هزار تومان بالا رفت، اواخر هفته به کانال ۱۳ هزار تومان وارد شد. هرچند نمی‌توان هیجان خبر‌های سیاسی را در بازار ارز نادیده گرفت، اما به نظر می‌رسد بانک مرکزی با برنامه منسجمی برای کنترل بازار ارز به میدان آمده است.

اینکه طرح بازار متشکل پولی چه میزان موفقیت آمیز باشد، باید منتظر رونمایی از جزییات طرح و البته فاز اجرایی آن بود. گفتگو با دکتر مجید شاکری کارشناس اقتصادی و بانکی در همین رابطه انجام شده است.

*شما در یادداشت‌های اخیرتان تلویحا طرح جدید بانک مرکزی برای تشکیل بازار متشکل ارزی را اقدامی مثبت ارزیابی کرده اید، ممکن است بفرمایید این دفاع شما بر چه مبنایی است؟

اولا" این طرح از جنس مالی است و نه اقتصادی است. همانطور که می‌دانید برای هر دارایی مالی یک ارزش ذاتی محاسبه می‌شود. اینکه ارزش گشایش جدید بازار ارز ذاتی نرخ ارز چقدر است، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد که موضوع صحبت من نیست. آنچه مورد بحث من است اینکه چه زمانی از نرخ کوتاه مدت خارج شده و وارد نرخ بلند مدت می‌شویم.

ما در شرایطی قرار داریم که اخبار مختلف بر روی بازار ارز ما تاثیر می‌گذارد. در واقع شرایط کنونی پارادوکسی ایجاد کرده که دلار مثلا ۱۰ هزار تومان برای واردات نمی‌صرفد، اما دلار ۱۵ هزارتومان برای خروج سرمایه صرفه دارد. سئوال این است؛ چرا؟

هرچند بانک مرکزی به توصیه‌های اقتصادی در حال کنترل رشد نقدینگی برای جلوگیری از جهش‌های کوتاه مدت نرخ ارز است، اما این اقدام کافی نیست و حتما نیاز است که نرخ در بلند مدت کنترل شود.

* اصلا نرخ ارز به چه روشی محاسبه می‌شود که بتوان آن را دربرنامه ریزی کوتاه مدت یا بلند مدت قرار داد؟

مکانیزم قدیمی دارد به این صورت که هر روز صبح نرخ تبدیل درهم امارات به ریال ایران مشخص می‌شود که این نرخ فردایی سبزه میدان را تشکیل داده و نرخ سبزه میدان نرخ بازار تهران را رقم می‌زند.

*اما مقامات بانک مرکزی می‌گویند که بازار ارز از دوبی جمع شده است.

این نکته بسیار مهمی است. اول باید بدانیم که علت اینکه درهم امارات نرخ دلار فردایی در بازار تهران را رقم می‌زند برچه فرضی استوار است. از ۴۰ سال گذشته و به دنبال تحریم آمریکا نرخ ارز ایران در بازار دوبی تعیین می‌شد. یعنی نرخی که در بازار تهران امروز معامله می‌شود ۲۴ ساعت قبل از اینکه درهم به ریال تبدیل شود، رقم خورده است. زیرا درهم و دلار دو روی یک سکه هستند. دلیل دیگر این است که، چون نرخ تبدیل با موقعیت ۲۴ ساعت بعد هج می‌شود، با نرخ تنزیل یک روزه و در نظرگرفتن ریسک‌ها نرخ محاسبه می‌شود.

*ولی چرا درهم امارات و یا مثلا یوان چین نه؟

من این سئوال را با این سئوال پاسخ می‌دهم، چند کشور در جهان وجود دارد که پایتخت ارزی آن‌ها خارج از کشورشان باشد؟ تقریبا هیچ. علت اینکه این اتفاق افتاده این است که سیستم پولی ما با دلارقطع ارتباط کرده است. در حالی که تجارت اساسا بدون دلار نمی‌تواند معنا داشته باشد. زیرا ساختار دلار و تجارت با هم هماهنگ نیست. تجارت بدون دلار نیازمند این است که به کشور‌هایی صادرات داشته باشم که نیاز به دلار نداشته باشند، ساختار انتقال بسیار قوی داشته باشند و البته تورم بالا هم نداشته باشند.

*این موضوع شامل یورو نمی‌شود؟

شما با دلار می‌توانید همه جا خرید کنید، اما با یورو با فاصله نمی‌توانید همه جا خرید انجام بدهید. ضمن اینکه هیچ ساختارپرداخت دلاری نمی‌توانید پیدا کنید که بانک محور باشد. چون بانک‌ها ریسک نقدشوندگی دارند، به همین دلیل باید به دلار یا سیستمی که با دلار کار می‌کند، وصل باشند. از آنجا که بازار زیادی برای نقدشوندگی و صادرات مجدد وجود نداشت، بنابراین امارات این نقش را تا همین چند وقت اخیر ایفا کرد و ما از دریچه درهم به دلار وصل می‌شدیم. این فرآیند که مرکز ارزی کشوری خارج از آن باشد و در جایی که هیچ حضور امنیتی درآن وجود نداشته باشد، بسیار دردناک است.

از سویی از آنجا که سیستم اقتصادی ایران به گونه‌ای است که نفت می‌فروشد و دلار حاصل از آن به حساب بانک مرکزی می‌نشیند. بانک مرکزی باید دلار را به ریال تبدیل و آن را بفروشد در غیراینصورت تورم سرسام آور خواهد بود.

وقتی پایتخت سیاست پولی کشوری خارج از کشور باشد، لاجرم سیاست‌های مالی هم به خارج از آن کشور منتقل می‌شود و این موضوع بسیار دردناکی است. بانک مرکزی سال‌های با این موضوع مشکلی نداشته است، چون بانک ملی ایران شعبه فعالی در دوبی بود. این بازار عمیق و کارا، بعد از معامله روزانه همواره یک باقیمانده داشته که نرخ را نگه می‌داشت. یعنی با عدد بسیار کمتری نسبت به تهران نرخ در محدوده قیمتی ثابت باقی می‌ماند.

*این مداخله از چه زمانی آغاز شد؟

مکانیزم مداخله بانک مرکزی در درهم امارات از نیمه ۹۶ تا اوایل ۹۷ تعطیل بود. امروز که صحبت می‌کنیم، وضعیت ما در دوبی نسبت به یکسال پیش بسیار بهتر شده است. از ۲۰ فروردین ۹۷ تا دی ۹۷ پیشرانی نرخ ارز به سوی بازار نقد بود. در این شرایط بازار راه خود را می‌رفت. وقتی بانک به بازی آمد توانست نرخ تهران را کنترل کند.

طرح آمریکایی از فروردین ۹۸ به صورت بسیار عریان شروع شد. یعنی فشار بسیار شدید روی نرخ درهم در امارات آوردند. این فشار امنیت، اطلاعاتی و مالی سبب شد تا برابری درهم امارات با ریال ایران بهم بخورد. این فشار بسیار تلخ بود.

بانک مرکزی با این دستورالعمل که درهم با دلار قابل معاوضه است، شرایطی برای کسانی که در امارات درهم داشتند، جذاب کرد. در نتیجه به صورت ناگهانی توان مداخله بانک مرکزی را بیش از گذشته شد. با این حال این فشارگذشته هنوز ادامه دارد.

اگرچه امروز سهم دوبی در اسکناس و حواله در بازار تهران کم شده، اما این منطق که نرخ گذاری به شیوه قبل در بازار داخلی صورت بگیرد، باقی مانده است.

*منظور این است که حالا شرایط برای بازار متشکل ارزی فراهم است؟

بازار متشکل ارزی اولین گام جدی برای تلاش بازآفرینی این زنجیره سه گانه یعنی نقد تهران، آتی فردایی و درهم دوبی است.

*یعنی با این بازار نرخ‌ها یکسان می‌شود؟ همان تجربه نیما تکرار نمی‌شود؟

سنا ریت یک سامانه ثبت معاملات است. یعنی یک بازار پسینی است. در این بازار حراجی دیده نمی‌شود و بیشتر یک سامانه آماری است. یا بازار نیما یک سامانه ثبت معامله است و بازار حراجی نیست.

*بازار نقد تهران می‌تواند متشکل باشد؟

نه؛ به این دلیل که جنس این بازار کارگزار محور است، اما تنها بخشی که در صرافی‌ها معامله می‌شود، متشکل است. در واقع این بخش از بازار قرار است متشکل شود و یک نرخ صبحگاهی به جای نرخ ظهر که بر مبنای درهم محاسبه می‌شود، جایگزین می‌شود.

*با این طرح پایتخت ارزی با این بازار به داخل کشور منتقل می‌شود؟

این گام اول است. این اتفاق یک روز یا کوتاه مدت انجام نمی‌شود. این بازار عمده به دو دلیل اصلی سبب می‌شود که نوسانات نرخ را در بازار کم کند. اول؛ گشایش جدید بازار ارز کشف قیمتی که در بازار تهران انجام می‌شود با معاملات لفظی و کوچک قابل انجام است. اولا، چون معاملات عمده است و به صورت لفظی نیست تا حد زیادی واریانس نرخ را کم می‌کند. از سوی دیگر همه تلاش بانک مرکزی این است که این بازار کارا باشد. در واقع این بازار در مرحله نخست باید نقس یک بازار نقدی کارا را تشکیل دهد. یعنی انتظار نداریم که در همان ابتدای کار نرخ پایین بیاید. در واقع هدف رفع تنش ارزی کوتاه مدت نیست.

*می توان گفت دلیل اینکه تاکنون پایتخت ارزی خارج از ایران بوده، گره خوردن منافع گروهی ازافرادی است که در این بازار دخیل هستند؟

قطعا در طی ۴۰ سال بی تاثیر نبوده؛ اگرچه نمی‌توان به قطعیت گفت منافع شخصی دخیل است، اما زندگی گروهی در آنجا به همین دلیل است و بنابراین مسایل جزیی مثل این موضوع هم در این انتقال نیافتن دخیل است. البته از جنس مافیا هم نیست. اما بسیاری از انتقالات ارزی در ساختار بسیار فاسدی قرار گرفته است. هدف بازار غیرمتشکل ارزی این نیست که نرخ ارز را کنترل کنیم بلکه هدف این است که نرخ ارز را قابل کنترل کنیم.

*یکی از نقد‌ها به این بازار این است که اگر نرخ بالا رفت بانک مرکزی در این بازار دخالت کند، امکان این موضوع وجود دارد؟

بانک مرکزی نشان داده که به نرخ بازار احترام می‌گذارد. دلیلش هم عملکرد صرافی‌های بانکی است که با نوسان نرخ ارز خود را همراه می‌کنند. این امر نشان می‌دهد که بانک مرکزی نرخ ارز بازار را به رسمیت شناخته است؛ بنابراین این نقد نامعقول است. واقعیت این است که در تابستان ۹۷ ورودی اسکناس دلار به ایران بسیار زیاد شد. انبار‌های بزرگ ارزی شکل گرفته است و با این امکان بازار ارز به صورت انحصار کامل نخواهد بود. از سویی اگر بازار نقد تهران را پایه تسویه حوالجات قرار دهیم، مشکل حل می‌شود. اما اجرای کامل این طرح نیاز به شکل گیری بازار کاملا گشایش جدید بازار ارز آزاد دارد که در آن مثلا وزارت اقتصاد یا قوه قضاییه برای این بازار قانون جدید وضع نکنند. در واقع اصول اولیه تشکیل این بازار اعتماد است. تشکیل این بازار آغاز یک راه است برای گشایش جدید بازار ارز اینکه مراحل بازار ارز را به صورت کارا متناسب با نیاز صرافان و حاکمیت بازسازی کنیم.

* بازار متشکل ارزی تجربه مشابه در سایر کشور‌ها دارد؟

خیر؛ اما هیچ کشوری هم در دنیا وجود ندارد که نرخ ارز آن خارج از مرز‌های جغرافیایی اش تعیین شود. این بازار نوعی buffer clearanc house محسوب می‌شود. البته ریسک‌هایی هم دارد.

*چه تضمینی وجود دارد که با اجرای این طرح ثبات در بازار ارز در بلندمدت شکل بگیرد؟

وقتی واریانس نرخ ارز کم شود، ثبات ایجاد می‌شود. اساسا وقتی نرخ ثبات پیدا می‌کند نوسان گیر‌ها کلا از بازار بیرون می‌آیند. دلار خانگی هم بیرون می‌آید. چون وقتی بازار ثبات داشته باشد، دارنده دلار خانگی معادل ریالی این پول را در بانک نگهداری می‌کند که سود دریافت کند.

از سویی اساسا همیشه خبر‌های بد سیاسی مابه ازای فنی هم به دنبال دارد. اگر ما بتوانیم ما به ازای فنی را محدود کنیم، خبر سیاسی بد اثر چندانی در بازار نخواهد داشت.

همچنین اگر بتوان کارایی مالی را بر کارایی اطلاعاتی مقدم کنیم، این بازار، بازار موفقی خواهد بود. نوسان گیری در بازار اطلاعاتی کارایی کمتر خواهد داشت. ضمن اینکه تا بازار عمده فروشی راهبر بازار خرده فروشی شود، زمان نیاز است. ممکن است گاهی بازارخرده فروشی از بازار عمده فروشی جلو بزند، این موضوع هم بلند مدت نخواهد بود. در بلند مدت ممکن است قیمت حتی کاهش هم بیابد.

*برای اجرای این طرح آیا نیاز به ذخیره ارزی بالاست؟

در حال حاضر ذخیره دارایی ارزی بانک مرکزی نسبت به اهدافش کافی است. بله، اگر بنا باشد که فقط ارز بفروشید، دریایی هم اسکناس داشته باشید، کافی نیست. چنانچه در گذشته این اتفاق افتاد. اما الان بانک مرکزی هر هفته در نرخ درهم مداخله می‌کند. این نشان از قدرت بانک مرکزی در بازار ارز است. آینده را بیش از آنکه کنش‌های طرف مقابل بسازد، واکنش‌های ما می‌سازد. این ما هستیم که تعیین می‌کنیم آینده چیست. به شرط آنکه صبور باشیم.

*نصب دستگاه‌های پوز در خارج از کشورکه ریال را تبدیل به ریال می‌کنند، اخیرا باب شده است. به نظر شما این امر موجب خروج سرمایه از کشور نمی‌شود؟

بزرگترین نیاز به ارز، ارز مسافری است. نیاز به ارز مسافری باعث شد که نرخ ۴۲۰۰ ناکارآمد باشد. حتما باید راهی برای ارز مسافری پیدا کرد، زیرا بستن پوز می‌تواند اثرات رکودی داشته باشد. به این دلیل که سرعت گردش پول را پایین می‌آورد.

برای حل مشکل ارز مسافری، می‌توان کارت ارزی برای این کار صادر کرد. مقصدسفر‌های خارجی ایرانی‌ها ۵ کشور بیشتر نیست و در این همه این کشور‌ها ما بستانکاری ارزی داریم. اگر این بستانکاری را در غالب دبیت کارت در اختیار مسافران قرار دهیم، هر دو طرف راضی است. سازوکار آن هم راحت‌تر است. هم بانک مرکزی می‌داند دقیقا چه استفاده‌ای از کارت می‌شود و هم کشور مقصد مشکلات تحریم از این بابت ندارد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.